Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
حکایتهای پند آموز مسيح - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل ۲۷ - همسايه من كيست؟

    اين فصل بر اساس كتاب لوقا ۲۵:۱۰-۳۷ تدوين گرديده است.

    در بين يهوديان سوال مطرح بود كه”همسايه من كيست؟”كه سبب مشاجره اي طولاني شده بود. آنان شك نداشتند كه بي دينان و سامريان همسايه هاي آنان هستند. اينها بيگانه و دشمن محسوب ميشدند. ولي فرق دركجا بود — آيا سوال در باره ارتباط بين خود مردم يهود بود و يا در رابطه با طبقات مختلف اجتماعي بود؟ كاهنان، عالمان يهودي و مشايخ چه كساني را بهنوان همسايه در نظر ميگرفتند؟ آنان زندگي خود را پيرامون مراسم و تشريفات مذهبي صرف كرده بودند به خيال اينكه بايد تنها خودشان را پاك و منزه كنند. آنان فكر ميكردند كه اگر با كساني كه چيزي در باره ملكوت نميدانند ارتباط برقرار كنند سبب ناپاكي و نجاست آنها ميشود كه مستلزم تلاشهاي خسته كننده اي خواهد بود تا خود را از نجاست برطرف كنند. كدام همسايگان نجس بشمار مي آمدند؟HAM 313.1

    اين سوال را مسيح در تمثيل (سامري نيكو)كار پاسخ داد. او نشان داد كه همسايه ها فقط ايمانداران كليسا هايي نيستند كه به آن تعلق داريم. برتري به نژاد يا رنگ پوست يا طبقه اجتماعي نيست. همسايه ما شخصي است كه به كمك ما نيازدارد. همسايه ما هر جاني است كه با خصم اهريمني زخمي و مجروح شده است. همسايه ما هر فردي است كه متعلق بخداست.HAM 313.2

    تمثيل سامري نيكو در پاسخ به سوال يكي از فقهاي يهود گفته شد. هنگاميكه مسيح در حال تعليم بود”ناگاه يكي از فقها برخاسته از روي امتحان بوي گفت اي استاد چه كنم تا وارث حيات جاوداني گردم؟”(لوقا ۱۰:۲۵). فريسيان اين سوال را به يكي از فقها پيشنهاد كردند تا بتوانند مسيح را با كلام خويش بدام بيندازند و آنان با اشتياق به پاسخ او گوش فرا دادند. مسيح با او وارد مشاجره نشد. “مسيح به وي گفت”در تورات چه نوشته شده است ؟”.يهوديان همچنان عيسي را از توجه كم به حكم داده شده كوه سينا متهم ميكردند. ولي مسيح پاسخ سوال را به”رعايت احكام خدا”ارجاع نمود.HAM 313.3

    فقيه جواب داده گفت”اينكه خداوند خداي خود را بتمام دل و تمام نفس و تمام توانايي و تمام فكر خود محبت نما و همسايه خود را مثل نفس خود بشمار”.مسیح گفت”نيكو جواب بگفتي چنين بكن كه خواهي زيست”.HAM 314.1

    فقيه از موقعيت و كارهاي فريسيان خشنود نبود. او كلام را مطالعه كرده بود تا معني واقعي آن را ياد بگيرد. او به موضوع ديد حياتي داشت و با خلوص پرسيد”چه باید کنم؟”در پاسخ به خواسته هاي احكام او از همه مراسم و تشريفات مذهبي اجتناب كرد. اينها براي او ارزشي نيافت ولي دو اصل بزرگ را كه همه احكام و انبيا به آن قائم بودند ارائه نمود. سفارش منجي از اين پاسخ او را در موقعيت برتري در برابر علماي يهودي قرار داد. آنان نتوانستند او را براي فتوايش محكوم كنند زيرا كه او فراتر از يك مفسراحكام بود.HAM 314.2

    مسيح گفت”چنين بكن كه خواهي زيست”.او در تعاليم خويش همواره مجموعه احكام را بعنوان يك وحدت روحاني معرفي ميكرد و نشان ميداد كه امكان ندارد كه يك حكم را رعايت كرد و ديگري را شكست. سرنوشت انسان با فرمانبرداري از همه احكام تعين خواهد شد.HAM 314.3

    مسيح ميدانست كه هيچ كس نميتواند با قوت خود احكام را نگاه دارد. او ميخواست تا فرد فقيه را به تحقيقي روشنتر و انتقادي تر هدايت كند تا بتواند حقيقت را بيابد. تنها با پذيرش واقعيت و فيض مسيح ميتوانيم احكام را نگاه داريم. ايمان در فرونشاندن گناه انسان سقوط كرده را قادر ميسازد تا خدا را با تمام قلب خويش دوست بدارد و همسايه اش را نيزمانند خودش گرامي بدارد.HAM 314.4

    فقيه ميدانست كه او نه تنها چهار حكم اول را نگاه نداشته و بلكه شش تاي بعدي احكام را نيز نقض كرده است. او با كلام مسيح محكوم شده بود اما برغم اقرار به گناه ، سعي ميكرد تا بهانه تراشي كند. وراي قبول حقيقت او سعي كرد تا نشان دهد كه چقدر رعايت احكام خدا مشكل است. پس او ميخواست تا هم از محكوميت بگريزد و هم بيگناهي خود در ديد مردم را توجيه كند. كلام منجي نشان داده بود كه سوال او بيهوده بود است زيرا او خودش بخوبي جواب را ميدانست. با اين حال او سوال ديگري را مطرح كرده گفت:” همسايه من كيست؟”HAM 315.1

    مسيح بار ديگر از مشاجره پرهيز كرد. او سوال را با ربط دادن به يك واقعه جواب داد تا در ذهن شنوندگان تازه بماند.” فردي از اورشليم به شهر اريحا ميرفت. در راه بدست راهزنان افتاد. ايشان لباس و پول او را گرفتند و او را كتك زده نيمه جان كنار جاده انداختند و رفتند”.HAM 315.2

    در مسير سفر از اورشليم به اريحا مسافر مجبور بود تا از بخشي از يك بيابان يهوديه عبور كند. راه بجايي ختم ميشد كه در آن حيوانات وحشي، دره و صخره وجود داشت و پر بود از دزدان و اغلب صحنه خشونت بود. در اينجا بود كه مسافران مورد حمله قرار ميگرفتند. و همه چيزهاي ارزشمند آنان ربوده ميشد و نيمه جان در كنار راه رها ميشدند.”از قضا كاهني يهودي از آنجا ميگذشت وقتي او را كنار جاده افتاده ديد راه خود را كج كرد و از سمت ديگر جاده رد شد. سپس يكي از خادمان خانه خدا كه لاوي بود از راه رسيد و نگاهي به او كرد. او متقاعد شد كه چه بايد انجام دهد ولي تيمار كردن او كار دلپذيري بنظرش نيامد. او آرزو كرد كه ايكاش به آن راه نرفته بود تا آن مرد زخمي را نبيند. او خود را ترغيب كرد كه اين مورد ربطي به او ندارد. اما او نيز راه خود را در پيش گرفت و رفت”.HAM 315.3

    ولي يك سامري كه در همان مسير سفرميكرد مرد مجروح را ديد و او كاري را انجام داد كه ديگران از انجام آن سر باز زدند. با آرامش و مهرباني مرد مجروح را پرستاري كرد.” وقتي آن مجروح را ديد دلش بحال او سوخت نزديك رفت و كنارش نشست زخمهايش را شست و مرهم ماليد و بست. سپس او را بر الاغ خود سوار كرد و به مهمانخانه اي برد و از او مراقبت نمود. روز بعد هنگامي كه او را ترك ميكرد مقداري پول به صاحب مهمانخانه داد و گفت: از اين شخص مراقبت كن و اگر بيشتر از اين خرج كني وقتي برگشتم پرداخت خواهم كرد”.كاهن و لاوي هر دو ابراز ترحم كردند ولي سامري نشان داد كه تنها فرد با خداست.HAM 315.4

    با دادن اين اندرز مسيح اصول احكام را در يك طريق راست و موثر ارائه نمود و به شنوندگان خود نشان داد كه آنان از بكار بستن اين اصول قصور ورزيده اند. كلام او قطعي و صريح بود و اشاره ميكرد كه شنودگان فرصتي براي خرده گيري و عيب جوئي ندارند. آن فقيه در اين درس هيچ چيزي نيافت كه بتواند از آن انتقاد كند. پيش داوري و غرض ورزي او راجع به مسيح برطرف شد. ولي او بر نفرت قومي و نژادپرستي بطور كافي غلبه نيافته بود تا به سامري اعتبار دهد.( يهوديان و سامريان با هم دشمني داشتند). وقتي مسيح پرسيد””حال بنظر تو كداميك از اين سه نفر همسايه آن مرد بيچاره بودند؟”ااو پاسخ داد”آنكه به او ترحم نمود و كمكش كرد”.HAM 316.1

    “سپس عيسي باو فرمود تو نيز چنين كن”.همان مهرباني و عطوفت را به كساني كه نيازمندند نشان بدهيد. پس شما ثابت خواهيد كرد كه همه احكام را نگاه ميداريد.HAM 316.2

    اختلاف بزرگي بين يهوديان و سامريان در باره اعتقادات مذهبي بود. و آن سوالي بود كه چه چيزي عبادت واقعي را تشكيل ميداد. فريسيان هيچ چيز خوبي از سامريان نميگفتند و آنان را به تلخي لعنت ميكردند. ناسازگاري و انزجار بين يهوديان و سامريان شديد بود بحدي كه براي زن سامري عجيب بود كه مسيح از او آب بخواهد.” او گفت چگونه ممكن است كه تو كه يهودي هستي از من كه زني سامري هستم آب طلب ميكني؟ زيرا يهوديان با سامريان كاري ندارند”.(یوحنا ۴:۹).HAM 316.3

    و وقتي كه يهوديان از مسيح بشدت كينه و نفرت بدل گرفته بودند به قتل او بر آمدند و در معبد سنگ برداشتند زيرا آنان كلامي بهتر براي ابراز نفرت خود نيافتند”فرياد زده گفتند اي سامري اجنبي ما از ابتدا درست ميگفتيم كه تو ديو داري”.(یوحنا ۸:۴۸). ا (. اين حال كاهنان و لاويان ازهمين كاري كه خداوند به آنان امر كرده بود قصور ورزيدند و گذاشتند تا آن سامري كه از ديد آنان منفور بود از هم طايفه اي آنان پرستاري كند.HAM 316.4

    سامري حكم را انجام داده بود”همسايه خود را مانند خويش دوست بداريد”از اينرو نشان داد كه او با انصاف تر از آناني بود كه او را تقبيح كرده بودند. او با بخطر انداختن جان خود آن مرد مجروح را مانند برادر خويش درمان كرد. اين سامري معرف مسيح است. منجي ما محبت خود را بما آشكار نمود كه با محبت انسان برابر نيست و او بما ترحم نمود. او در خانه مقدس و شاد خود ننشست جايي كه براي تمامي لشكريان آسماني عزيز و مكرم بود. او زخمهاي ما را ديد. او مشكلات ما را بعهده گرفت و تشخيص داد. او مرد تا دشمنان خود را نجات دهد. او براي قاتلان خود دعا كرد با . اشاره به الگوي خود او به پيروانش گفت”بشما فرمان ديگري ميدهم كه يكديگر را دوست بداريد”...”همانطور كه من شمارا دوست داشتم شما نيز ديگران را دوست بداريد”(یوحنا ۱۷:۱۵؛۱۳:۳۴). كاهنان و لاويان در معبدي عبادت ميكردند كه خدمات آن توسط خدا تعين شده بود.HAM 317.1

    سهيم شدن درآن خدمات امتياز عالي و بزرگي بود و كاهنان و لاويان با اين احساس كه امتياز ويژه اي دارند برايشان كار پستي بود كه يك مجروح كنار جاده افتاده را پرستاري كنند. پس آنان از امتياز ويژه اي كه داشتند غفلت و كوتاهي ورزيدند كه خدا بعنوان نمايندگان او به آنان ارزاني داشته بود تا همنوعان خود را بركت دهند.HAM 317.2

    بسياري نيز امروزه خطاي مشابهي را مرتكب ميشوند. آنان وظايف خود را به دو گروه مشخص جدا كرده بودند. گروه اول وظايف بزرگ بود و گروه دوم وظايف كوچك مرده ميشد كه به اين دليل باعث شده بود تا حكم”همسايه خود را مانند خود دوست بداريد”ناديده گرفته شود. اين حيطه از كار به اوهام سپرده شده بود كه موكول ميشد به تمايل و سرشت فردي.( يعني اگر فردي تمايل داشته باشد به همسايه خود احترام بگذارد.) پس با اين افكارخصوصيات ضايع گرديده و مذهب مسيح بد جلوه داده شده بود. كساني هستند كه برايشان كسر شان است تا يك فرد رنجور را پرستاري كنند. بسياري با بيعلاقگي و خونسردي و اهانت به كساني كه در معبد خوابانيده شده و رو بموت بودند نگاه ميكردند. ديگران با نيت هاي ديگر به فقيران بي توجهي ميكردند. كار آنان مانند باورشان بود و بنام مسيح در پي كسب و كار بودند. آنان احساس ميكردند كه كار بزرگي انجام ميدهند و نميتوانستند ايستاده به خواسته هاي نيازمندان و محنت كشانتوجه كنند. آنان در پيشبرد باصطلاح كار بزرگشان حتي از ستم بر فقيرا ابايي نداشتند. آنان ايشان را حتي در شرايط دشوار و سختي قرار ميدادند و آنان را از حقشان محروم ميكردند و يا از برآورده كردن نيازشان مضايقه ميكردند. با اينحال آنان احساس ميكردند كه همه اينها توجيه پذير است زيرا آنان خيال ميكردند كه اهداف مسيح را پيش ميبرند.HAM 317.3

    بسياري ميگذارند تا يك برادر و يا يك همسايه بدون كمك تحت شرايط سخت تقلا كنند. در خود خواهي خود بخاطر اينكه اقرار به مسيحي بودن ميكند ممكن است فكر كنند كه معرف مسيح هستند. محبت خدا در حد زيادي قطع شده است بخاطر اينكه خدمتگزاران متعهد خدا در همكاري با او براي همنوعان خود نيستند زيرا محبت خدا بايد از آنان جاري شود. و حمد و ستايش خداي ازلي از قلبهاي بشري و لبهاي انسان بر نميخيزد و اين آن چيزي است كه بايد خدا را جلال دهد. خداوند از جلالي كه شايسته نام مقدسش است به يغما رفته است. جانها از او ربوده شده اند كه مسيح بخاطر آنان مرد. جانهايي كه او اشتياق دارد تا به ملكوت بياورد تا در حضور او از طريق وجود ازلي ساكن شوند.HAM 318.1

    حقيقت الهي اثر كمي را بر جهان داشت در حاليكه ميتوانست از طريق اعمال ما تاثير بيشتري بگذارد. اقرار به دينداري حرف بزرگي است واگر بدان عمل نشود كوچكي ما را نشان ميدهد. با ادعا به پيروي از مسيح و با دانستن و ايمان به حقايق كلام، خيريتي براي همسايه ما حاصل نميشود. مگر اينكه ايمان ما در زندگي روزانه عملي شود. ادعا و اقرار ما به مسيحي بودن ممكن است به بلندي آسمان برسد اما اين نه ما را نجات ميدهد و نه به همنوعانمان خيريتي ميرساند. جز اينكه ما تنها از مسيحي بودن يك اسم را داريم. يك الگوي درست در كردار نيك بيشتر از اقرار بيهوده به جهان منفعت ميرساند.HAM 318.2

    كارهاي مسيح با اعمال خودخواهانه انجام نميشود. كار او كار فقيران و ستمديدگان است. در قلبهاي پيروان واقعي مسيح نيازي از همدردي رئوفانه مسيح وجود دارد — محبتي عميق براي كسانيكه مسيح آنها را چنان ارزشمند دانست كه جان خود را براي رستگاري آنان بخشيد. اين جانها بي اندازه ارزشمندتر از هدايا و نذوراتي هستند كه به خدا ارزاني ميكنيم. اگر به كارهاي بظاهر بزرگي مشغول شويم و از نيازهاي مستمندان غفلت ورزيم آنگاه خداوند آن كارهاي بزرگ را نخواهد پذيرفت و انرژي خود را بيهوده تلف كرده و ثوابي نخواهيم يافت. ما انرژي خود را براي كارهاي بزرگ دنيوي مصرف ميكنيم در حاليكه از برآورده كردن نياز كوچك نيازمندان غفلت ميورزيم.HAM 319.1

    تطهير جان كار روح القدس ميباشد كه فطرت مسيح را در بشر مينشاند. مذهب انجيل مسيح در زندگي معنا مي يابد كه يك اصل زنده و پويا ميباشد. اين فيض مسيح است كه شخصيت را شكل داده و با اعمال نيك آشكار شده است. اصول انجيل نميتواند از هر بخش عملي در زندگي گسسته شود. هر تجربه و كار مسيح گونه معرف زندگي واقعي مسيحي است.HAM 319.2

    محبت اصل و اساس خدايي بودن و دينداري است. هر انساني هر قدر كه ادعا كند نميتواند محبت خالص خدا را داشته باشد. و محبتي كه او براي برادرش دارد خودخواهانه است. ما اگر سعي كنيم كه ديگران را دوست داشته باشيم هرگز داراي روح خودخواهانه نخواهيم بود. چيزي كه نياز است محبت مسيح در قلب است. وقتي كه خود را در مسيح ذوب كنيم آنگاه محبت خودبخود فوران ميكند. وقتي كه نيت و خواسته ما محبت و بركت براي ديگران باشد صفات مسيحي در كمال در باطن حاصل ميشود — وقتي نور ملكوت قلب را پر سازد در سيما متجلي خواهد شد.HAM 319.3

    براي قلب غير ممكن نيست كه از محبت مسيح تهي بماند. اگر خدا را دوست داريم بخاطر اين است كه او اول ما را دوست داشت. ما بايد همه كساني را كه مسيح بخاطر آنان مرد را دوست بداريم. ما نميتوانيم با الوهيت تماس حاصل كنيم بدون اينكه با بشر تماس حاصل كنيم. زيرا براي او كه بر تخت جهان نشسته الوهيت و بشريت بهم آميخته است. با ارتباط با مسيح ما با همنوعان خود با پيوندي درخشان در حلقه مسيح مرتبط شده ايم. آنگاه ترحم و دلسوزي مسيح در زندگي ما آشكار خواهد شد. ما نبايد منتظر باشيم تا نيازمندان و مستمندان نزد ما آورده شوند. نيازي نيست تا نزد ما لابه و زاري شود تا غم و اندوه ديگران را حس كنيم. اين براي ما طبيعي خواهد بود تا نيازمندان و مستمندان را مراقبت كنيم همانطور كه براي مسيح انجام كار نيك و خير طبيعي بود.HAM 320.1

    هر جايي كه نيازي براي محبت و دلسوزي وجود داشته باشد، هر جايي كه قلب بخواهد ديگران را بركت داده و متعالي سازد ، كار روح القدس و خدا آشكار ميگردد. در ژرفاي بت پرستي انسانهايي كه دانش احكام مكتوب خدا را نداشتند و هرگز نام مسيح را نشنيده بودند نسبت به خدمتگزاران او مهربان بودند و آنان را از خطر محافظت ميكردند. اعمال آنان نشان دهنده قدرت الهي است. روح القدس فيض مسيح را در قلبهاي انسانهاي وحشي و سخت دل و ظالم قرار داده و او بر خلاف طبيعت بد خود رقيق القلب ميشود.” نور واقعي به هر كس كه به اين دنيا مي آيد مي تابد”(یوحنا ۱:۹).بر جان او ميتابد و اين نور اگر مورد توجه قرار گيردپاهاي او را به ملكوت خدا هدايت ميكند.HAM 320.2

    جلال آسمان شكست خوردگان را بر ميخيزاند و ستمديدگان را تسلي ميبخشد. و هر كجا كه مسيح در قلبهاي بشر ساكن شود او بهمان طريق آشكار خواهد شد. هر كجا كه او به مذهب مسيح عمل كند بركت خواهد يافت. و او هر كجايي كه كار كند در آنجا روشنايي خواهد بود.HAM 320.3

    خداوند بواسطه مليت و نژاد يا قبيله و صنف هيچ فرقي بين مردم نميگذارد. او خالق همه انسانهاست. همه انسانها بواسطه خلقت يك خانواده هستند و همه بواسطه رهايي يكي هستند. مسيح آمد تا هر ديوار جدايي را ويران كند و هر جاني به خدا دسترسي آزاد داشته باشد. محبت او چنان وسيع و عميق است كه لبريز شده و به هر جايي رخنه خواهد كرد. او جانهاي فقيران را از حلقه اسارت شيطان ميرهاند، كساني كه با فريب و نيرنگ اغفال شده بودند. و آنان را در بارگاه الهي كه با وعده هاي ضمانت شده اي احاطه شده قرار ميدهد.HAM 321.1

    در مسيح، يهود و يا يوناني، اسير يا آزاد وجود ندارد. همه بواسطه خون گرانبهاي او جمع شدند(غلاطیان ۲۸:۳ ؛افسسیان ۲:۱۳).HAM 321.2

    هر فرقي هم كه در اعتقادات مذهبي وجود داشته باشد بايد به صداي فرد رنجور و مستمند پاسخ داده شود. در جائيكه بخاطر اختلافات مذهبي تلخي احساس شود بايد خدمات شخصي بيشتري انجام گردد. خدمات محبت آميز هر تبعيضي را محو خواهد كرد و جانها براي خدا نجات خواهند يافت.HAM 321.3

    ما بايد براي كمك به رفع مصيبت و مشكلات و رنج ديگران ازيكديگر سبقت بجوئيم. ما بايد براي خوشي و توجه بديگران در هر رتبه و مقامي چه فقير يا غني باشند عمل كنيم . مسيح گفت: مفت يافتيد و مفت هم بدهيد”(متی ۱۰:۸). در اطرافمان همه جانهاي فرسوده و فقير وجود دارد كه نياز به كلام دلسوزانه و اعمال مفيد دارند. بيوه هايي هستند كه به دلسوزي و كمك نياز دارند. يتيماني هستند كه مسيح به پيروان خود امر نموده تا از خزانه خدا دريافت كنند. اغلب اوقات از برابر اين چيزها با غفلت عبور شده است. آنان ممكن است كثيف و ژوليده بنظر بيايند و غير جذاب باشند با اينحال آنها دارايي هاي خدا هستند. آنان با قيمت خريداري شده اند و بايد در ديد ما ارزشمند در نظر گرفته شوند. آنها اعضاي خانه بزرگ خدا هستند و مسيحيان مانند مباشرين مسئول آنان هستند.” من شما را مسئول هلاكت آنها خواهم دانست”(حزقیال ۱۸:۳).HAM 321.4

    گناه بزرگترين شرارتهاست و اين مسئوليت ماست تا به گناهكار احساس ترحم و به او كمك كنيم. بسياري هستند كه جان خود را گرسنه نگاه ميدارند. ولي نميتوان با يكروش به همه دست يافت زيرا مردم با هم متفاوتند. اين افراد با كلام محبت آميز يا تذكر مهربانانه بطور زيادي كمك خواهند شد. كساني وجود دارند كه در نياز شديد هستند با اينحال ملتفت نيستند آنا. ن فقر وحشتناك جان را درك نميكنند. جماعت چنان در گناه غرق شده اند كه حس خود را از واقعيتهاي ابدي از دست داده اند - شباهت خداگونه را از دست داده اند و آنان به سختي ميدانند كه آيا جاني را براي نجات دادن دارند يا نه. آنان نه به خدا ايمان دارند نه اعتماد به بشر دارند. بسياري از جانها تنها بواسطه اعمال محبت آميز و بيغرضانه براي خداوند صيد ميشوند. خواسته هاي جسمي آنان بايد ابتدا مورد توجه قرار گيرد. آنان بايد اطعام شوند، تميز شوند و خوب لباس بپوشند. وقتي محبت غير خودخواهانه شما را ميبينند براي آنان آسانتر خواهد بود تا به محبت مسيح ايمان بياورند.HAM 322.1

    بسياري وجود دارند كه خطا ميكنند و كساني نيز هستند كه شرمندگي و نابخردي خود را احساس ميكنند. آنان به اشتباهات خود نگاه ميكنند تا اينكه به نوميدي ميرسند. اين جانها را نبايد مورد غفلت قرار دهيم. وقتي كسي مجبور است تا بر خلاف جريان آب شنا كند همه نيروي جريان آب او را پس ميزند. دستي بايد كمك كند و تكيه گاه آنان باشد. مانند برادر ارشدي كه دست پطرس را كه در حال غرق شدن بود گرفت. با او از كلام اميدوار كننده سخن بگوئيد - كلامي كه اطمينان و اعتماد ايجاد ميكند و محبت را بيدار ميسازد.HAM 322.2

    برادر شما در روح بيمار است، بشما نياز دارد و شما خودتان نيز به محبت برادرانه نياز داريد. او به تجربه كسي كه مثل او بيمار بوده نيازمند است، كسيكه ميتواند با او همدردي كند و او را كمك نمايد. دانستن ضعف خودمان بما كمك ميكند تا بديگران كمك كنيم كه بشدت نيازمندند.HAM 322.3

    ما نبايد هرگز ازكنار فرد نيازمند بدون اينكه در پي كمك به او براي تسلي باشيم عبور كنيم كه بدانوسيله ما خدا را تسلي داده ايم.HAM 323.1

    ما بايد با مسيح رفاقت داشته باشيم. رابطه اي شخصي با منجي زنده كه ذهن و قلب و جان را قادر ميسازد تا بر طبيعت پست غلبه يابد. به فرد سرگشته از امدادهاي لايزال و محبت آميز مسيح بگوئيد زيرا كه او قادر و تواناست. براي او كافي نيست تا به جبر و احكام باور داشته باشد. چيزهايي كه ترحم ندارند و هرگز فرياد كمك را نميشنوند. او نياز دارد تا دست گرمي دست او را بگيرد و به او قوت قلب بدهد. ذهن او را به خدا معطوف داريد كه در كنار او حاضر و ناظراست و هميشه باو با محبت ترحم آميز نگاه كنيد. از او بخواهيد تا با قلب پدري فكر كند كه هميشه بخاطر گناه غمگين است، از پدري كه دستان او همچنان براي دستگيري بسوي ماست، از پدري كه صدا زده ميگويد”بقوت من متمسك شده تا با من صلح كنيد”(اشعیا ۵:۲۷).HAM 323.2

    وقتي براي خدا بكار گماشته ميشويد معاشران و همنشيناني داريد كه با چشمان بشري نميتوانيد آنان را ببينيد. فرشتگان آسمان در كنار سامري بودند كه از او كه غريبه و مجروح بود مراقبت كنند. فرشتگان بارگاه آسماني با همه كساني كه خدا را خدمت ميكنند ايستاده تا به همنوع خود خدمت كنند. و شما افتخارهمكاري با مسيح را داريد. او مرهم و احيا كننده است و وقتي تحت نظارت او كار كنيد نتايج عظيمي را خواهيد ديد.HAM 323.3

    بموجب صداقت در كار نه تنها باعث خيريت و رفاه حال ديگران ميشويد بلكه سرنوشت ابدي خود را نيز تعين ميكنيد. مسيح در پي متعالي ساختن همه كساني است كه براي معاشرت و مشاركت با او قائم ميشوند. ما ميتوانيم با او يكي شويم همانطور كه او با پدر يكي است. او بما اجازه ميدهد تا با رنجديدگان و مصيبت ديدگان تماس برقرار كنيم تا ما را از غرور و خودخواهي خودمان رهايي بخشد. او در پي اين است تا صفاتي را در شخصيت و ذات ما رشد دهد. كه همانا ترحم و دلسوزي، رافت و محبت ميباشد. با پذيرش كار پرستاري و مراقبت، ما خودمان را مدرسه او قرار ميدهيم تا براي بارگاههاي آسماني شايستگي يابيم. با رد كردن خدمت، ما رهنمودهاي او را رد ميكنيم. و جدايي ابدي را از حضور او انتخاب ميكنيم.HAM 323.4

    خداوند اظهار ميدارد كه”اگر از قوانين من اطاعت كني و هر آنچه به تو ميگويم انجام دهي تو را سرپرست خانه خود ميسازم و به تو اجازه ميدهم مثل اين فرشته ها به حضور من بيايي”(زکریا ۷:۳). با همكاري با فرشتگان آسماني در كار آنان بر روي زمين، ما همنشيني با آنان را در آسمان تدارك ميبينيم.” زيرا فرشته ها فقط روحهايي خدمتگزار هستند و براي كمك و مراقبت از كساني فرستاده ميشوند كه مايلند نجات الهي را دريافت نمايند”(عبرانیان ۱:۱۴). فرشتگان آنانيرا كه در زمين ميزيسته اند خوش آمد ميگويند”نه اينكه خدمت كرده شوند بلكه خدمت كنند”(متی ۲۰:۲۸). در اين معاشرت مبارك ما بايد بياموزيم كه براي خوشي ابدي همه چيز در لفافه اين سوال قرار دارد”همسايه من كيست؟”.HAM 324.1

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents