Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
شهادتهایی برای کلیسا — جلد اول - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 5 - مخالف رسمی برادران

    برای مدت شش ماه هیچ ابری بین من و منجی ام ظاهر نشد. در هر جا که فرصتی مناسب یافت میشد شهادت میدادم و بطور عظیمی برکت داده میشدم. گاهگاهی روح خداوند با چنان قدرتی بر من مینشست که قوای خود را از دست میدادم. این محاکمه برای کسانی بود که از کلیساهای رسمی بیرون آمده بودن و اظهار نظرها اغلب مرا اندوهگین میساخت. بسیاری نمیتوانستند باور کنند که فردی بتواند چنان از روح خدا مستغرق شود که همه قوت خود را از دست بدهد. وضعیت من بحد زیادی دردناک بود. من با خود استدلال میکردم که آیا با دریغ کردن از شهادت دادن در جلسه کار خوبی نکرده ام و بدینسان احساساتم را مهار نکرده ام درحالیکه معاضدت در قلوب کسانی بود که از نظر سنی و تجربه بزرگتر از من بودند.SBK1 16.1

    من برای مدتی سکوت اختیار کردم. سعی داشتم تا خود را متقاعد سازم که فرونشاندن شهادت باعث پس زدن زندگی ام در ایمان و دینم شود. من اغلب بطوری قوی تحت تاثیر قرار میگرفتم که این وظیفه من بود تا در جلسه سخن بگویم ولی از آن خودداری نمودم و بدین جهت روح خدا را مغموم ساخته بودم. من حتی گاهی اوقات از جلسات دور میماندم زیرا کسانی در آن جلسات شرکت میکردند که از شهادت من رنجیده و دلخور شده بودند.SBK1 16.2

    ما جلسات دعای شبانه را در محلهای مختلف شهر تعین کرده بودیم تا همه در صورت تمایل بتوانند در جلسات شرکت کنند. خانواده ای که پیشگام مخالفت با من بودند در یکی از این جلسات شرکت جستند. در این موقعیت کسانی که گرد آمده بودند مشغول دعا شدند و روح خدا بر آنان در این جلسه نازل گردید. و یکی از اعضای این خانواده مانند مرده بر زمین افتاد. خویشاوندان او دور او جمع شده گریه میکردند و دستان او را میمالیدند و داروی هوش آوری باو میدادند. سرانجام او قوت کافی پیدا کرد تا خدا را حمد بگوید و با ظفر به ترسهای آنان پایان دهد، و تصدیق کند که از سوی خداوند قدرت یافته است. مرد جوان قادر نبود تا در آن شب بخانه بازگردد.SBK1 16.3

    خانواده اش باور داشتند که این آشکارسازی روح خداست. ولی متقاعد نشده بودند که این همان قدرت الهی است که بارها بر من ساکن گردیده است. و قدرت طبیعی را از من میرباید و جانم را با آرامش و محبت عیسی پر میسازد. آنان آزاد بودند تا بگویند که تردیدی در خلوص و درستکاری من نیست ولی در نظر گرفتند که من خود را فریب داده ام چراکه قدرت خداوند تنها نتیجه احساسات خودم بوده است.SBK1 16.4

    بخاطر این ضدیت، ذهن من در پریشانحالی عظیمی بود و وقتی که زمان برای جلسات تعین شده نزدیک میشد من به شک می افتادم که آیا بهتر نیست تا در این جلسه شرکت نکنم. برای چند روز قبل از آن بخاطر این احساسی که بمن آشکار شده بود در اضطراب بودم. نهایتا تصمیم گرفتم تا در خانه تنها بمانم و بدین جهت از انتقادات برادران رها باشم. در دعا این کلام را بارها تکرار کردم: ”خداوندا از من چه میخواهی تا انجام دهم؟” پاسخی که در قلبم آمد این بود که به پدر آسمانی ام اعتماد کنم و با شکیبایی اراده او را درک کنم. من با اعتمادی ساده مانند یک بچه کوچک خود را تسلیم خدا نمودم و بیاد آوردم که او قول داده است که آنانی که او را پیروی کنند در تاریکی نخواهند بود.SBK1 16.5

    حس وظیفه مرا واداشت تا به جلسه بروم و من با دلگرمی کامل رفتم که مشکلی پیش نخواهد آمد. درحالیکه ما برای خدا سر خم کردیم قلب من از دعا و آرامش پر شد که این احساس را تنها مسیح میتواند عطا کند. جان من در محبت منجی به وجد آمد و قوای جسمی از من رخت بربست. مانند ایمان کودکانه تنها توانستم بگویم: بهشت خانه من و مسیح رهایی دهنده من است.SBK1 16.6

    یکی از اعضای خانواده ای که قبلا به آنان اشاره کرده بودم و مخالفان آشکارسازی قدرت خدا بر من بودند، در این موقعیت عقیده خود را اظهار نمودند که من تحت شور و خلسه روحانی هستم و وظیفه من این است تا با آن احساس مقابله کنم و میگفت که من در عوض مقابله با این احساسات آنرا بعنوان نشانی از لطف خدا در سر پرورانده ام. تردیدها و مخالفتهای او در این زمان بر من تاثیری نگذاشت چراکه خداوند نمیگذاشت تا تاثیرات بیرونی بر من اثر بگذارد ولی او از حرافی باز نمی ایستاد تا اینکه مردی قوی هیکل، یک مسیحی فروتن و وقف شده در مقابل چشمان او با قدرت خدا بزمین خورد و اتاق با روح خدا پر شد.SBK1 16.7

    بمحض بهوش آمدن آن فرد خیلی خوشحال شدم تا به عیسی شهادت دهم و محبت او نسبت به خود را بازگو کنم. من کمبود ایمان خود را نسبت به وعده های خدا اعتراف کردم و ترس خود را از انسان ابراز داشتم که علیرغم بی اعتمادیم او بر من شاهدی از محبت غیرقابل انتظار است و فیض حامی خود را ارزانی داشته است. برادری که با من ضدیت مینمود آنگاه برخاست و با گریه گفت که احساسات او درباره من همگی اشتباه بوده است. او با فروتنی از من طلب بخشش کرد و گفت : ”خواهر اِلن من هرگز دیگر حتی کاهی در جلوی راه تو بر زمین نخواهم گذارد تا مانع تو بشود. خداوند بمن سردی و سرسختی قلبم را نشان داده است که او آن سرختی را با شاهدی از قدرت خویش در هم شکست. من خیلی در اشتباه بوده ام“.SBK1 16.8

    آنگاه رو بمردم کرد و گفت: ”وقتی که خواهر اِلن اینقدر خوشحال است چرا من نباید چنین احساسی کنم؟“. چرا برادر (ر) چنین گواهی را دریافت ننموده است؟ چرا که من متقاعد شدم که او یک مسیحی وقف شده بوده است با اینحال چنین قدرتی بر او نازل نشده است. من در سکوت دعا کردم که اگر این تاثیر مقدس خداست برادر (ر) میتواند چنین تجربه ای را در این شب داشته باشد.SBK1 16.9

    همچنان که خواهش قلبی من برای برادر (ر) ابراز شد او با قدرت خدا بر زمین افتاد و فریاد زد بگذارید خداوند کار خود را انجام دهد. قلب من متقاعد شده است که من بر ضد روح القدس در ستیزه بوده ام ولی من دیگر با لجاجت و بی ایمانی دیگر او را اندوهگین نخواهم ساخت. نور هدایت خوش آمدی! عیسی خوش آمدی! من از دین برگشته بودم و دلسخت بودم و هر وقت کسی خدا را حمد میگفت و کمال خوشی در محبت او را آشکار میساخت متغیر میشدم ولی حال احساسات من تغییر کرده است، ضدیتهای من خاتمه یافته است، عیسی چشمان مرا باز کرده است و من او را با فریاد حمد خواهم گفت. من حرفهای تند و تلخی را به خواهر اِلن شده ام که حال از آن حرفها شرمسار و اندوهگینم و از او طلب بخشش دارم و از همه کسانی که در اینجا حاضرند حلالیت میطلبم.SBK1 17.1

    برادر (ر) آنگاه شهادت داد. صورت او هنگامی که خدا را حمد گفت با جلال آسمان نورانی شده بود، برایکار شگفت انگیزی که در آن شب برایش انجام داده بود. او گفت: ”این مکان بخاطر حضور اعلی علیین پر ابهت و موقر است. خواهر اِلن در آینده از حمایت و همدردی ما برخوردار خواهی بود، در عوض مخالفتهای ظالمانه ای که بتو نشان داده شده است. من از آشکارسازیهای روح القدس خداوند کور بوده ام.SBK1 17.2

    همه مخالفان حال اشتباه خود را دیده و اعتراف میکردند که این کار خدا بوده است. بزودی پس از این جلسه دعا برادری که به اشتباه خود در ضدیت اعتراف کرده بود قدرت خدا را در حدی تجربه کرد که سیمایش با نور آسمانی درخشید و با درماندگی بر کف زمین افتاد. وقتی که قوت به او بازگشت او دوباره تصدیق نمود که از روی جهالت بر ضد روح خدا در ستیزه بوده است. در جلسه دعایی دیگر عضوی دیگر از همان خانواده تجربه ای را کسب نمود و همان شهادت را داد. یک هفته بعد در حالیکه خانواده بزرگ برادر (پ) در خانه خود مشغول دعا بودند روح خداوند اتاق را در نوردید و دعاکنندگانی که زانو زده بودند را بر خاک انداخت. پدرم بزودی آمد و همه آنان اعم از والدین و فرزندان را دید که تحت قدرت خداوند درمانده افتاده بودند.SBK1 17.3

    تشریفات و آداب سرد با تاثیرات حضرت اعلی شروع به ذوب شدن نمود. همه کسانی که مخالف من بودند اعتراف کردند که با چنین عملیروح القدس را اندوهگین کرده اند و با من در محبت برای منجی همدلی کردند. قلب من شادمان بود از اینکه رحمت الهی راه را برای پاهای من هموار نموده است تا گام بردارم و ایمان و اعتقادم را بوفور اجر داده است. وحدت و آرامش حال در میان مردم ما ساکن شده است، کسانی که چشم براه آمدن خداوند بوده اند.SBK1 17.4

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents