Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
خدمت مسیحی - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    تصاویر تاثیرگذار

    محبت الهی با عمقی از چشمه بی پایان به خاطر انسان به جوش می آید، و فرشتگان از مشاهده قدردانی سطحی از این محبت عظیم متعجب می شوند. آنان به خاطر قدردانی سطحی انسان در قبال محبت خدا، دچار حیرت می شوند. آیا میل داریم بدانیم که مسیح چگونه به آن نگاه می کند؟ یک پدر و مادر چه احساسی خواهند داشت اگر متوجه شوند که فرزندشان، در سرما و برف گم شده، دیگران از کنار او می گذرند و او را رها می کنند تا بمیرد، در صورتی که می توانستند او را نجات دهند؟ آیا آنان شدیداً محزون و آزرده خاطر نخواهند شد؟ آیا آنان قاتلان فرزندشان را تقبیح نخواهند کرد؟ مصائب هر انسانی، به منزله مصائب فرزند خدا تلقی می شوند و آنانی که در هنگام مصیبت، دست یاری به سوی همنوعشان دراز نمی کنند، خشم بر حق خداوند را بر می انگیزند.- آرزوی اعصار، ۸۲۵. KM 103.1

    من در مورد مردی خواندم که در روزی زمستانی در میان برف و بورانی سنگین سفر می کرد و از سرما بی حس و کرخ شد که تقریباً قوای حیاتی را از او گرفت. و در حالی که نزدیک بود تا از یخ زدگی بمیرد و در آستانه تسلیم زندگی خود بود، صدای ناله ای از یک برادر مسافر را شنید که مانند او از سرما در آستانه مرگ بود. KM 103.2

    حس رقت و دلسوزی او را قوت قلب داد تا آن مرد را نجات دهد. او دست و پای یخ زده مرد بداقبال را مالید و پس از تلاشی قابل توجه او را بر روی پاهایش بلند کرد؛ و در حالی که نمی توانست بایستد با همدردی او را بر روی دستان خود از میان بورانی حمل کرد که فکر می کرد هرگز نمی تواند به تنهایی از میان آن بگذرد. KM 103.3

    و هنگامی که همسفر خود را به مکانی امن حمل کرد، حقیقتی در ذهنش روشن شد که با نجات همسایه اش، خودش را نیز نجات داده است. تلاشهای مجدانه او برای نجات دیگری خونی را که در رگهای خودش سرد شده بود را به حرکت در آورد و گرمائی را در اندامهای حرکتی بوجود آورد. این درسها باید جوانان ایماندار را دائماً حرکت بدهد، نه تنها با احکام بلکه با الگو، که با تجربه مسیحی خود آنان نتیجه مشابهی را درک کنند.- شهادتهایی برای کلیسا ۴: ٣۱۹ و ٣۲۰.KM 103.4

    نباید درب را بروی خود ببندید، و قانع باشید بخاطر این که با دانش حقیقت برکت یافته اید. چه کسی حقیقت را برای شما آورد؟ چه کسی نور کلام خدا را به شما نشان داد؟ خدا به شما نور خود را نداده است تا در زیر سبدی پنهان کنید. در باره یک سفر اکتشافی خواندم که گروهی اعزام شدند تا سر جان فرانکلین را جستجو کنند. مردم شجاع خانه های خود را ترک گفته و در دریای شمال سرگردان شده، از کمبود، گرسنگی، سرما و درماندگی رنج بردند. و همه این چیزها به چه خاطر بود؟ تنها به احترام یافتن جسدهای بی جان مکتشفین یا احتمالاً نجات جان خودشان از مرگی دهشتناک که بر سرشان می آمد، مگر اینکه کمکی به دادشان می رسید. اگر می توانستند جان یک مرد رو به هلاکت را نجات بدهند، رنج و زحمت آنان اجر خود را می یافت و تسلی می یافتند. این کار با ایثار گری و از خودگذشتگی آنان با ترک راحتی و شادی حاصل می شد. KM 103.5

    به این فکر کنید و آنگاه در نظر بگیرید که چقدر اندک برای نجات جانهای ارزشمند اطرافمان ازخودگذشتگی می کنیم. ما وادار نشده ایم تا از خانه دور شویم، در یک سفر طولانی و ملال آور، تا زندگی یک انسان فانی رو به هلاکت را نجات دهیم. در کنار درب خانه خودمان، در مجاورتمان، در هر طرف، جانهایی وجود دارند تا نجات داده شوند، جانهایی که رو به هلاکت هستند،- مردان و زنان بدون امید می میرند، بدون خدا،- و با این وجود ما حس بی توجهی و بی تفاوتی داریم، و با کردار خود کمابیش می گوئیم، «مگر من نگهبان برادرم هستم؟” این مردان که زندگی خود را با سعی برای نجات دیگران از دست دادند توسط جهان به عنوان قهرمانان و شهیدان ستوده شده اند. ما که دورنمای حیات ابدی را در پیش روی خود داریم، چه حس می کنیم اگر کمی فداکاری نکنیم که خدا از ما برای رستگاری جانهای انسانها خواسته است؟- مرجع ۴، ۱۴ آگست ۱۸۸۸. KM 104.1

    در شهری در نیو اینگلند چاهی حفر شده بود. وقتی که کار تقریباً تمام شد، در حالی که یک مرد همچنان در ته چاه بود، زمین باز شد و او را دفن کرد. بلادرنگ زنگ خطر به صدا در آمد و مکانیک ها، کشاورزان، بازرگانان، وکلا، نفس زنان تعجیل کردند تا او را نجات دهند. طناب ها، نردبان ها، بیل و کلنگ آورده شد. غریو فریاد بود که «نجاتش دهید، آه، نجاتش دهید!».KM 104.2

    مردان با تمام توان کار می کردند تا اینکه دانه های عرق بر پیشانی هایشان نشست و دستانشان با تقلا به لرزش افتاده بود. بالاخره لوله ای به پائین فرستاده شد، که از طریق آن مردان فریاد می زدند که اگر آن مرد زنده است پاسخ بدهد. جوابی آمد که «زنده ام، ولی عجله کنید. اینجا ترسناک است». با فریادی از روی خوشی آنان تجدید قوا کردند و سر انجام به او رسیده و نجاتش دادند و فریاد خوشی که به آسمان می رفت به نظر در آسمانها طنین انداخته بود. «او نجات یافت!” در هر کوچه ای از شهر طنین انداخته بود. KM 104.3

    آیا این یک شور و علاقه ای عظیم بود، هیجانی بسیار بزرگ تا یک مرد نجات یابد؟ مطمئناً چنین نبود؛ ولی از دست رفتن یک زندگی موقت دنیوی در مقایسه با از دست رفتن یک جان برای ابدیت چطور؟ اگر از دست رفتن یک زندگی قلبهای بشری را چنان به حرکت در می آورد تا به حرکت در آیند، آیا نباید از دست رفتن یک جان حتی انسانهایی را نگران تر کند که مدعی درک خطر برای کسانی هستند که از مسیح دورند؟ آیا نباید خادمان خداوند شور و اشتیاق خود را برای نجات جانها، مانند مردی که در چاه دفن شده بود نشان دهند؟- کارگران انجیل، ٣۱ و ٣۲. KM 105.1

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents