این بخش براساس اول سموئیل بابهای ۸ تا ۱۲ نوشته شده است. PA 557.1
حکومت اسرائیل در نام و با قدرت خداوند رهبری میشد. کار موسی، همه هفتاد مشایخ، حاکمان و داوران تنها این بود که قوانینی که خداوند صادر کرده بود را اعمال نمایند. آنان از هیج قدرتی برای قانونگذاری برای قوم برخوردار نبودند. همچون همیشه، این شرط وجود اسرائیل به عنوان یک قوم بود. از دورانی تا دوران دیگر، مردانی که ملهم از خدا بودند برای رهبری مردم و رهنمود کردن آنان براساس اجرای قانون خداوند فرستاده میشدند. PA 557.2
خداوند پیشآگاهی داشت که اسرائیل خواهان یک پادشاه میباشند، لیکن با تغییر در اصولی که حکومت بر آن بنا شده بود، رضایت نداشت. پادشاه باید جانشین اعلی علیین باشد. باید خداوند به عنوان رییس قوم شناخته میشد، و قانونش باید به عنوار برترین قانون در سرزمین اجرا میشد. PA 557.3
در ابتدا هنگامی که اسرائیلیان در کنعان سکونت یافتند، اصول خداسالاری را تصدیق نمودند و قوم تحت فرمان یوشع به کامیابی رسید. اما رشد جمعیت و اختلاط با اقوام دیگر تغییری را به همراه آوردند. قوم اسرائیل خود را با رسوم بسیاری از اقوام بتپرست همسایه تطبیقی داد، و بدین ترتیب در ابعاد وسیعی شخصیت ویژه و مقدس خود را قربانی کرد. آنان که مجذوب شکوه و زرق و برق سلاطین بیایمان شده بودند، از سادگی خود دلزده گشتند. بخل و حسد در میان قبایل نمایان شد. مناقشات داخلی ضعیفشان نمود؛ آنان مداوماً در معرض هجوم دشمنان بیایمانشان بودند، و قوم به این باور میرسید که برای پایدار نگهداشتن خود در میان دیگر ملل، قبایل باید تحت یک دولت مرکزی نیرومند متحد گردند. همچنان که از پیروی از قانون خداوند فاصله میگرفتند، تمایل یافتند خود را از قید حکومت الهی رها کنند؛ و بدین ترتیب گسترش تقاضا برای سلطنت در بین اسرائیل فزونی یافت. PA 557.4
از روزگاریوشع، هرگز هیچ حکومتی به اندازه حکومت سموئیل خردمندانه موقق مدیریت نشده بود. او که از جانب خداوند برای یک دوره سی ساله جهت داوری، نبوت و کهانت منصوب شده بود، با اشتیاقی خستگیناپذیر و بیغرضانه برای آسایش قومش تلاش نمود، و قوم نیز تحت تسلط وی به سعادت و کامیابی دست یافت. نظم بازگشته بود، خداشناسی از سر گرفته شد، و روحیه نارضایتی برای مدتی متوقف گردید. اما در سالهای بعد، نبی مجبور شد امور حکومت را با دیگران تقسیم نماید، پس دو پسرش را به عنوان دستیاراتش منصوب کرد. هنگامی که سموئیل به انجام مسئولیتهایش در رامه مشغول بود، آن دو مرد جوان در بئر شبع مستقر شدند تا عدالت را در میان ساکنان مناطق نزدیک مرزهای جنوب اجرا نمایند. PA 558.1
قوم با رضایت کامل از انتصاب پسران سموئیل برای انجام مسئولیت استقبال کردند، ولی آن جوانان خود را لایق انتخاب پدرشان نشان ندادند. خداوند از طریق موسی به قومش رهنمودهایی ویژه داده بود مبنی بر اینکه حاکمان اسرائیل بیاید اساس حقائیت داوری کنند، با بیوهها و یتیمان به عدالت رفتار نمایند، و رشوهای دریافت نکنند. اما پسران سموئیل “به راه او رفتار نمینمودند، بلکه در پی سود رفته، رشوه میگرفتند و داوری را منحرف میساختند. پسران پیامبر به فرامینی که او به ایشان تعلیم داده بود، اعتناد نمیکردند. آنان از زندگی پاک فروتنانه پدرشان تقلید نکرده بود تل آن هشداری که به عیلی داده شد از سوی سموئیل اعمال نشد تا کاری انجام شود. او در مورد پسرانش بسیار نرمش نشان داده بود، و نتیجه این رفتار نیز در زندگی و شخصیت آنان آشکار بود. PA 558.2
بیعدالتی این داوران موجب بروز نارضایتیهای فراوانی گردید، و بدین ترتیب بهانهای برای مطالبهای مهیا گشت که مدتها مخفیانه آرزویش پرورانده شده بود.” پس جمیع مشایخ اسرائیل جمع شده، نزد سموئیل به رامه امدند، و او را گفتند اینک توپیر شدهای و پسرانت به راه تو رفتار نمینمایند. پس الان برای ما شاهی نصب نما تا مثل سایر امتها بر ما حکومت نماید.:“موارد سوءاستفاده از قدرت به نزد سموئیل برده نشدند. اگر وی از رفتار پلید فرزندانش آگاهی یافته بود، بیهیچ معطلی آنان را از مقامشان بر کنار مینمود؛ اما این چیزی نبود که دادخواهان طلب میکردند. سموئیل میدید که تنها انگیزه آنان ناخرسندی و غرور است و تقاضایشان پیامد یک هدف تعمدی و مصمانه است. هیچ شکایتی از سموئیل انجام نگرفت. همگی به درستی و خرد حکومت او اذعان داشتند؛ اما پیامبر سالخورده به این خواسته به چشم سرزنش نسبت به خود نگاه کرد، و گمان کرد این امور درصدد تلاشی مستقیم جهت برکناری او است. معهذا احساساتش را بروز نداد؛ هیچ ملامتی بر زبان نیاورد، و به جای آن مسئله را در دعاهایش به نزد خداوند برد تا تنها از او طلب مشورت نماید. PA 558.3
و خداوند به سموئیل فرمود: “آواز قوم را در هر چه به تو گفتتد بشنو، زیرا که تو را ترک نکردند، بلکه مرا ترک کردند تا برایشان پادشاهی نمایم. برحسب همه اعمالی که از روزی که ایشان را از مصر بیرون آوردم، به جا آورند و مرا ترک نموده، خدایان غیر را عبادت نمودند، پس با تو همچنین رفتار نماید.” پیامبر به دلیل غصه خوردن برای رهبری مردم خود را به عنوان یک فرد مواخذه نموده بود. آنان هیچ بیاحترامی به او ابراز نداشته بودند، بلکه نوک پیکان انتقاداتشان به سوی قدرت خداوند بود که حاکمان قومش را منتصب مینمود. آنانی که خادمین وفادار خداوند را رد کرده، از آنان بیزاری میکنند، نه تنها انسانها را تحقیر میسازند، بلکه به خدایی که آنان را میفرستند توهین مینمایند. این کلام خدا است، نکوهشها و مشورتهایش که هیچ پنداشته میشوند، این قدرتش است که پذیرفته نمیشود. PA 559.1
سعادتمندانهترین روزهای اسرائیل در زمانی اتفاق افتاد که آنان یهوه را به عنوان پادشاهشان پذیرفته بودند، هنگامی که قانون و حکومتی که او بنیان نهاده بود به عنوان برترین نسبت به دیگر ملل محترم داشته میشد. موسی در ارتباط با فرامین دهگانه خداوند به اسرائیل اعلام نموده بود: “پس آنها را نگاه داشته به جا آورید، زیرا که این حکمت و فطانت شما است. در نظر قومهایی که چون این فرایض را بشنوند خواهند گفت هر آینه این طایفهای بررگ، قوم حکیم و فطانت پیشهاند.” (تثنیه 4: 6)، لیکن فاصله گرفتن عبرانیان از شریعت خداوند باعث گردید نتوانند قومی باشند که خداوند میخواست از آنان بسازد، و سپس همه شرارتهایی که نتیجه گناه و بلاهتشان بود را به شکل اتهام متوجه حکومت خدا کردند. بدین ترتیب بود که گناهانشان آنان را کاملاً کور گردانید. PA 559.2
خداوند از طریق پیامبرانش پیشگویی کرده بود که اسرائیل توسط پادشاهی حکومت خواهد شد، لیکن این چنین نبود که این شکل از حکومت را برای آنان بهترین دانسته، موافق با خواست آنان عمل کند. خداوند به مردم اجازه داد تا انتخاب خود را داشته باشند، زیرا از راهنمایی شدن توسط مشورتهای او امتناع ورزیده بودند. هوشع میگوید “خداوند با خشم پادشاهی به آنان میدهد.” (هوشع ۱۱:۱۳). زمانی که انسان بی آنکه درپی نظر خداوند باشد، راه خود را انتخاب میکند، یا از خواسته او سر باز میزند، اغلب از امیال خود پیروی مینماید، تنها بدین دلیل که از طریق تجربیات تلخی که پیامد هستند، شاید به حماقت خود پی برده، از گناهان خود توبه نمایند. عقل و غرور انسان، راهنمای خطرناکی را نشان میدهد. در نهایت معلوم میگردد آن چیزی که دل در تضاد با اراده خداوند میطلبید، بیشتر به لعنت میماند تا برکت. PA 559.3
خواست خداوند این بود که قومش به او به عنوان تنها قانونگذار و منبع قدرت بنگرند. آنانی که وابستگی خود را به خداوند احساس میکنند، بیوقفه به سوی او نزدیکتر میگردند. آنان ارتقا یافته، تکریم میگردند، و برای آن سرنوشت اعلی که او آنان را به سویش فرامیخواند و برمیگزیند، آماده میشوند. اما هنگامی که انسانی را بر تخت مینشانند، میل وی به سویی سوق مییابد که اذهان را از جانب خدا به طرف خود جلب نماید. آنان به قدرت انسانی بیشتر اطمینان مییابند و اعتمادشان به نیروی الهی کمتر میشود، پس خطاهای شاهانشان آنها را به گناه رهنمون نموده، از خداوند جدایشان میگرداند. PA 560.1
به سموئیل فرمان داده شد تا خواست مردم را بپذیرد. لیکن مخالفت خداوند را با این امر اعلام کرده، آنان را از عواقب رویهای که در پیش گرفته بودند، مطلع نماید. “و سموئیل تمامی سخنان خداوند را به قوم، که از او پادشاه خواسته بودند، بیان کرد.” او وفادارانه باری که بر دوش داشت را به نزد مردم برد تا پیشارویشان بگشاید، و تضاد بین یک چنین دولت ستمگری را با حکومت فعلیشان که در مقایسه با آن کاملاً آزاد و سعادتمند بودند، نشان دهد. پادشاه آنان از زرق و برق و رفاه دیگر سلاطین تقلید مینمود، که برای تأمین آن، باج و خراج جانی و مالی حزنانگیری ضروری مینمود. خداشناسترین جوانان اسرائیل باید برای خدمت به او آماده میشدند. آنان تبدیل به سوارکاران و ارابهرانان و کسانی میشدند که باید پیشاپیش او بدوند. باید صفهای سپاه او را پر کرده، زمینهایش را کشت مینمودند تا محصولش را درو کنند و ابزارهای جنگی از برایش بسازند. دختران اسرائیل باید تبدیل به قنادان و نانواهای خانواده سلطنتی میشدند. به منظور تأمین دولت پادشاهیاش وی ناگزیر بود مرغوبترین زمینها را که خود یهوه به قومش ارزانی داشته بود، تصاحب نماید. او همچنین بهترین و ارزشمندترین خادمین و رمههایشان را میگرفت و “برای کار خود میگماشت.” علاوه بر همه اینها، پادشاه مجبورشان میکرد یک دهم درآمدشان، سود کارشان یا محصول زمینشان را به او بدهند. “و شما غلام او خواهید بود”، که این امر شامل پیامبران نیز میگردید. “و آن روز از دست پادشاه خود که برای خویشتن برگزیدهاید فریاد خواهید کرد و خداوند در آن روز شما را اجابت نخواهد نمود. معهذا خراج کمرشکن وی باید معین میشد؛ هنگامی که بنیان سلطنت گذاشته میشد، نمیشد که با این امر سرسری برخورد نمایند. PA 560.2
اما مردم در پاسخ گفتند: “نی بلکه میباید بر ما پادشاهی باشد. تا ما نیز مثل سایر امتها باشیم و پادشاه ما بر ما داوری کند، و پیش نیروی ما بیرون رفته، در جنگها برای ما بجنگد.” PA 561.1
“مثل سایر امتها.” اسرائیلیان تشخیص ندادند به همین دلیل بود که برخلاف دیگر امتها از برکت و امتیاز ویژهای برخوردار بودند. خداوند اسرائیلیان را از دیگر ملل جدا کرده بود تا آنان را گنج ویژه و منحصربهفرد خود بگرداند. لیکن آنان که به این افتخار بزرگ بیاعتنایی کرده بودند، مشتاقانه میخواستند از الگوی بیایمانان تقلید نمایند! و هنوز آرزوی شدیدی برای تأیید اعمال و رسوم دنیوی در میان قومی که مدعی بود از آن خدا است موجود بود. همچنان که از خداوند فاصله گرفتند، برای کسب مال و جلال دنیا جاهطلب گشتند. مسیحیان دائماً در حال تقلید از اعمال کسانیاند که خدای این دنیا را جلال میدهند. بسیاری براین نکته پاقشاری مینمایند که باید با اتحاد با دنیاداران و تأیید رسومشان، بر بیدینان نفود بیشتری اعمال نمود. اما همه کسانی که بر این رویه اصرار میورزند، خود را از منشاء قدرتشان جدا کردهاند. به واسطه دوست شدن با دنیا، آنان دشمنان خدا میگردند. به خاطر تمایزات دنیوی، آنان جلال توصیفناپذیری را که خدا برای همان آنها را فراخوانده است قربانی مینمایند؛ تا فضایل او را اعلام کنید که شما را از تاریکی به نور حیرتانگیز خود فراخوانده است. (اول پطرس، 2: 9). PA 561.2
سموئیل با غمی عمیق به سخنان قوم گوش فرا داد؛ لیکن خداوند به او فرمود: “آواز ایشان را بشنو و پادشاهی بر ایشان نصب نما” نبی مسئولیتش را انجام داده بود. وفادارانه هشدارها را اعلام نمود و شاهد رد آنان شده بود، با قلبی دردمند مردم را مرخص نموده، از آنان جدا شد تا خود را برای این تحول عظیم مهیا نماید. PA 561.3
زندگی پاک، فروتنانه و فداکارانه سموئیل، سرزنش ابدی هم برای کاهنان خودپرست و هم برای مشایخ و جماعت مغرور و شهوتپرست اسرائیل بود. او هرگز به دنبال زرق و برق جهان و فخرفروشی نبود، چرا که تلاشها و کارهایش مهر بهشت را بر خود داشتند. منجی عالم او را برگزیده بود که تحت راهنماییهایش بر ملت یهود حکمرانی نماید. لیکن مردم از این پارسایی و فداکاری وی خسته شده بودند از قدرت متواضعانهاش بیزار شده، او را رد کردند تا انسانی بر آنان حکمرانی نماید. PA 561.4
در شخصیت سموئیل انعکاس شباهت مسیح را میبینیم. این پاکی زندگی ناجی ما بود که غضب شیطان را برانگیخت. آن زندگی همانا نور جهان بود، و انحرافاتی که در دل انسانها مخفی شدهاند را انکار نمود. این تقدس مسیح بود که تندترین احساسات بددلان را که ادعای خداشناسی داشتند، برانگیخت. مسیح با ثروت و جلال دنیا پا بدین جهان نگذاشت، با این همه کارهایی که انجام داد اینگونه اثبات نمود که وی از نیرویی برتر از هر پادشاهی برخوردار است. یهودیان در پی آن بودند که مسیح یوغ دشمنان را در هم بشکند، با این حال آنان جانب گناهانی را گرفتند که به دور گردنشان بسته شده بود. اگر مسیح گناهانشان را مخفی کرده بود و پرهیزکاریشان را تمجید مینمود، او را به عنوان شاه خود پذیرفته بودند اما آنان سرزنشهای صریح او را تحمل نکردند. آنان از شیرینی شخصیتی که در آن نیکخواهی، خلوص و تقدس فرمانروایی میکرد و پذیرای هیج نفرتی جز نفرت از گناه نبود، بیزاری نمودند. و در همه ادوار تاریخی در جهان وضع به همین ترتیب بوده است. نوری که از آسمان میآید، برای آنهایی که از گام برداشتن در آن خودداری میورزند، محکومیت به ارمغان میآورد. هنگامی که ریاکاران با الگوی آنهایی که از گناه متنفر هستند، مورد سرزنش قرار میگیرند، به مأموران شیطان بدل میگردند تا مؤمنان را مورد هجوم و تعقیب قرار دهند. “و همه کسانی که میخواهند در مسیح عیسی به دینداری زیست کنند، زحمت خواهند کشید ” (دوم تیموتاوس 3: 12). PA 562.1
گرچه نظام حکومت سلطنتی برای اسرائیل در نبوتها پیشبینی شده بود. لیکن خداوند این حق را برای خود محفوظ داشت تا پادشاهشان را خود برگزیند. یهودیان تا آن زمان به قدرت خداوند احترام گذاشته بودند، تا حدی که انتخاب را به عهده او گذاشتند، قرعه به نام شاؤل افتاد، یعنی یکی از پسران قیس که از افراد قبیله بنیامین بود. PA 562.2
ویژگیهای شخصیتی پادشاه آینده آنگونه بود که غرور را دل آنانی که در آرزوی پادشاهی داشتند، برمیانگیخت.” در میان بنی اسرائیل کسی از او خوشاندامتر نبود.” (اول سموئیل 9: 2).او که از خاندان اصیل و متشخص بود، و در عنفوان جوانی، خوب روی و بلندقامت، چنان ظاهری داشت که گویی برای حکمرانی به دنیا آمده است. اما با همه این جذابیتهای ظاهری، شاؤل از ویژگیهای اعلیتری که خرد واقعی او را تشکیل دهد، بیبهره بود. در کودکی نیاموخته بود که چگونه شتابزدگی و احساسات عجولانهاش را مهار سازد؛ او هرگز نیروی احیاکننده فیض خداوند را احساس نکرده بود. PA 562.3
شاؤل پسر یک رییس قدرتمند و غنی بود، با این وجود به دلیل سادگی شرایط در آن دوران، در کارهای معمولی در کنار پدرش، در نقش یک کشاورز، مشغول به کار بود. شاؤل به همراه یکی از خادمین به دنبال برخی از حیوانات پدرش که در کوهها مانده بودند، رفت. جستجویشان به مدت سه روز بیهوده ماند، تا هنگامی که به نزدیکی رامه، یعنی محل زندگی سموئیل، رسیدند، خادم پیشنهاد کرد این امر را از نبیای که در ارتباط با اموال گمشده خبر میدهد، بپرسند. پس خادم گفت: “اینک در دست ربع مثقال سکه است. آن را به مرد خدا میدهم تا راه را به ما نشان دهد.” این امر با رسوم آن زمان مطابقت داشت. هنگامی که فردی به نزد افراد والامقام یا کسانی که از منسب بالاتری برخوردار بودند، میرفت، به نشانه احترام، هدیهای پیشکش مینمود. PA 563.1
همچنان که به شهر نزدیک میشدند، با چند دختر جوان روبرو گشتند که برای آب برداشتن بیرون آمده بودند، پس از آنها راه خانه نبی را پرسیدند. آنان در پاسخ گفتند که یک مراسم مذهبی در حال برگزاری است، و نبی باید هم اکنون در آنجا باشد، این مراسم باید برای هدایا “در مکانی بلند” تشکیل شده باشد، و پس از آن نوبت جشن قربانی است. در خلال سالهای مسئولیت سموئیل تحول بزرگی رخ داده بود. هنگامی که خداوند او را برای خدمت فرا خواند، مراسم مذبح با بیحرمیت انجام میگرفت. “مردمانهدایای خداوند را مکروه میداشتند.” (اول سموئیل 2: 17). اما اکنون عبادت خداوند در سراسر سرزمین برگزار میشد، و مردم به حضور در مراسم مذهبی اظهار علاقه مینمودند. دیگر در خیمه مقدس مراسمی انجام نمیگرفت و در آن زمان قربانیها در جای دیگری اهدا میشدند؛ و شهرهای کاهنان و لاویان، یعنی جایی که مردم برای دستورات بدانان رفت و آمد داشتند، به همین منظور انتخاب شده بودند. مرتفعترین نقاط در این شهرها معمولاً برای انجام قربانی در نطر گرفته میشدند، و از این رو ” مکان بلند” نامیده میشدند. PA 563.2
در آستانه دروازه شهر، خود پیامبر او را ملاقات نمود. در همان لحظه خداوند بر سموئیل آشکار ساخت که پادشاه برگزیده اسرائیل در برابر وی ایستاده است. همین که رودر رو ایستادند، خداوند به سموئیل فرمود: “اینک این است شخصی که دربارهاش به تو گفتم که بر قوم من حکومت خواهد نمود.” PA 563.3
سموئیل در پاسخ خواهش شاؤل که میگفت: “مرا بگو که حانه نبی کجاست؟” گفت: “من نبی هستم.” او اطمینان داد که حیوانات گمشده پیدا شدهاند، پس از او خواست که در رفتن تأمل نموده، در مراسم شرکت جوید، و در همین زمان، تلویحاً به سرنوشت بزرگی که در پیش روی وی قرار داشت، اشاره شد. “و آرزوی تمامی اسرائیل بر کیست؟ آیا بر تو و بر تمامی خاندان پدر تو نیست؟” قلب شنوندگان از شنیدن کلام نبی در سینه لرزید. اما نتوانستند اهمیت این کلمات را درک نمایند، زیرا تقاضای داشتن پادشاه به امری جذاب برای تمامی قوم تبدیل شده بود. با این حال شاؤل با فروتنی و ناچیز شمردن خود پاسخ داد. “آیا من بنیامینی و از کوچکترین اسباط اسرائیل نیستم” و آیا قبیله من از جمیع قبایل سبط ینیامین کوچکتر نیست؟ پس چرا مثل این سخنان به من میگویی؟” PA 564.1
سموئیل آن غریبه را به سوی مکان گردهمایی راهنمایی نمود، جایی که مهمترین اشخاص شهر در آن جمع شده بودند. در میان آنان، به دستور نبی، محترمترین مکان به شاؤل داده شد، و در خلال جشن، بهترین سهم در برابر او گذاشته شد. مراسم به پایان رسید و سموئیل مهمان را به خانه برد، و در درگاه خانه با او صمیمانه صحبت آغاز نموده، اصولی که حکومت اسرائیل بر پایه آنها تأسیس گشته بود را بیان کرد، و از این راه میخواست مهمان را به ترتیبی برای مقام والایش آماده نماید. PA 564.2
هنگامی که صبح روز بعد، شاؤل از خانه بیرون شد، نبی نیز همراه او بود. در حالی که از میان شهر گذر کرده بودند، سموئیل به خادم گفت پیشاروی ایشان برود. سپس از شاؤل درخواست نمود که بیحرکت درجا بایستد تا پیام خدا به او داده شود. سپس سموئیل ظرف روغن را گرفته، بر سر وی ریخت و او را بوسیده، گفت:” آیا این نیست که خداوند تو را مسح کرد تا بر میراث او حاکم شوی؟” به عنوان گواهی مبنی بر اینکه این امور با قدرت خداوند انجام گردیده، کلیه حوادثی که در سفر به سوی خانهاش برای شاؤل رخ میداد، پیشگویی کرد و به وی اطمینان داد با روح خداوند شایستگی مقامی که در انتظارش بود را خواهد یافت. پیامبر چنین گفت: “و روح خداوند بر تو مستولی شده، با ایشان نبوت خواهی نمود، و به مرد دیگر متبدل خواهی شد. و هنگامی که این علامت به تو روی نماید، هر چه دستت آمد بکن، زیرا خدا با تو است.” PA 564.3
به محض اینکه شاؤل به راه افتاد، همه آن رخدادهایی که پیامبر گفته بود، حادث گردیدند. در نزدیکی مرز بنیامین، آگاهی یافت که حیوانات گمشده پیدا شدهاند. در دشت تابور سه مرد را دید که عازم عیادت خداوند در بیت ئیل بودند. یکی از آنان سه بزغاله به جهت قربانی به همراه داشت، دیگری سه قرص نان داشت، و سومین مشکی شراب برای جشن قربانی به همراه آورده بود. آنان حسب معمول با او خوش و بش کرده، دو قرص نان از سه قرص را به او هدیه دادند. در جبغه، شهر خود او، گروهی از انبیا که از “مکان بلند ” بازمیگشتند، آوازخوانان در حالی که جنگ و نی و رباب و دف مینواختند، به پرستش خدا مشغول بودند. همین که شاؤل بدانان نزدیک شد، روح خداوند بر او نیز مستولی گشت، و با آنان در آواز پرستش همراه شده، پیشگویی نمود. وی چنان سلیس و خردمندانه سخن گفت، و صمیمانه به مراسم آنان پیوست که کسانی که او را میشناختند شگفتزده لب گشودند: “این چیست که با پسر قیس واقع شده است؟ آیا شاؤل نیز از جمله انبیا است؟” PA 565.1
به محض ورود شاؤل در حلقه انبیای در حال پرستش، روحالقدس تحولات شگرفی را در او انجام داد. نور پاک الهی و تقدس در تاریکی طبیعی قلبش درخشید. او خود را آنچنان میدید که گویی در برابر خداوند ایستاده است. وی زیبایی تقدس را به چشم دید. فراخوانده شد تا به جنگ گناه و شیطان برود، و بر او واجب گردید ببیند در این نبرد، نیرویش تماماً از جانب خداوند میآید. درک نقشه نجات، که پیشتر کمرنگ و مبهم به نظر میرسید، برایش آسان شد. خداوند به او شجاعت و خردمندی برای آن مقام والا عطا فرمود. منشا قدرت و فیض را برایش آشکار نموده، عقلش را نسبت به گفتههای الهی و مسئولیتش روشن ساخت. PA 565.2
تدهین شاؤل به عنوان پادشاه اسرائیل بر مردم آشکار نشده بود. گزینه خداوند اعلام عمومی این امر از طریق قرعه بود. بدین منظور، سموئیل عموم مردم را به مصفه فراخواند. مراسم دعا برای کسب راهنمایی الهی انجام گردید، پس از آن نوبت به مراسم رسمی قرعهکشی رسید. جمعیت انبوه در سکوت منتظر نتیجه ماندند. قبیله، خاندان و خانواده یک به یک مشخص شدند، و پس از آن به شاؤل، پسر قیی، به عنوان شخص برگزیده اشاره شد. لیکن شاؤل در آن جمع حضور نداشت، او که بار مسئولیت سنگینی که در شرف قرار گرفتن بر دوشش بود را احساس مینمود، مخفیانه از جمع خارج شد. او را به جماعت بازگرداندند، که با غرور و رضایت به ظاهر شریف و شاهانه او نظر دوخته بود، “از تمامی قوم از کنف به بالاتر بود.” هنگامی که شاؤل خود را در برابر جماعت آشکار نمود، ندا برآمد، “ببینید. او را که خداوند برگزیده است، که در میان قوم هیچ کسی همچون او نیست.” و این بود پاسخی که از انبوه جمعیت به یک باره برخاست و فریاد شد: “پادشاه زنده بماند!” PA 565.3
سپس سموئیل در برابر مردم ایستاد و “رسوم سلطنت”، و اصولی که بنیاد دولت سلطنتی بر آنها قرار داشت را بیان نمود، و نیز اصولی را که باید این نوع حکومت را از طریق آن کنترل کرد، متذکر شد. قرار بر این نبود که شاه خودکامه باشد، بلکه میبایست قدرتش را در پیروی از اعلی علیین نگاه دارد. این خطابه در کتاب ثیت گردید، یعنی جایی که امتیازات ویژه پادشاه و حقوق و امتیازات قوم بیان شده است. گرچه مردم از هشدارهای سموئیل دلزده شدند، اما پیامبر وفادار، هنگامی که ناگزیر شد به خواسته آنان رفتار نماید، هنوز حدالامکان تلاش میکرد از آزادیشان حفاظت نماید. PA 566.1
هنگامی که مردم در مجموع آماده بودند که شاؤل را به عنوان پادشاه خود بپذیرند، گروه بزرگی مخالف چنین امری شدند. زیرا پادشاهی که از بنیامین، کوچکترین قبیله اسرائیل، انتخاب شده باشد، در حالی که دو قبیله بزرگ اسرائیل که همانا نامشان افراییم و یهودیه باشد، نادیده گرفته شوند، تحقیری محسوب میگشت که تحملش ممکن نبود. آنان یا از بیعت با شاؤل سرباز زدند، یا رسم اهدای هدیه را به جا نیاوردند. کسانی که آنقدر بر آرزوی داشتن پادشاه اصرار میورزیدند، نخستین افرادی بودند که از پذیرش شاکرانه مردی که منتصب خداوند بود، امتناع ورزیدند. اعضای هر گروهی، شخصی مورد نظر خود را در نظر داشتند تا شاهد بر تخت نشستنش باشند؛ بسیاری از رهبران قبایل این افتخار را برای خود میخواستند. بخل و حسد، در قلب بسیاری زبانه میکشید. تلاشهای مذبوحانه و مغرورانه نتیجهای جز نومیدی و نارضایتی به بار نیاورد. PA 566.2
در چنین شرایطی، شاؤل مناسب ندید زمام امور پادشاهی را به دست گیرد، سموئیل را ترک نمود تا همچون گذشته به حکومت بپردازد و خود به جبعه بازگشت. عده کثیری او را با افتخار تا آنجا همراهی کردند، جمعیتی که گزینه الهی را به چشم خود میدیدند و مصمم بودند. او را حفظ نمایند. با این حال او هیچ تلاشی برای حفظ تاج و تختش با توسل به زور نکرد. در زادگاهش، در میان بلندیهای بنیامین، به آرامی خود را مشغول وظایف کشاورزی نمود و پایهگذاری قدرتش را تماماً برعهده خداوند گذاشت. PA 566.3
خیلی زود، پس از انتصاب شاؤل، آمونیان به رهبری پادشاهشان، ناحاش، به قلمرو قبایل ساکن شرق سرزمین هجوم برده، شهر یابش جلعاد را مورد تهدید خود قرار دادند. ساکنین شهر کوشش کردند با روشهای مسالمتآمیز امنیت خود را تأمین کنند و پیشنهاد دادند خراجگزار آمونیان گردند. پادشاه بیرحم به این کار رضایت نداد مگر به این شرط که چشم راست همه سکنه را بیرون بیاورد تا بدین ترتیب آنان را شاهدان همیشگی قدرت خود سازد. PA 567.1
به مردم شهر محاصره شده هفت روز مهلت داده شد. آمونیان تنها با این کار موافقت داشتند و اینگونه میاندیشیدند که بدین ترتیب شکوه پیروزیشان را افزون مینمایند. فیالفور پیکهایی از یابش گسیل شدند تا از قبایل غرب اسرائیل طلب یاری نمایند. خبر را به جبعه رساندند، که این امر موجب وحشت گستردهای در بین مردم گردید. شب هنگام که شاؤل از تعقیب گاومیشها در مزرعه بازگشت، گریه و نالههای بلندی را شنید که از فاجعهای بزرگ خبر میدادند. گفت: قوم را چه شده است که میگریند؟ “هنگامی که آن ماجرای شرمآور گفته شد، همه نیروی خفتهاش به ناگهان بیدار شد. روح خدا بر وی مسئولی گشته ... پس یک جفت گاو را گرفته، آنها را پاره پاره نمود، و به دست قاصدان به تمام حدود اسرائیل فرستاده گفت هر که در عقب شاؤل و سموئیل بر نیاید، به گاوان او چنین کرده شود.” PA 567.2
سیصد و سی هزار مرد جنگی، در دشت بازق، تحت رهبری شاؤل گرد آمدند. سريعاً پیکهایی به جانب شهر محاصره شده گسیل شدند تا به مردم شهر اطمینان داده شود سحرگاهان منتظر رسیدن کمک باشند، یعنی همان روزی که باید خود را تسلیم آمونیان میکردند. با راهپیمایی سریع، شاؤل و ارتشش از اردن گذر کردند و به هنگام “سپیده صبح همچون جدعون که نیروهایش را به سه گروه تقسیم کرده بود، در همان ساعات اولیه روز بر سر اردوی آمونیان فرود آمد، یعنی زمانی که انتظار خطری نمیرفت و از کمترین آمادگی دفاعی برخوردار بودند. پس از وحشت عظیمی که دامنگیر شد، آنان موفق به تار و مار کردن و کشتن بسیاری از افراد دشمن شدند. “به حدی که دو نفر از ایشان در یک جا نماندند.” PA 567.3
سرعت عمل و شجاعت شاؤل، به همراه قدرت رهبری نظامیانی که نشان از رهبری موفقتآمیز چنین نیروی بزرگی داشت، همان خصائلی بودند که قوم اسرائیل از یک پادشاه میخواست، تا شاید از طریق او بتوانند از پس نبرد با دیگر ملل برآیند. اکنون به او همچون پادشاهشان سلام دادند و افتخار این پیروزی را به تلاشهای انسانی منتسب نمودند، در حالی که بدون برکات خاص خداوند تمام کوششهایشان بیهوده مانده بود. در میان شور و شوقشان کسانی پیشنهاد دادند افرادی که در بدو امر از بیعت با شاؤل امتناع ورزیده بودند، کشته شوند. لیکن شاه مداخله کرد و گفت: “کسی امروز کشته نخواهد شد زیرا که خداوند امروز در اسرائیل نجات به عمل آورده است.” در اینجا بود که شاؤل نشان داد چه تحولی شگرفی در شخصیت وی رخ داده است. به جای آنکه این افتخار را از آن خود بداند، این جلال را به خداوند داد. به جای اینکه تمایلش به انتقام را به اثبات رساند، روحیه رحمت و بخشایش را بروز داد. این امر گواه خطاناپذیر حضور فیض خداوند در دل او بود. PA 567.4
این بار سموئیل پیشنهاد فراخوانی ملی جهت گردهمایی در جلجال را اعلام نمود، که در آن سلطنت در انظار عموم به شاؤل تفویض گردد. این امر صورت گرفت؛ “و در آنجا ذبایح سلامتی به حضور خداوند ذبح نموده، شاؤل و تمامی مردمان اسرائیل در آنجا شادی عظیم نمودند.” PA 568.1
جلجال نخستین مکانی بود که اسرائیل پس از ورود به سرزمین موعود در آن اردو زده بود. همین جا بود که یوشع به فرمان الهی ستون دوازده سنگی را برپا ساخت تا یاد عبور معجزهآسا از رود اردن را گرامی دارد. در اینجا بود که رسم ختنه از سر گرفته شد. در اینجا بود که نخستین مراسم فسح پس از گناه در قادش و سرگردانی در بیابان برگزار گردید. در اینجا بود که اهدای من خاتمه یافت. اینجا بود که سردار لشکر خداوند خود را به عنوان فرمانده نیروهای اسرائیل آشکار نمود. از همین مکان بود که آنان برای سقوط اریحا و تصرف عای حرکتشان را آغاز نمودند. در اینجا بود که عخان به کیفر گناهش رسید، و در اینجا پیمان صلح با جبعونیان بسته شد که منجر به تنبیه اسرائیلیان به جهت مشورت نخواستن از خداوند شد. سموئیل و شاؤل بر این دشت که با بسیاری از پیوندهای شعفانگیز مرتبط بود، ایستادند؛ و هنگامی که غریو خوشآمدگوییها به پادشاه پایان یافت، پیامبر سالخورده کلام وداع را در مقام حاکم قوم به زبان آورد. PA 568.2
گفت: “اینک قول شما را در هر آنچه به من گفتید، شنیدم و پادشاهی بر شما نصب نمودم. و حال اینکه پادشاه پیش روی شما راه میرود و من پیر و سفید مو شدهام... و من از کودکی راه میروم اینکه من حاضرم؛ پس به حضور خداوند و مسیح او شهادت دهید که گاو که را گرفتم و الاق که را گرفتم و بر که ظلم کردم، که را ستم کردم و از دست که رشوه گرفته تا چشمان خود را به آن کور ساز و آن را به شما رد نمایم.” PA 568.3
همه یک صدا پاسخ دادند: “بر ما ظلم نکردهای و بر ما ستم ننمودهای و چیزی از دست کسی نگرفتهای” PA 569.1
سموئیل تنها در پی توجیه کردار خود نبود. او پیشتر اصولی که باید هم بر شاه و هم بر مردم حکومت نمایند را بیان کرده بود، و میخواست به کلام خود، وزن عبرتهای خود را اضافه نماید. از همان کودکی در رابطه با کار خداوند قرار داشت، و در طی زندگی طولانیاش تنها یک هدف مدنظرش پود، جلال خداوند و اعلیترین خیر برای اسرائیل. PA 569.2
پیش از اینکه هر گونه امیدی برای سعادت اسرائیل وجود داشته باشد، آنان باید به توبه در حضور خداوند رهنمون میشدند. در پی انجام گناه، ایمان و تشخیصشان به خداوند و قدرت و خرد او برای حکمروایی بر قوم را از دست داده بودند، آنان اعتماد به توانایی او در دفاع از آرمانش را از دست داده بودند. پیش از آنکه به آرامش و صلح واقعی دست یابند، میبایست آن گناهانی را که به دلیلشان خطاکار گشته بودند را دیده، بدان اعتراف نمایند. آنان هدف از تقاضای داشتن پادشاه را چنین اعلام داشته بودند: “و پادشاه ما بر ما داوری کند، و پیش روی ما بیرون رفته، در جنگها برای ما بجنگد.” سموئیل تاریخ اسرائیل را برای ایشان، از همان روزی که خداوند آنان را از مصر بیرون آورد، تماماً روایت نمود. یهوه، شاه شاهان، در جنگها پیش روی ایشان بیرون رفته بود و برایشان جنگیده بود. اغلب اوقات گناهانشان، آنها را به دست دشمنانشان تسلیم کرده بودند، اما چیزی نمیگذشت که آنان از راههای شرورانهشان بازمیگشتند و مهر خداوند برایشان نجاتدهندهای مهیا مینمود. “خداوند جدعون، باراق و یفتاح و سموئیل را فرستاده، شما را از دست دشمنان شما که در اطراف شما بودند رهانید و در اطمینان ساکن شدید.” اما زمانی که خطری تهدیدشان نمود گفتند: “پادشاهی باید بر ما حکومت کند.” یعنی زمانی که پیامبرشان بدانان گفته بود: “یهوه، خدای شما، پادشاه شما بود.” PA 569.3
سموئیل اینگونه ادامه داد: “پس الان بایستید و این کار عظیم را که خداوند به نظر شما به جا میآورد، ببینید. آیا امروز وقت درو گندم نیست؟ از خداوند استدعا خواهم نمود و او رعدها و بارانها خواهد فرستاد تا بدانید و بیبینید که شرارتی که از طلبیدن پادشاه برای خود نمودید در نظر خداوند عظیم است. پس سموئیل از خداوند استدعا نمود و خداوند در همان روز رعدها و باران فرستاد” موعد درو گندم، در ماههای مه و ژوئن، در مشرق زمین باران نمیبارد. لکه ابری هم در آسمان نبود و هوا صاف و معتدل مینمود. یک چنین طوفان شدیدی ترس جانکاهی به دلها ریخت. اکنون قوم با خضوع به گناهانش اعتراف میکرد، همان گناهی که خطاکارشان کرده بود. “برای بندگانت از یهوه، خدای خود استدعا نما تا نمیریم، زیرا که بر تمامی گناهان خود این بدی را افزودیم که برای خود پادشاهی طلبیدیم.” PA 569.4
سموئیل قوم را در حال نومیدی رها نکرد، زیرا که این امر ایشان را از تلاش برای جستجوی امری بهتر بازمیداشت. شیطان کاری کرده بود آنان به خداوند به چشم شخصیتی سختگیر که بخشنده نیست بنگرند، و بدین گونه به دام هوسهای گوناگون افتادند. خداوند رحیم و بخشنده است و همیشه میخواهد الطافش را به مردمش ، هنگامی که از ندای وی پیروی میکنند، نشان دهد. پیام خداوند به خادمش این بود: “مترسید! شما تمامی این بدی را کردهاید، لیکن از پیروی خداوند برنگردید، بلکه خداوند را به تمامی دل خود عبادت نمایید. و در عقب اباطیلی که منفعت ندارد و رهایی نتواند داد، چون که باطل است، برنگردید. زیرا خداوند به خاطر نام عظیم خود قوم خود را ترک نخواهد نمود.” PA 570.1
سموئیل از توهینی که به خود او شده بود سخنی به میان نیاورد؛ هیچ ملامتی برای ناشکری اسرائیل به زبان نیاورد که همانا دستمزد اسرائیل برای یک عمر زندگیای بود که وقفشان کرده بود؛ بلکه به جای آن، از علاقهاش که هرگز نسبت به آنان قطع نمیشد، اطمینان خاطر داد: “حاشا از من که به خداوند گناه ورزیده، ترک دعا کردن برای شما نمایم، بلکه راه نیکو و راست را به شما تعلیم خواهم داد. لیکن از خداوند بترسید و او را به راستی به تمامی دل خود عبادت نمایید و در کارهای عظیمی که برای شما کرده است، تفکر کنید. و اگر شرارت ورزید، هم شما و هم پادشاه شما، هلاک خواهید شد.” PA 570.2