Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
پاتریاخها و انبیا - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۲۳ - “بلایای مصر”

    هارون با هدایت فرشتگان برای دیدار از برادرش، که سالها ما از او جدا مانده بود، رهسپار شد و آنان در ‌وسط بیابان حوریب با یکدیگر ملاقات کردند. و در همین مکان به گفتگو پرداختند و موسی “از جمیع کلمات خداوند که او را فرستاده بود، و از همه آیاتی که به وی امر فرموده بود، هارون را خبر داده.” (کتاب خروج ۴ آیات ٢٧ تا ٣١) آنان با هم به سوی مصر عزیمت کرده و با رسیدن به سرزمین جوشن، تمامی مشایخ بنی اسرائیل را جمع کردند. آن گاه، هارون سخنانی را که خداوند به موسی گفته بود، همگان بازگو کرد و آیاتی را که خداوند به موسی داده بود، در انظار مردم نشان داده شد. “و قوم ایمان آوردند و چون شنیدند که خداوند از بنی اسرائیل تفقد نموده، و به مصیبت ایشان نظر .انداخته است، به روی افتاده، سجده کردند.PA 220.1

    موسی، همچنین مسئولیت داشت تا پیامی را به پادشاه ابلاغ کند. دو برادر، به عنوان سفیرانی از سوی شاه شاهان به قصر فرعون وارد شدند و در نام خداوند سخن گفتند: “یهوه خدای اسرائیل چنین می گوید: قوم مرا رها کن تا برای من در صحرا عید نگه دارند.” فرعون پاسخ داد: “یهوه کیست که قول او را بشنوم و اسرائیل را رهایی دهم؟ یهوه را نمی شناسم و اسرائیل را نیز رها نخواهم کرد.” موسی و هارون پاسخ دادند: “خدای عبرانیان ما را ملاقات کرده است، پس الان سفر سه روزه به صحرا برویم و نزد یهوه خدای خود قربانی بگذرانیم، مبادا ما را به وبا یا شمشیر مبتلا سازد.” (به بابهای ۵ تا ١٠ کتاب خروج مراجعه شود.)PA 220.2

    اخبار مربوط به ایشان و توجهی که در میان مردم برانگیخته بودند، از پیش به گوش پادشاه رسیده بود. خشم او برانگیخته شده و گفت: “ای موسی و هارون چرا قوم را از کارهای ایشان باز می دارید؟ به شغلهای خود بروید.” بیش از این نیز، پادشاهی به خاطر مداخله این بیگانگان، ضرر و زیان بسیاری را متحمل شده بود، فرعون با توجه به این امر، به ایشان گفت: “اینک الان اهل زمین بسیارند، و ایشان را از شغل های ایشان بیکار می سازید.” PA 220.3

    قوم بنی اسرائیل در زمان بردگی در مصر، شناخت احکام خداوند را به میزان بسیاری از دست داده بودند و از فرائض آن دور شده بودند. روز سبت به نحو گسترده ای مورد بی اعتناعی قرار گرفته بود و سخت گیری سر کاران و ناظران مصری، بجا آوردن آیین های آن را تقریبا غیر ممکن کرده بود. اما موسی به قوم فهمانده بود که اطاعت از خداوند اولین شرط رهایی است و کوششهای انجام شده برای احیای مجدد آیین های سبت، توجه ظلم کنندگان ایشان را جلب کرده بود.PA 221.1

    پادشاه مصر، فوق العاده خشمگین شده و تصور کرد که اسرائیلیان قصد دارند تا دست به طغیان بزنند. نارضایتی و طغیان نتیجه بیکاری بود و او متوجه شد که نباید به ایشان فرصت بدهد تا بر علیه او دسیسه چینی کنند. بنابراین بی درنگ تمهیداتی اتخاذ شد تا زنجیرهای بردگی را محکم تر کرده و روحیه استقلال طلبی را در ایشان سرکوب کند. همان روز، دستوراتی صادر شد که کار ایشان را سخت تر می کرد. خشت خامِ خشک شده در آفتاب، متداول ترین مصالح ساختمانی در مصر به شمار می رفت. و دیوارهای زیباترین عمارتها با این مصالح بنا می شد و سپس با سنگ روکش می شد.PA 221.2

    تولید کنندگان خشت خام، بیشتر کارگرانشان را از میان اسرائیلیان استخدام می کردند. برای تولید خشت خام، کاه فراوان مورد نیاز بود، و اینک پادشاه فرمان داده بود تا کاه در اختیار کارگران قرار داده نشود، و آنان باید خود برای جمع آوری آن اقدام می کردند، و با این حال، همان تعداد خشت میبایستی تولید شود.PA 221.3

    این فرمان، نگرانی بسیاری را در میان اسرائیلیان در سراسر مصر ایجاد کرد. سرکارگران مصری، برای نظارت بر کار قوم، ناظرانی عبرانی را تعیین کرده بودند و این ناظران در مقابل کاری که افراد تحت نظارتشان انجام می دادند، مسئول بودند. هنگامی که فرمان پادشاه به مرحله اجرا گذاشته شد، قوم در سرتاسر زمین مصر پراکنده شدند تا خاشاک به عوض گاه جمع کنند، اما تولید خشت خام به تعداد مورد نظر غیر ممکن بود و به دلیل این خطا، ناظران عبرانی به شدت کتک خوردند.PA 221.4

    این ناظران گمان می کردند که از سوی سرکاران مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و نه از سوی خود پادشاه، بنابراین برای دادخواهی به نزد او رفتند. شکایت ایشان با سرزنش و عصبانیت فرعون پاسخ داده شد. او به ایشان گفت: “کاهل هستید. شما کاهلید! از این سبب شما می گوئید: برویم و برای خداوند قربانی بگذرانیم.” به آنان دستور داده شد تا به سر کارشان برگردند، با این اعلان که زحمات ایشان به هیچ وجه تقلیل نخواهد یافت. در راه بازگشت و هنگامی که از نزد فرعون بیرون آمدند، به موسی و هارون برخوردند که برای ملاقات ایشان ایستاده بودند؛ و بدیشان گفتند: “خداوند بر شما بنگرد و داوری، فرماید! زیرا که رایحه ما را نزد فرعون و ملازمانش متعفن ساخته اید و شمشیری به دست ایشان داده اید تا ما را بکشند.”PA 221.5

    موسی با شنیدن این سخنان به شدت متاثر شد. رنجها و مصائب قوم بیشتر شده بود. فریاد ناامیدی پیر و جوان در سرتاسر سرزمین به آسمان بلند شده بود و همگان او را مسئول شرایط مصیبت بار خویش می دانستند. و موسی با قلبی آزرده به حضور خداوند رفته و گفت: “خداوندا ! چرا بدین قوم بدی کردی؟ و برای چه مرا فرستادی؟ زیرا از وقتی که نزد فوعون آمدم تا به نام تو سخن گویم، بدین قوم بدی کرده است و قوم خود را هرگز خلاصی ندادی.” خداوند پاسخ داد: “الان خواهی دبد آنچه به فرعون می کنم، زیرا که به دست قوی ایشان را رها خواهد کرد، و به دست زور آور، ایشان را از زمین خود خواهند راند.” و خداوند بار دیگر عهدی را که با پدرانش استوار کرده بود به موسی یاد آوری کرد و به او اطمینان داد که این وعده ها را تحقق خواهد بخشید.PA 222.1

    در خلال تمامی سال های بردگی در مصر، در میان اسرائیلیان افرادی حضور داشتند که در عبادت و پرستش یهوه وفادار مانده بودند. این افراد ، هنگامی که می دیدند فرزندانشان، هر روزه گناهان بی دینان را نظاره کرده و حتی در مقابل خدایان دروغین ایشان سرفرود می آورند، به شدت مضطرب و نگران می شدند. آنان در ناامیدی به به حضور خداوند دعا کردند تا از یوغ بردگی مصریان آزاد و از فساد بت پرستی خلاصی یابند. این افراد، ایمانشان را پنهان نکردند، بلکه به مصریان اعلام نمودند که هدف و منظور پرستش ایشان، آفریدگار زمین و آسمان و تنها خدای زنده و حقیقی است. آنان از شواهد مربوط به موجودیت و قدرت او از آفرینش تا به روزهای یعقوب سخن گفته بودند. و بدین نحو مصریان فرصت داشتند تا بامذهب عبرانیان آشنا شوند، لیکن عار داشتند تا از سوی بردگانشان تعلیم ببینند، و سعی کردند تا پرستندگان خداوند را با وعده پاداش فریب دهند و چون در این مورد شکست خوردند ، به تهدید و خشونت متوسل شدند.PA 222.2

    مشایخ اسرائیل کوشیدند تا ایمان تحقیر شده برادرانشان را با تکرار وعده هایی که به پدرانشان داده شده بود و سخنان نبوتی یوسف پیش از مرگش که رهایی ایشان را از مصر پیشگویی کرده بود، تقویت کنند. عده ای شنیده و باور می کردند و عده ای دیگر با نگریستن به شرایطی که ایشان را احاطه کرده بود، سلب امید کرده بودند. مصریان از آنچه که میان بردگانشان واقع شده بود، اطلاع یافته و توقعات ایشان را به تمسخر گرفته و به طرز تحقیر آمیزی قدرت خدای ایشان را انکار کردند. آنان، به وضعیت ایشان به عنوان قومی برده، اشاره کرده و باتمسخر می پرسیدند: “اگر خدای شما، عادل و رحیم است و از خدایان مصر قدرتمندتر است، چرا شما را آزاد نمی کند؟” و توجه اسرائیلیان را به موقعیت خودشان جلب می کردند. آنان خدایانی را می پرستیدند که از سوی اسرائیلیان، خدایان دروغین خوانده می شدند. با این حال قومی ثروتمند و پر قدرت بودند. آنان می گفتند که خدایانشان، به ایشان برکت و ثروت داده و اسرائیلیان را به بردگی ایشان درآورده است، و به قدرت خویش در ستم کردن و نابود ساختن پرستندگان یهوه مباهات می کردند. فرعون گفته بود که خدای عبرانیان نمی تواند ایشان را از بردکی مصر نجات دهد. PA 223.1

    سخنانی شبیه اینها، امیدهای بسیاری از اسرائیلیان را از بین برده بود. در نظر ایشان واقعیت همان بود که مصریان بیان کرده بودند. حقیقت این بود که ایشان بردگانی بودند که می بایستی هر آن چه را که اربابان بیرحم ایشان تحمیل می کردند، بپذیرند. اطفال ایشان مورد تعقیب قرار گرفته و به قتل رسیده بودند و زندگیهای خود ایشان سخت و طاقت فرسا بود. با وجود این، خدای آسمان را پرستش و عبادت می کردند. اگر یهوه به درستی بالاتر از همه خدایان بود، مطمئناً ایشان را این چنین در اسارت بت پرستان رها نمی کرد. با این حال، آنانی که با خداوند صادق بودند، می دانستند که به دلیل دور شدن اسرائیل از او و به خاطر گرایش ایشان به ازدواج با اقوام بی دین و در نتیجه کشانده شدن به بت پرستی است که خداوند اجازه داده بود تا به بردگی درآیند، و آنان قاطعانه به برادرانشان اطمینان می دادند که خداوند به زودی سلطه ظالم را در هم خواهد شکست.PA 223.2

    یهودیان توقع داشتند که آزادیشان را بدون اینکه ایمانشان در معرض آزمایش ویژه ای قرار گیرد و یا بدون رنج و سختی واقعی کسب کنند. در حالی که هنوز برای نجات آماده نبودند. ایمان ایشان به خداوند، اندک بود و مایل نبودند صبورانه مشکلاشان را تحمل کنند تا خداوند در زمان مناسب برای نجات ایشان اقدام کند. بسیاری از ایشان زندگی در بردگی را به روبرو شدن با مشکلاتی که جابجایی به یک سرزمین بیگانه به همراه داشت، ترحیح می دادند و خلق و خوی عده ای از ایشان آن چنان به مصریان شبیه شده بود که ترجیح می دادند تا در مصر باقی بمانند. از این رو خداوند در نخستین نمایش قدرتش در مقابل فرعون، ایشان را آزاد نکرد. او حوادث را به گونه ای هدایت کرد تا روحیه استبدادی پادشاه مصر را به طور کامل تری آشکار کرده و خودش را نیز به قومش ظاهر کند. آنان با مشاهده عدالت، قدرت و محبت او مصر را رها کرده و خودشان را برای خدمت و عبادت او تقدیم می کردند، کار موسی بسیار آسان می شد اگر بسیاری از اسرائیلیان آنچنان فاسد نمی شدند که مایل نباشند مصر را رها کنند.PA 223.3

    خداوند به موسی دستور داد تا مجدداً به نزد قوم رفته و وعده رهایی را با یک تضمین تازه ای از رحمت الهی برای ایشان تکرار کند، او همانگونه که فرمان یافته بود به نزد ایشان رفت، اما کتاب مقدس می گوید که آنان “به سبب تنگی روح و سختی خدمت، او را نشنیدند” و پیام الهی بار دیگر به موسی اعلام شد که “برو و به فرعون، پادشاه مصر بگو که بنی اسرائیل را از زمین خود رهایی دهد” و موسی با نا امیدی به حضور خداوند عرض کرده و گفت: “اینک بنی اسرائیل مرا نمی شنود، پس چگونه فرعون مرا بشنود؟” به او گفته شده تا هارون را برداشته و به نزد فرعون برود، و مجدداً درخواست کند که “بنی اسرائیل را از زمین خود رهایی دهد.”PA 224.1

    او مطلع شده بود که پادشاه تسلیم نخواهد شد تا زمانی که خداوند مصریان را مجازات کرده و با نمایش قدرت خارق العاده خویش اسرائیلیان را از مصر بیرون آورد. پیش از نازل شدن هر بلا، موسی باید خصوصیات و اثرات آن را شرح می داد. تا پادشاه بتواند با انتخاب درست، خود را از آن مصون نگه دارد، هر مجازاتی که از سوی فرعون مورد بی اعتنائی قرار می گرفت، مجازاتی شدیدتر را به دنبال داشت، تا زمانی که دل مغرور او فروتن می شد و خالق آسمان و زمین را به عنوان خدای زنده و حقیقی اقرار می کرد، خداوند به مصریان فرصت می داد تا ببینند که حکمت مردان قدرتمند ایشان چه اندازه باطل و قدرت خدایانشان چه اندازه با فرامین یهوه ضدیت می کردند. خداوند باید مردم مصر را به خاطر بت پرستی مجازات می کرد. خداوند باید نام خود را جلال می داد تا سایر اقوام از قدرت او آگاه شوند و به خاطر اعمال قدرتمند او به لرزه بیفتد و اینکه قوم او بتوانند از بت پرستی رویگردان شده و او را به راستی پرستش و عبادت کنند.PA 224.2

    موسی و هارون، بار دیگر به کاخ با شکوه پادشاه مصر وارد شدند. در آنجا، در احاطه ستونهای بلند و با شکوه و نقاشی ها و تمثالهای تراشیده از خدایان، و درمقابل پادشاه پر قدرت ترین امپراطوری آن زمان، دو نماینده از قومی برده، ایستاده بودند تا در اثبات رسالت الهی شان معجزه ای انجام دهند. خداوند، از پیش به موسی و هارون گفته بود که در صورت مواجه شدن با چنین درخواستی، چه عکس العملی نشان دهند و اینک، هارون عصا را گرفته و پیش روی فرعون انداخت و عصا به اژدها تبدیل شد. “فرعون نیز حکیمان و جادوگران را طلبید و ساحران مصر هم به افسونهای خود چنین کردند. هر یک عصای خود را انداختند و اژدها شد، ولی عصای هارون عصای ایشان را بلعید.” آنگاه، فرعون مصمم تر از قبل، قدرت ساحران خود را با قدرت موسی و هارون برابر دانست و خادمین خداوند را شیاد خواند و در رد کردن در خواست های ‌ایشان ایشان اطمینان خاطر کرد. او هر چند که پیام ایشان را تحقیر کرد اما چون از سوی قدرت الهی مهار شده بود، از صدمه زدن به ایشان امتناع ورزید. PA 225.1

    معجزاتی را که موسی و هارون در حضور فرعون ظاهر کردند، ناشی از نفوذ و قدرت ایشان نبود، بلکه دست پر قدرت خداوند بود که این معجزات را بعمل آورده بود. این آیات و معجزات در نظر گرفته شده بود تا فرعون را متقاعد کرد که “من هستم” موسی را فرستاده بود و پادشاه موظف بود تا قوم اسرائیل را رها کند تا آنان بتوانند خدای زنده را عبادت کنند. ساحران و جادوگران نیز آیات و معجزات ظاهر کردند، اما آنان نه با مهارت و توانایی خود، بلکه با قدرت خدایشان شیطان که در مقابله با کار یهوه ایشان را یاری کرده بود، این آیات و معجزات را ظاهر کرده بودند.PA 225.2

    ساحران و جادوگران، در واقع موجب نشده بودند تا عصاهایشان به اژدها تبدیل گردد، بلکه به وسیله افسون و با کمک شیطان، حیله گر بزرگ، توانسته بودند چنین شباهتی را پدید آورند، تبدیل عصا به اژدهای زنده، از قدرت شیطان خارج بود. سرور تاریکی، اگر چه از حکمت و قدرت یک فرشته سقوط کرده برخوردار است، با این وجود، قدرت آفریدن و حیات بخشیدن را ندارد. چنین قدرتی، تنها به خداوند تعلق دارد. با این حال، شیطان هر آنچه را که می توانست بکند، کرد و یک نمونه جعلی پدید آورد. از نقطه نظر انسانی، عصاها به اژدها تبدیل شده بودند و در نگاه فرعون و دربار او نیز چنین به نظر می رسیدند. در ظاهر آنها چیزی نبود تا اژدهای ظاهر شده به وسیله موسی، تمیز داده شوند. با این وجود خداوند کاری کرد که اژدهای واقعی، اژدهاهای جعلی را ببلعد، اما این نیز از سوی فرعون نه به عنوان قدرت خدا، بلکه نوعی سحر و جادو تلقی شد که از سحر و جادوی خادمین خودش برتر و قوی تر بود. PA 225.3

    فرعون می خواست تا سرسختی اش را در مخالفت با فرمان الهی توجیه کند، از این رو در جستجوی بهانه ای بود تا معجزاتی را که خدا از طریق موسی ظاهر کرده بود، نادیده بگیرد. و شیطان آنچه را که خواسته بود، به او داد. با کاری که او به کمک ساحران انجام داد، به مصریان وانمود کرد که موسی و هارون صرفاً جادوگران و ساحران هستند و اینکه پیامی را که آورده اند، نباید به عنوان پیام الهی مورد احترام قرار گیرد. بدین نحو شیطان در تشویق مصریان به نااطاعتی و در وادار کردن فرعون به سخت کردن دلش در برابر ایشان به مقصود خود نایل شد. شیطان هم چنین امیدوار بود تا ایمان موسی و هارون به منشاء آسمانی مأموریتشان را متزلزل کند، تا عوامل او به پیروزی دست یابد. او مایل نبود که بنی اسرائیل از بردگی نجات یابند و خدای زنده را پرستش کنند.PA 226.1

    اما، سرور تاریکی با نمایش معجزاتش از طریق ساحران، هدف مهم تری را دنبالی می کرد. او به خوبی می دانست که موسی با در هم شکستن یوغ بردگی بنی اسرائیل، از مسیح خبر می دهد که باید به حاکمیت گناه بر خانواده بشری خاتمه دهد. او می دانست، زمانی که مسیح ظهور کند، معجزات عظیمی را به عمل خواهد آورد تا به جهانیان اعلام کند که فرستاده خداست شیطان از قدرت او به لرزه افتاد، او با جعل کردن کاری که خدا از طریق موسی انجام داد، نه تنها امیدوار بود که از رهایی بنی اسرائیل جلوگیری کند، بلکه می خواست با به کار گرفتن نفوذ خویش، در آینده، ایمان به معجزات مسیح را از بین ببرد. شیطان دایماً سعی می کند تا کارمسیح را جعل کند و بدین نحو، قدرت و ادعاهای خود را به اثبات برساند. او افراد را وادار می کند تا معجزات مسیح را نتیجه قدرت و مهارت انسانی تلقی کنند و از این طریق، ایمان به مسیح به عنوان پسر خدا را در اذهان بسیاری نابود می کند. شیطان موجب می شود تا افراد، هدیه رایگان فیض خدا را که از طریق نقشه نجات داده می شود، نپذیرند.PA 226.2

    موسی و هارون دستور یافتند، تا صبح روز بعد از کنار نهر آب، جایی که پادشاه بر طبق عادت به آنجا پناه می برد، دیدن کنند. سرازیر شدن آب رودخانه نیل، که برای تمامی مصر، منبع غذا و ثروت به شمار می رفت، باعث شده بود تا مردم، آن را به عنوان یکی از خدایان، پرستش کنند و پادشاه نیز هر روزه برای عبادت به آنجا می آمد. در همین جا، موسی و هارون پیام خدا را مجددا برای فرعون تکرار کردند و سپس عصا را دراز کرده و بر روی نهر آب ضربه زدند. نهر آب به خون تبدیل گردید و ماهیان آن مردند و نهر بوی تعفن گرفت. آبهایی که در خانه ها و در ظروف چوبی و سنگی ذخیره شده بودند، به خون تبدیل گردیدند. اما “جادوگران مصر به افسونهای خویش هم چنین کردند.” ، “و فرعون برگشته، به خانه خود رفت و بر این نیز دل خود را متوجه نساخت.” (کتاب خروج ٧ آیات 22 و ٢٣) و این بلا به مدت هفت روز ادامه یافت، اما تاثیری نداشت.PA 226.3

    عصا مجدداً بر روی آبها دراز شد، و قورباغه ها از نهر بالا آمدند. تعداد آنها آنقدر زیاد بود که درخانه ها، در بسترها و تنورها و حتی تغارهای خمیر نیز پیدا می شدند. قورباغه ها در نظر مصریان مقدس شمرده می شد و آنها را نمی کشتند، اما اینک بوی لجن و تعفن غیر قابل تحمل شده بود. حتی کاخ فرعون نیز مملو از قورباغه بود و او برای از بین بردن آنها بی تابی می کرد. جادوگران نیز به افسونهای خود چنین کرده بودند، اما نتوانستند آنها را از بین ببرند. فرعون با دیدن این بلا، تا اندازه ای فروتن شده بود. او به دنبال موسی و هارون فرستاده و گفت: “نزد خداوند دعا کنید، تا وزغها را از من و قوم من دور کند، و قوم را رها خواهم کرد تا برای خداوند قربانی گذارند.” آنان به فرعون گفتند تا وقتی را برای ایشان معین کند تا برای او و بندگانش و قومش دعا کنند. فرعون فردای آن روز را مقرر کرد و امیدوار بود که وزغها در این فاصله ناپدید شوند و بدین نحو خودش را از حقارت ناشی از تسلیم شدن به خدای بنی اسرائیل خلاص کند. اما این بلا تا زمان معین ادامه یافت، تا وقتی که وزغها در سرتاسر زمین مصر از بین رفتند، با این حال، اجساد گندیده آنها تمامی فضای زمین را آلوده کرده بود.PA 227.1

    خداوند می توانست در یک لحظه، تمامی اجساد وزغها را به خاک تبدیل کند، اما این کار را نکرد، زیرا با انجام چنین کاری، پادشاه و قومش، آن را نتیجه کار جادوگران تلقی می کردند. وزغها از بین رفته و سپس بر روی هم انباشته شدند. در اینجا پادشاه و تمامی مصریان متوجه شده بودند که حکمت باطل ایشان نمی تواند انکار کند که این کار نه از سوی یک جادوگر، بلکه از سوی خدای آسمان تحقق یافته بود.PA 227.2

    “اما فرعون چون دید که آسایش پدید آمد، دل را سخت کرد.” به دستور خداوند، هارون عصای خود را دراز کرد و غبار زمین در تمامی سرزمین مصر، به پشه تبدیل گردید. فرعون جادوگران را فرا خواند تا همین کار را بکند، اما نتوانستند. وبدین ترتیب برتری عمل خداوند بر کار شیطان نشان داده شد. و خود جادوگران اقرار کردند که، “این انگشت خداست.” با این وجود، هنوز هم پادشاه سرسختی میکرد.PA 228.1

    درخواست و هشدار بی اثر بود و بلایی دیگر ناز‌ل شد. زمان وقوع این بلا، از پیش اعلاه شده بود تا گفته نشود که وقوع آن تصادفی بوده است. مگس های بسیار به خانه فرعون و به خانه های بندگانش و به تمامی زمین مصر آمدند و “زمین از مگس ها ویران شد.” این مگس ها بزرگ و سمی بودند و نیش ایشان برای انسان و حیوانات بسیار دردناک بود. همانطور که پیش بینی شده بود، این بلا به سرزمین جوشن سرایت نکرد.PA 228.2

    اینک فرعون به اسرائیلیان پیشنهاد کرد تا در مصر برای خداوند قربانی بگذرانند، اما آنان این پیشنهاد را رد کردند. موسی گفت: “چنین کردن نشاید، زیرا آنچه مکروه مصریان است برای خداوند خود ذبح می نمائیم ، آیا ما را سنگنسار نمی کنند؟” حیواناتی که عبرانیان برای قربانی کردن نیاز داشتند، جزو آنانی بودند که از سوی مصریان مقدس شمرده شده و با چنان احترامی نگهداری می شدند که کشتن یکی از آنها، حتی به طور اتفاقی، جنایت محسوب می گردید و مجازات مرگ را به همراه داشت. برای عبرانیان غیرممکن بود که بدون بی احترامی به اربابانشان در مصر به عبادت بپردازند. موسی مجدداً تصمیم گرفت تا به مدت سه روز به بیابان برود. پادشاه موافقت کرد و از خادمین خدا استدعا کرد تا برای دور شدن بلا و مصیبت از سرزمین مصر، دعا کنند. آنان قول دادند که این کار را بکنند، اما در مورد رفتار فریبکارانه به فرعون هشدار دادند. بلا متوقف شد اما دل پادشاه سخت تر گردید. PA 228.3

    بلای وحشتناک دیگری بر مصر نازل شد. تمامی اسبان و الاغان و شتران و گاوان و گوسفندان در سراسر مصر به وبا دچار شده، مردند. ‌پیش از نزول بلا، صراحتاً اعلام شده بود که حیوانات اسرائیلیان از وبا مصون خواهند ماند و فرعون با فرستادن قاصدان به خانه های اسرائیلیان، به درست بودن ادعای موسی پی برد. “و اینک از مواشی اسرائیلیان یکی هم نمرده بود. اما دل فرعون سخت شده و قوم را رها نکرد.”PA 228.4

    “خداوند، به موسی فرمان داد تا از خاکستر کوره، مشتهای خود را پر کرده” ، “او آن را به حضور فرعون به سوی آسمان برافشاند.” این عمل موسی، بسیار معنی دار بود. چهارصد سال پیش از این خداوند مظلمومیت قوم خود را با نشان دادن تنوری پر دود و چراغی مشتعل به ابراهیم گفته بود. او اعلام کرده بود که بر ظالمان داوری خواهد کرد و اسیران را با اموال بسیار بیرون خواهد آورد. بنی اسرائیل برای مدتهای طولانی در کوره ظلم و ستم مصریان رنج برده بود. این عمل موسی به قوم اطمینان می داد که خداوند وعده خویش را به خاطر آورده و زمان رهایی ایشان در حال نزدیک شدن است.PA 229.1

    هنگامی که خاکستر به سوی آسمان پاشیده شد، غبار آن در سرتاسر زمین مصر پراکنده گردید و هر جا که فرود آمد، “دملها بیرون آورد، در انسان و در بهایم.” کاهنان و جادوگران مصر تا آن زمان، فرعون را به لجاجت تشویق کرده بودند، اما اینک. داوری خداوند شامل ایشان نیز شده بود. آنان به بیماری دردناک و مشمئز کننده دچار شده و دیگر قادر نبودند تا با خدای اسرائیل مبارزه کنند. مصریان نیز هنگامی که دیدند این جادوگران حتی نمی توانند از خودمشان حفاظت کنند، به حماقت خود در اعتماد کردن به ایشان، پی بردند. PA 229.2

    دل فرعون، همچنان سخت تر شد. و اینک خداوند پیامی به او فرستاده و گفت: “این بار تمامی بلایای خود را بر دل تو و بندگانت و قومت خواهم فرستاد، تا بدانی که در تمامی جهان مثل نیست. ... و لکن برای همین تو را بر پا داشتم تا قدرت خود را به تو نشان دهم.” نه اینکه خداوند او را برای این منظور خلق کرده باشد، بلکه مشیت الهی بر این بود که فرعون در زمان مقرر برای رهایی اسرائیل، بر تخت سلطنت بنشیند. هرچند که این پادشاه مستبد، به واسطه گناهانش از رحمت خداوند محدوم شده بود، با این حال، زندگی او حفظ شد تا به خاطر لجاجت او، خداوند بتواند آیات و معجزاتش را در سرزمین مصر ظاهر کند. تنظیم امور مطابق مشیت خداوند انجام می شد. او می توا‌نست پادشاهی رئوف را بر تخت سلطنت بنشاند که جرئت مقابله با مظاهر قدرت الهی را نداشته باشد. اما در آن صورت، اهداف خداوند نمی تواست تحقق یابد. قوم خدا می بایستی وحشیانه ترین مظالم مصریان را تجربه می کرد تا در مقابل نفوذ فاسد کننده بت پرستی فریب نخورد. خداوند در برخورد با فرعون، تنفر خویش از بت پرستی و اراده خویش را در مجازات ظلم و خشونت، آشکار کرد. PA 229.3

    خداوند درباره فرعون فرموده بود که: “من دل او را سخت خواهم ساخت.” (کتاب خروج ۴ آیه ١٢١) برای سخت ساختن دل فوعون نیروی خارق العاده ای بکار گرفته شده بود. خداوند بارزترین شواهد مربوط به قدرت الهی را به فوعون آشکار کرده بود. اما او با لجاجت از پذیرش حقیقت امتناع کرد. هر گونه ظهور قدرت خدا، از سوی او انکار شد و این امر، او را در نا اطاعتی اش، راسخ تر ساخت. بذرهای نا اطاعتی را که او با انکار نخستین معجزه خدا پاشیده بود، محصولشان را پدید آوردند. و همانطور که به سرسختی خود ادامه داد، دل او سخت و سخت تر گردید تاجایی که از او خواسته شد تا به صورت های مرده نخست زادگانش، بنگرد. PA 230.1

    خداوند از طریق خادمین خود با انسان ها سخن می گوید و در مورد گناه به ایشان هشدار می دهد. او به هر انسانی فرصت می دهد تا اشتباه خویش را تصحیح کند، اما اگر شخص از تصحیح شدن امتناع ورزد، قدرت الهی برای جلوگیری از عواقب ناشی از گناه، مداخله نمی کند. و شخص تکرار همان گناه را آسانتر می یابد. چنین شخصی دل خود را در مقابل قدرت و نفوذ روح القدس سخت و سخت تر می سازد. و انکار بیشتر حقیقت او را در جایی قرار می دهد که دیگر نمی تواند در مقابل اثرات روح القدس تسلیم شود. PA 230.2

    کسی که یک بار در مقابل وسوسه تسلیم شده است، دومین بار، به راحتی تسلیم خواهد شد. تکرار هر گناه، قدرت مقاومت او را کاهش می دهد و چشمان او را کور و ایمان او را سرکوب می کند. هر بذر نا اطاعتی و گناه، ثمره خواهد داد و خداوند برای متوقف کردن محصول، معجزه ای نخواهد کرد. “انسان هر چه بکارد، همان را خواهد دروید.” (کتاب غلاطیان ۶ آیه ٧) کسی که در مقابل حقایق آسمانی، از خود بی توجهی و سرسختی نشان می دهد، در حال درو کردن محصولی است که خود خود کاشته است. این چنین است که تعداد کثیری با بی علاقگی برای شنیدن حقایقی می آیند که روزگاری جانهای ایشان را به هیجان می آورد. PA 230.3

    آنانی که در حال آرام کردن وجدان گناهکارشان هستند، با این تصور که هر وقت دلشان خواست می توانند یک رفتار بد را تغییر دهند و یا اینکه می توانند دعوت رحمت را به بازی گرفته و همچنان به کرات تحت تاثیر قرار گیرند، زندگی خود را به مخاطره می اندازند، آنان تصور می کنند که، بعد از در اختیار قرار دادن تمامی نفوذ شان به شیطان، در لحظه پریشانی و زمانی که خطر از هر سو ایشان را احاطه می کند، رهبرانشان را تغییر خواهند داد. در حالی که این کار به راحتی انجام نمی شود. تجربه، آموزش، و ‌انظباط مربوط به یک زندگی گناه آلود، آنچنان شخصیت ایشان را شکل داده است که نمی توانند شباهت عیسی را دریافت کنند. اگر نور حقیقت بر مسیر ایشان تابانیده شده بود، وضعیت ایشان می توانست کاملا فرق کند. خداوند ممکن بود مداخله کرده و به ایشان فرصت دهد تا تماس با او را بپذیرند، اما بعد از اینکه نور حقیقت برای مدتهای طولانی انکار و تحقیر شد، نهایتاً عقب نشینی خواهد کرد. PA 230.4

    بلای بعدی که فرعون را تهدید می کرد، بلای تگرگ بود. خداوند به موسی گفت به نزد فرعون برو و بگو: “پس الان بفرست و مواشی خود و آنچه را در صحرا داری جمع کن، زیرا که بر هر انسان و بهایمی که در صحرا یافته شوند، و به خانه ها جمع نشوند، تگرگ فرود خواهد آمد و خواهند مرد. باران و تگرگ در مصر، امری غیر عادی بود و طوفانی که پیس بینی شده بود، هرگز تا آن زمان در مصر دیده نشده بود. این خبر، به سرعت در همه جا منتشر شد و همه کسانی که سخنان خداوند را باور داشتند، مواشی خود را جمع آوری کردند، اما آنانی که هشدار خداوند را نادیده گرفتند، مواشی خود را در صحرا رها کردند. و بدین نحو، در بحبوحه مجازات، رحمت خداوند به نمایش گذاشته شد و مردم امتحان شدند و با آشکار شدن قدرت او، آشکار گردید که چه تعدادی به سوی خدا ترسی رهنمون شده بودند. PA 231.1

    طوفان، مطابق پیش بینی، آغاز شد، رعد و تکرگ و آتش با آن آمیخته بود. “شدت آن به حدی بود که مانند آن در تمامی زمین مصر، از زمانی که امت شده بودند، دیده نشده بود. در تمامی زمین مصر، تگرگ آن چه را که در صحرا بود، ار انسان و بهایم زد. تگرگ همه نباتات صحرا را زد، و جمیع درختان صحرا را شکست.” خرابی و ویرانی مسیر فرشته هلاکت را نشان می داد. فقط زمین جوشن سالم مانده بود. و به مصریان نشان داده شد که زمین تحت سیطره خدای زنده قرار دارد و اینکه تمامی نیروهای طبیعت از فرمان او اطاعت می کنند و اینکه سلامتی، تنها در اطاعت از او میسر خواهد بود. PA 231.2

    تمامی مصر در مقابل نزول وحشتناک داوری خداوند به لرزه افتادند. فرعون بی درنگ به دنبال موسی و هارون فرستاده، بدیشان گفت: “در این مرتبه گناه کرده ام. خداوند عادل است و من و قوم گناهکاریم. نزد خداوند دعا کنید، زیرا کافی است تا رعدهای خدا و تگرگ دیگر نشود، و شما را رها خواهم کرد و دیگر درنگ نخواهید نمود.” موسی در پاسخ گفت، “چون از شهر بیرون روم، دستهای خود را نزد خداوند خواهم افراشت، تا رعدها متوقف شود، و تگرگ دیگر نیاید، تا بدانی که جهان از آن خداوند است. اما تو و بندگانت، می دانم که تا به حال از یهوه خدا نخواهید ترسید.”PA 231.3

    موسی می دانست که مبارزه به پایان نرسیده است. اعتراف فرعون و وعده های او، حاصل یک تغییر اساسی در فکر و دل او نبود، بلکه از وحشت و نگرانی سر چشمه می گرفت. به هر حال، موسی قول داد تا خواسته او را اجابت کند، زیرا نمی خواست به او فرصت دیگری برای لجبازی بدهد. موسی بدون توجه به شدت طوفان از شهر بیرون رفت و فرعون و تمامی قوم او دیدند که قدرت یهوه، او را حفظ کرد. “موسی دستهای خود را نزد خداوند بر افراشت، و رعدها و تگرگ متوقف شد، و باران بر زمین نبارید.” و چون فرعون دید که باران و تگرگ و رعدها موقوف شد، باز هم گناه ورزیده، دل حود .ا سخت ساخت.PA 232.1

    و خداوند به موسی گفت: “نزد فرعون برو، زیرا که من دل او و دل بندگانش را سخت کرده ام، تا این آیات خود را میان ایشان ظاهر سازم. و تا آنچه در مصر کرده و آیات خود را در میان ایشان ظاهر ساختم، بگوش پسرت و پسرِ پسرت باز گویی تا بدانید که من یهُوه هستم. خداوند در حال آشکار کردن قدرت خود بود تا ایمان اسرائیلیان را به او به عنوان تنها خدای حقیقی و زنده مورد تایید قرار دهد. او از تفاوتی که میان ایشان با مصریان قائل شده بود، شواهد قاطعی را ارائه می کرد و باعث می شد تا همه اقوام بدانند که یهودیانی را که آنان تحقیر کرده و مورد ستم قرار داده بودند، تحت حمایت خدای آسمان قرار دادند.PA 232.2

    موسی به فرعون هشدار داده و گفت: که اگر همچنان سرسختی کنی، بلای ملخ نازل خواهد شد که تمامی روی زمین پوشانیده، به حدی که زمین دیده نخواهد شد و باقیمانده آنچه رسَته است و از تگرگ باقی مانده است را خواهند خورد، و هر درختی را که در صحرا روئیده است خواهند خورد و خانه تو و خانه های تمام مصریان را پُر خواهند ساخت، به حدی که پدرانت و پدرانِ پدراذت از روزی که بر زمین بوده اند، تا به امروز ندیده اند.PA 232.3

    مشاوران فرعون متحیر و وحشت زده شدند. مصریان به واسطه تلف شدن مواشی شان متحمل زیان فراوان شده بودند. بسیاری از مردم به خاطر تگرگ هلاک گردیده بودند. جنگل ها ویران شده و محصولات از بین رفته بودند. آنان همه اموالی را که به وسیله زحمات اسرائیلیان کسب کرده بودند، به سرعت از دست می دادند. تمامی سرزمین در خطر قحطی و گرسنگی قرار داشت. شاهزادگان و درباریان به نزد فرعون آمده، گفتند: “تا به کی برای ما این مرد، دامی باشد؟ این مردمان را رها کن تا یهوه خدای خود را عبادت کنند، مگر تا به حال ندانسته ای که مصر ویران شده است؟ ...”PA 232.4

    موسی و هارون ، مجدداً به نزد فرعون فرا خوانده شدند و پادشاه به ایشان گفت: “بروید و یهوه خدای خود را عبادت کنید، لیکن کیستند که می روند؟” موسی پاسخ داد: “با جوامان و پیران خود خواهیم رفت، با پسران و دختران و گوسفندان و گاوان خود خواهیم رفت، زیرا که ما را عیدی برای خداوند است.”PA 233.1

    فرعون از خشم لبریز شده و فریاد زد که: “خداوند با شما چنین باشد، اگر شما را با اطفال شما رهایی دهم، با حذر باشید زیرا که بدی پیش روی شماست. نه چنین بلکه شما که بالغ هستید رفته خداوند را عبادت کنید. زیرا که این است آنچه خواسته بودید.” پس ایشان از حضور فرعون بیرون رفتند. فرعون سعی کرده بود تا با کار طاقت فرسا، اسرائیلیان را از بین ببرد، اما اینک وانمود می کرد که نسبت به سلامتی ایشان علاقمند بوده و نگران اطفال ایشان می باشد. هدف اصلی او این بود که زنان و اطفال را برای بازگشت مردان، به عنوان گروگان نگه دارد.PA 233.2

    اینک، موسی عصای خود را بر زمین مصر دراز کرد، و خداوند تمامی آن روز، و تمامی آن شب را بادی شرقی بر زمین مصر وزانید و چون صبح شد، باد شرفی ملخ ها را آورد. و ملخ ها بر تمامی زمین مصر بر آمدند، و در همه حدود مصر نشستند. “بسیار سخت که قبل از آن چنین ملخ ها نبود، و بعد از آن نخواهد بود.” ملخ ها آسمان را پوشاندند و زمین تاریک شد، و تمامی گیاهان را خوردند. فرعون بیدرنگ موسی و هارون را فرا خوانده و گفت. “به یهوه خدای شما و به شما گناه کرده ام، و اکنون این مرتبه گناه مرا عفو فرمایید، و از یهوه خدای خود استدعا نمایید تا این موت را فقط از من بر طرف نماید.” آنان چنین کردند، و باد غربی بسیار سخت وزیدن گرفت و ملخ ها را برداشته و به دریای قلزم ریخت. اما خداوند دل فرعون را سخت گردانید، که بنی اسرائیل را رهایی نداد.PA 233.3

    مردم مصر قطع امید کرده بودند. بلایایی که بر ایشان فرود آمده بود، غیر قابل تحمل به نظر می رسید و آنان از آینده می ترسیدند. قوم مصر، فرعون را به نمایندگی از بت هایشان، عبادت کرده بودند و اینک بسیاری از ایشان متقاعد شده بودند که او خود را در مقابل خدایی قرار داده است که تمامی نیروهای طبیعت در خدمت اراده او بودند. بردگان عبرانی، که به شکلی معجزه آسا مورد التفات قرار گرفته بودند، به آزادی خودشان مطمئن می شدند. اربابان ایشان جرئت نمی کردند تا مانند گذشته با آنان رفتار کنند. ترسی پنهان بر سرتاسر مصر حاکم شده بود و مردم تصور می کردند که بردگان اسرائیلی قیام کرده و از ایشان انتقام خواهند گرفت. افراد از یکدیگر سئوال می کردند که، بلای بعدی چه خواهد بود؟ PA 233.4

    ناگهان تاریکی عظیمی بر سرتاسر مصر سایه افکند و آنچنان بود که مردم یکدیگر را نمی دیدند. آنان نه تنها از روشنایی محروم شده بودند، بلکه هوا آنچنان گرفته و سنگین شده بود که قدرت نفس کشیدن را از همگان ، سلب کرده بود. “آنان یکدیگر را نمی دیدند و تا سه روز کسی از جای خود بر نخاست. اما برای جمیع بنی اسرائیل در مسکنهای ایشان روشنایی بود.” خورشید و ماه از سوی مصریان پرستش می شدند و با این تاریکی اسرار آمیز، مردم مصر و خدایان ایشان به یکسان از سوی قدرتی که دفاع از بردگان را به عهده گرفته بود، سرکوب شدند. هر چند که این تاریکی، ترسناک بود، اما هنوز هم این بلا، نشانه رحمت خداوند و بی میلی او به هلاکت بود. او می خواست به مردم فوصت بدهد قا پیش از آمدن آخرین و وحشتناک ترین بلا، به گناهانشان پی برده و توبه کنند.PA 234.1

    سرانجام، ترس و وحشت باعث شد تا فرعون سازش کند. در پایان سه روز تاریکی، فرعون، موسی و هارون را فرا خوانده و گفت: “بروید، خداوند را عبادت کنید، اما گله ها و رمه های شما بماند.” موسی پاسخ داد: “مواشی ما نیز با ما خواهد آمد، یک سُمی باقی نخواهد ماند، زیرا که از اینها برای عبادت یهوه، خدای خود می باید گرفت، و تا بدانجا نرسیم، نخواهیم دانست به چه چیز خداوند را عبادت کنیم. “فوعون خشمگین شده، گفت: “از حضور من برو، و با حذر باش که دیگر روی مرا نبینی، زیرا در روزی که مرا ببینی، خواهی مرد.” موسی پاسخ داد. “نیکو گفتی، روی تو را دیگر نخواهم دید.” و “شخص موسی در زمین مصر، و در نظر بندگان فرعون و در نظر قوم، بسیار بزرگ بود.” موسی از سوی مصریان، با دیده احترام نگریسته می شد. پادشاه جرئت نکرد به او آسیب برساند، زیرا مردم او را تنها کسی می دانستند که قادر بود بلایا را از بین ببرد. آنان آرزو داشتند تا اسرائیلیان اجازه یابند که سرزمین مصر را ترک کنند و این فرعون بود که تا آخرین لحظه با درخواستهای موسی مخالفت ورزید. PA 234.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents