Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
پاتریاخها و انبیا - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۳۴ - “دوازده جاسوس”

    یازده روز بعد از ترک کوه حوریب، قوم اسر ائیل در قادش، در صحرای فاران، که از مرزهای سرزمین وعده، خیلی دور نبود، اردو ز‌دند. در همین مکان بود که مردم پیشنهاد کردند تا جاسوسانی برای بررسی اوضاع کنعان اعزام شوند. این موضوع از سوی موسی به حضور خداوند تقدیم گردید و اجازه آن داده شد. خداوند به موسی فرمود تا از هر قبیله، یک رهبر برای این ماموریت برگزیند و این افراد مطابق دستور خداوند انتخاب شدند. موسی به ایشان دستور داد تا به سرزمین کنعان بروند و زمین را ببینند که چگونه است و مردم را که در آن ساکنند، که قوی اند یا ضعیف، قلیل اند یا کثیر، و زمینی را که در آن ساکمنند چگونه است، حاصل خیز است یا خیر؟ و از میوه و محصول آنجا مقداری برای نمونه با خود بیاورند . PA 340.1

    آنان رفته و سرتاسر کنعان را از مرزهای جنوبی تا منتهاالیه شالی آن بررسی کردند و بعد از چهل روز باز گشتند. قوم اسرائیل امیدهای بسیاری را در دل پرورانده و مشتاقانه در انتظار بازگشت ایشان بودند. خبر بازگشت جاسوسان از قبیله ای به قبیله دیگر حمل شد و با فریادهای شادمانی مورد استقبال قرار گرفت مردم برای دیدن ایشان که به سلامت از ماموریت خطرناکشان بازگشته بودند، هجوم آوردند. جاسوسان نمونه های از میوه ها را که نشان دهنده حاصل خیزی زمین بود، با خود آوردند. آن موقع، فصل نوبر انگور بود و آنان یک خوشه انگور چیدند و با خود آوردند. این خوشه بقدری سنگین بود که آن را به چوبی بسته، دو نفر بر شانه های خود حمل می کردند. آنان همچنین مقداری انار و انجیر به عنوان نمونه برداشته، آوردند. PA 340.2

    مردم از اینکه چنین زمین نیکویی را تصاحب می کردند، بسیار شادمان بودند و زمانی که گزارش جاسوسان به موسی داده می شد، به دقت گوش می کردند تا کلمه ای را از دست ندهند. جاسوسان شروع به صحبت کرده، گفتند: “به سرزمینی که ما را فرستادید، رفتیم و به درستی که به‌ شیر و شهد جاریست و میوه اش این است.” (کتاب اعداد 13 آیات 17 تا ۳۳). مردم چنان هیجان زده بودند که بی صبرانه در انتظار دستور خداوند بودند تا رفته و این سرزمین را تصاحب کنند. اما بعد ار توصیف زیبایی و حاصل خیزی زمین، تمامی جاسوسان به جز دو نفر، مشکلات و خطراتی را که تصرف کنعان برای قوم اسرائیل ایجاد می کرد شرح دادند آنان اقوام قدرتمندی را که در مناطق مختلف سرزمین کنعان ساکن بودند. یک به یک نام برده و گفتند که شهرهایش حصاردار و بسیار بزرگ بوده و مردمیی که در آن ساکنند، بسیار قوی هستند و غلبه کردن بر آنها غیرممکن است. آنان همچنین گفتند که فرزندان عناق را در آنجا دیدند که غول پیکر بودند و تصاحب زمین بیهوده است . PA 340.3

    اکنون منظره تغییر کرد، زمانی که جاسوسان نظرات حاکی از ناباوری قلبی شان را که بسیار مایوس کننده بود. بیان کردند، امید و شهامت جای خود را به نا امیدی بزدلانه داد. بی ایمانی ایشان تمامی قوم را اندوهگین کرد و قدرت عظیم خداوند که بارها به خاطر قوم برگزیده به نمایش گذاشته شده بود، فراموش شد. مردم، خیلی زود عکس العمل نشان دادند. آنان فکر نکردند، خداوند، کسی که ایشان را تا به اینجا آورده بود. قطعا سرزمین کنعان را به ایشان خواهد داد. آنان فراموش کردند که چگونه خداوند، آب دریا را شکافته و ایشان را از دست دشمنانشان نجات داده بود ولشکریان فرعون را که در تعقیب ایشان بودند. هلاک کرده بود، آنان قدرت خداوند را نادیده گرفتند و طوری رفتار نمودند که گویی همه چیز به نیروی نظامی بستگی داشت. PA 341.1

    آنان به خاطر بی ایمانی شان، قدرت خداوند را محدود کردند و به دستی که ایشان را تا آن زمان به سلامتی هدایت کرده بود، اعتماد نکردند و مجدداً شکایت های سابق شان را برعلیه موسی و هارون تکرار کردند. آنان گفتند: “اکنون، این پایان تمامی آرزوهای ماست.” “این زمینی است که ما این همه راه را از مصر برای تصاحب آن پیمودیم.” آنان رهبرانشان را به فریب مردم و ایجاد دردسر برای قوم اسرائیل متهم کردند. PA 341.2

    قوم از فرط ناراحتی و ناامیدی مستأصل شده بودند. فریاد گریه و زاری ایشان به آسمان بلند شد. کالیب، موقیعت را درک کرد و با شجاعت از وعده خداوند دفاع کرد. او با تمامی قدرت خویش سعی نمود تا تاثیر همکاران بی ایمان خود را خنثی کند. مردم برای لحظاتی به سخنان امید بخش و دل گرم کننده او در مورد سرزمین نیکو، گوش کردند. او آنچه را که جاسوسان گفته بودند، انکار نکرد، حصارها بلند و کنعانیان قوی بودند. اما خداوند سرزمین کنعان را به قوم بنی اسرائیل وعده داده بود. بنابراین، کالیب به ایشان گفت: “فوراً برویم و آنجا را تصرف کنیم، زیرا که می توانیم برآن قالب شویم.”PA 341.3

    اما آن ده نفر سخنان او را قطع کرده و این بار موانع را از دفعه نخست جدی تر توصیف کردند. آنان گفتند: “نمی توانیم با این قوم مقابله نماییم، زیرا که ایشان از ما قوی ترند ....مردمی را که در آنجا دیدیم همه قوی هیکل بودند. ما در آنجا عناقی ها را دیدیم، آنها آنقدر قوی و بلند قامت هستند که ما در مقابل آنها خود را کوچک، مثل ملخ احساس می کردیم و آنها نیز در مورد ما همینطور فکر می کردند. PA 342.1

    این افراد یک مسیر غلطی را انتخاب کردند و خودشان را با سماجت، در مقابل کالیب، یوشع، و در مقابل موسی و خداوند قرار دادند. هرگونه اقدامی، از پیش، موجب سرسختی بیشتر ایشان می شد. آنان مصمم بودند تا هرگونه تلاشی برای تصاحب کنعان را خنثی کنند و به همین دلیل، برای حفظ نفوذ زیان آورشان، حقیقت را وارونه جلوه دادند. “آنان گفتند: سرزمینی را که ما برای جاسوسی به آنجا رفتیم، ساکنان خود را می بلعد.” گزارش ایشان، صرفا یک دروغ غلط بود، بلکه یک دروغ بود که با اصل حقیقت در تضاد بود. جاسوسان گفته بودند که سرزمین کنعان یک سرزمین غنی و حاصل خیز است و مردم آن قوی و بلند قامت هستند، بنابراین شرایط اقلیمی چنین سرزمین حاصل خیزی، چگونه ممکن بود آنقدر ناسالم باشد که بتوان در باره آن گفت: “ساکنان خود را می بلعد.”؟ اما زمانی که افراد دلهایشان را به بی ایمانی تسلیم می کنند، خودشان را تحت سلطه شیطان قرار می دهند و هیچ کدام ایشان نمی تواند بگوید که او ایشان را تا به کجا و به چه مسیری سوق می دهد. PA 342.2

    “و تمامی جماعت آواز خود را بلند کرده، فریاد نمودند. و قوم در آن شب می گریستند.” و به دنبال آن، شورش و تمرد به وقوع پیوست، زیرا شیطان کنترل امور را به دست گرفت. آنان موسی و هارون را ‌دشنام دادند و غافل بودند که خداوند سخنان زشت ایشان را می شنود و طغیان وحشتناک خشم ایشان را نظاره می کند.آنان با تلخی فریاد برآوردند: “ای کاش در مصر می مردیم، یا در همین بیابان از بین می رفتیم.” کمی بعد، احساسات ایشان برعلیه خداوند تحریک شده، گفتند: “آ یا خداوند مارا به این سرزمین آورد تا مارا با شمشیر دشمن به قتل برساند و زنان و مردان ما اسیر شوند؟ آیا برگشتن به ه مصر برای ما بهتر نیست؟” و به یکدیگر گفتند: “بیایید که برای خود رهبری انتخاب کنیم تا ما را به مصر باز گرداند.” و به این نحو، نه تنها موسی، بلکه خدا را نیز متهم کردند که با وعده زمینی که قادر به تصرف آن نبودند، ایشان را فریب داده اند و تا آنجا پیش رفتند که خواستند رهبری انتخاب کنند که ایشان را به سرزمین رنج و بندگی، جایی که با بازوی قدرتمند قادر مطلق از آن نجات یافته بودند، بازگرداند. PA 342.3

    آنگاه موسی و هارون در مقابل مردم اسرائیل به خاک افتادند، زیرا نمی دانستند که برای منصرف کردن ایشان از نقشه عجولانه ای که داشتند، چگونه عمل کنند. کالیب و یوشع سعی کردند تا طغیان ایشان را متوقف کنند. آنان با جامه های دریده که نشانه اندوه و انزجار بود، به میان جمعیت رفتند و صدای پرطنین ایشان فراتر از فریادهای زاری و خشم ایشان شنیده شد که می گمتند: “زمینی که برای جاسوسی از آن عبور نمودیم، زمین بسیار نیکویی است. اگر خداوند از ما خشنود باشد، ما را به آنجا می برد. آن سر زمین غنی و حاسل خیر را به ما می دهد. پس شما نباید علیه خداوند شورش کنید و از مردم کنعان بترسید، زیرا شکست دادن آنان برای ما، مثل آب خوردن آسان است. آنها پشت و پناهی ندارند، اما خداوند با ماست، از ایشان نترسید.”PA 343.1

    کنعانیان پیمانه گناهانشان را لبریز کرده بودند و خداوند بیشتر از این نمی توانست ایشان را تحمل کند. اگر حفاظت او برداشته می شد، ایشان به راحتی هلاک می شدند. مطابق وعده خداوند، سرزمین کنعان به قوم اسرائیل داده شده بود. اما گزارش کذب جاسوسان بی ایما‌ن از سوی مردم پذیرفته شد و به واسطه آن تمام قوم فریب خوردند. خائنین کارشان را به انجام رسانده بودند. و اگر تنها دو نفر از این دوازده جاسوس گزارش دریغ می آورد، و ده نفر دیگ اششان را در نام خداوند به تصرف و تصاحب کنعان تشویق می کردند. آنان همچنان به خاطر بی ایمانی شن، به جای باور کردن گزارش ده نفر، گزارش دروغ دو نفر را باور می کردند. در حالی که تنها ده نفر بودند که از حقیقت دفاع می کردند و بقیه جانب طغیان را گرفته بودند. PA 343.2

    جاسوسان خائن با صدای بلند کالیب و یوشع را متهم کردند و فریادهای مردم برای سنگسار کردن ایشان به آسمان بلند شد. جمعیت مهاجم، سنگها را برداشتند تا این دو خادم امین خداوند را به قتل برسانند. آنان با فریادهای دیوانه وار به سوی کالیب و یوشع هجوم بردند که ناگهان سنگها از دستهای ایشان برزمین افتاد، و سکوت برایشان حکمفرما شد و از ترس برخود لرزیدند. خداوند برای متوقف کردن نقشه جنایتکارانه ایشان مداخله کرده بود. جلال حضور او همچون آتشی مشتعل، خیمه عبادت را روشن کرد. تمامی قوم جلال خداوند را نظاره کزدند. این بار خداوند خود را با جلال و شکوه بیشتری ظاهر کرده بود و هیچ کس جرئت نکرد تا در مقابل آن مقاوت کند. جاسوسانی که گزارش دروغ آورده بودند از ترس برخود لرزیده و نفس زنان به سوی خیمه هایشان رفتند. PA 343.3

    سپس موسی برخاست و وارد خیمه عبادت شد، و خداوند به او فرمود: “می خواهم که آنها را به مرض هولناکی مبتلا و از ارث محروم کنم و از تو قومی بزرگتر و قویتر از اینها به وجود آورم.” موسی باردیگر برای قومش شفاعت کرد، زیرا نمی توانست هلاکت ایشان را ببیند. او از خداوند، طلب رحمت کرده و گفت: “اکنون از درگاه تو تقاضا می کنم، قدرت خود را به من نشان بدهی و آنچه را قول داده بودی انجام بده، هنگامی که فرمودی: من، خداوند به آسانی خشمگین نمی شوم و محبت من ازلی است ...پس از حضور تو التماس می کنم که از روی بزرگواری و محبت بی پایانت، گناهان این مردم را ببخشی، چنانچه از همان زمانی که سرزمین مصر را ترک کردند، تاکنون گناهان ایشان را بخشیده ای.” PA 344.1

    خداوند قول داد که بنی اسرائیل را از هلاکت ناگهانی برهاند. اما نمی توانست به خاطر بی ایمانی و بز دلی ایشان قدرت خود را برای شکست دادن دشمنانشان آشکار کند. بنابراین از روی رحمت خویش از ایشان خواست تا به عنوان تنها مسیر امن به سوی دریای سرخ باز گردند. PA 344.2

    مردم در هنگام طغیان فریاد زده بودند: “خداوند ما را به این سرزمین آورده است تا بمیریم.” و اینک دعای ایشان باید پاسح داده می شد. خداوند فرمود: “چنانکه شما در گوش من گفتید، همچنان با شما عمل خواهم نمود. لاشه های شما در این صحرا خواهد افتاد و جمیع شمردگان شما برحسب تمامی عدد شما، از بیست ساله و بالاتر که بر من هم همه کرده اید ....اما اطفال شما که درباره آن گفتید که به یغما برده خواهند شد، ایشان را داخل خواهم کرد و ایشان زمینی را که شما رد کردید، خواهند داشت. و در مورد کالیب فرمود: “لیکن بنده من کالیب چونکه روح دیگر داشت و مرا کاملا اطاعت نمود، او را به زمینی که رفته بود داخل خواهم ساخت و ذریت او وارث آن خواهند شد.” همانطور که جاسوسان چهل روز را در سفر گذرانده بودند، به همان نحو، قوم اسرائیل باید چهل سال در بیابان سرگردان می شد. PA 344.3

    زمانی که موسی تصمیم خداوند را اعلام کرد، خشم قوم به ماتم تبدیل شد. آنان میدانستند که مجازاتشان عادلانه است. ده جاسوس خیانت کار که از سوی خداوند به بلا مبتلا شده بودند، در مقابل دیدگان تمامی اسرائیل هلاک شدند. مردم با دیدن مرگ ایشان، به عاقبت خویش پی بردند.PA 344.4

    اینک به نظر می رسید که مردم می خواهند خالصانه از رفتار گناه آلودشان توبه کنند، اما به خاطر عواقب گناه شان ماتم گرفته بودند و نه به خاطر ناسپاسی و نااطاعتی شان. آنان زمانی که فهمیدند خداوند در فرمان خود انعطاف نشان نمی دهد، شرورع به لج بازی کرده وگفتند که به بیابان باز نخواهند گشت، با دستور دادن به ایشان برای عقب نشینی از کنعان، خداوند اطاعت، ظاهری ایشان را آزمایش کرد و نشان داد که اطاعت ایشان واقعی نبود. آنان می دانستند که با اجازه دادن به احساسات عجولانه شان و با تلاش برای به قتل رساندن جاسوسانی که ایشان را به اطاعت از خداوند تشویق کرده بودند، مرتکب گناه عظیمی شده بودند با این حال، فقط به خاطر اشتباه هولناک و عواقب مصیبت بار آن وحشت زده بودند. دلهای ایشان تغییر نکرده بود و صرفا دنبال بهانه ای بودند تا بار دیگر عصیان کنند. این امر زمانی که موسی با اقتدار خداوند به ایشان دستور داد تا به بیابان باز گردند، آشکار شد. PA 345.1

    این دستور که قوم اسرائیل نباید به مدت چهل سال به سرزمین کنعان وارد شود، برای موسی و هارون، کالیب و یوشع، بسیار دلسرد کننده بود. با این حال آنان تصمیم خداوند را بدون کوچکترین مخالفت پذیرفتند، اما کسانی که از رفتار خداوند شکایت کرده وگفته بودند که به مصر باز خواهند گشت، به خاطر از دست دادن برکتی که خودشان رد کرده کرده بودند، زاری کرده و ماتم گرفته بودند آنان بدون هیچ دلیلی شکایت کرده بودند و اینک خداوند به ایشان انگیزه ای داده بود تا زاری کنند. اگز زمانی که گناهانشان به ایشان خاطر نشان شده بود، صادقانه ماتم گرفته و توبه کرده بودند، چنین حکمی صادر نمی شد، اما آنان نه به خاطر گناهانشان بلکه به خاطر صدور چنین حکمی ماتم گرفتند و ماتم ایشان برای توبه نبود و به همین دلیل، حکم خداوند تغییر نکرد. PA 345.2

    آن شب در ماتم و زاری سپری شد، اما با فرا را رسیدن صبح، امید به دلهای ایشان بازگشت و تصمیم گرفتند تا بر ترس خویش غلبه کنند. زمانی که خداوند به ایشان دستور داده بود تا رفته و سرزمین کنعان را تصاحب کنند، از رفتن امتناع کرده بودند و اکنون که به ایشان فرمان عقب نشینی داده بود، مجددا نااطاعتی کردند. آنان تصمیم گرفتند تا سرزمین کنعان را محاصره و آن را تصاحب کنند، تا شاید خداوند کار ایشان را پذیرفته و نقشه خود در مورد ایشان را تغییر دهد.PA 345.3

    خداوند، این امتیاز و وظیفه را به ایشان داده بود تا در زمان مقرر شده از سوی او، به سرزمین کنعان وارد شوند، اما این امتیاز به واسطه سهل انگاری ایشان، سلب شده بود.‌ شیطان با مانع شدن از ورود ایشان به سرزمین کنعان به هدف خود رسیده بود. اما اکنون، علیرغم مخالفت خداوند، ایشان را تشویق می کرد تا همان کاری را بکنند که خداوند قبلا از ایشان خواسته بود وایشان رد کرده بودند. فریبکار بزرگ، به این نحو با وادار کردن ایشان به نااطاعتی، مجدداً پیروز شده بود. آنان به قدرت خداوند که می توانست به همراه تلاش های ایشان برای تصاحب کنعان عمل کند، اعتماد نکرده بودند، اما اینک سعی داشتند تا با تکیه بر قدرت خودشان و بدون کمک خداوند، ،نقشه تصاحب کنعان را تحقق بخشند. آنان فریاد برآوردند: “به خدا گناه ورزیده ایم، پس رفته، جنگ خواهیم کرد، موافق هرآنچه یهوه خدای ما به ما امر فرموده است.” (کتاب تثنیه ۱ آیه ۴۱) آنان به واسطه گناه، به طرز وحشتناکی کور شده بودند. خداوند هرگز به ایشان دستور نداده بود تا “رفته و جنگ کنند.” قصد او این بود که آنان سرزمین کنعان را نه با جنگیدن بلکه با اطاعت بی چون و چرا از اوامر او تصاحب کنند. PA 346.1

    با وجودی که دلهای ایشان تغییر نکرده بود، اما قوم وادار شده بود تا به خطا بودن و حماقت عصیانشان در ارتباط با گزارش جاسوسان اعتراف کنند. آنان اینک اهمیت و ارزش برکتی را که این چنین عجولانه از دست داده بودند، می دانستند. بنابراین اعتراف کردند که این بی ایمانی ایشان بود که آنان را از سرزمین کنعان محروم کرده بود. آنان گفتند: “گناه کردیم” و اعتراف کردند که خطا از ایشان بود و نه از خداوند، که آنان او را این چنین شریرانه متهم کرده بودند که در تحقق وعده خویش به ایشان شکست خورده است. و از آنجا که اعتراف ایشان از توبه واقعی سر چشمه نمی گرفت، داوری و عدالت خداوند در برخورد با ایشان برحق بود. PA 346.2

    خداوند هنوز هم برای عظمت بخشیدن نام خویش و نشان دادن انصاف وعدالت خود به افراد، به همان طریق مشابه عمل می کند. وقتی افراد ادعا می کنند که خدا را دوست دارند اما با اراده او مخالفت می کنند و وعده های او را حقیر می شمارند و با تسلیم شدن به وسوسه با ارواح شریر متحد می شوند تا نقشه خداوند را با شکست مواجه کنند، خداوند نیز غالب اوقات با تغییر شرایط، این افراد را در موقعیتی قرار خواهد داد که هرچند شاید به راستی توبه نکنند، اما نسبت به گناهشان متقامد خواهند شد و به رفتار شریرانه خودشان و به عدالت و نیکویی خداوند اعتراف خواهند کرد. این چنین است که خداوند نیروهای خنثی کننده را برای افشا کردن اعمال تاریکی به کار می گیرد. و هر چند فردی که به مسیر گناه ترغیب شده به سرعت تغییر نمی کند، اما اعترافاتی بر زبان آورده می شود که حرمت خدا را تایید کرده و نکوهش های صادقانه او را که مورد مخالفت و سوء تعبیر قرار گرفته است، توجیه می کنند. و سرانجام، زمانی خواهد آمد که خشم و کذب خداوند نازل خواهد شد. زمانی که خداوند با هزاران هزار فرشته مقدس خود می آید، تا بر همگان داوری کند و همه بی دینان را به سبب تمامی کارهای خلاف دین داری که در بی دینی کرده اند، به سزای جمله سخنان زشتی که گناه کاران بی دین بر ضد او گفته اند به محکومیت رساند.” (کتاب یهودا آیات 14 و ۱۵). هر گناهکاری وادار خواهد شد تا به عدالت محکومیت خویش اعتراف کند. PA 346.3

    قوم بنی اسرائیل بدون توجه به دستور خداوند، برای تصرف کنعان آماده شدند‌. آنان به سلاح و تجهیزات جنگی مجهز شده بودند و به خیال خودشان، کاملا آماده نبرد بودند. اما در نظر خداوند و خادمین او، بسیار ضعیف بودند. چهار سال بعد از این واقعه، زمانی که خداوند به اسرائیل دستور داد تا رفته و اریحا را تصرف کنند، به ایشان وعده داد همراهشان برود. صندوق عهد، که حاوی احکام او بود، در پیشاپبش سپاهیان ایشان حمل می شد و رهبران برگزیده قوم، تحرکات ایشان را تحت هدایت خداوند رهبری می کردند. با چنین هدایتی، هیچگونه آسیبی متوجه ایشان نمی شد. در حالی که اکنون، بر خلاف دستور خداوند و ممنوعیت رهبرانشان و بدون صندوق عهد وبدون موسی برای مقابله با دشمنان رهسپار می شدند‌.PA 347.1

    شیپورها به صدا در آمدند و موسی شتابان به دنبال ایشان رفته، گفت: “چرا از فرمان خداوند تجاوز می نمایید؟ لیکن، این کار به کام نخواهد شد؛ مروید زیرا خداوند در میان شما نیست، مبادا ار پیپ دشمنان خود منهزم شوید. زیرا عمالقیان و کنعانیان آنجا پیش روی شما هستند. پس به شمشیر خواهید افتاد.” (کتاب اعداد 14 آیات ۴1 تا ۴3). PA 347.2

    کنعانیان از نیروی اسرار انگیزی که از این قوم حمایت می کرد و از معجزاتی که به خاطر ایشان انجام داده بود، آگاه بودند. و اینک سپاه عظیمی را برای مقابله با اشغالگران گرد آورده بودند. سپاه اسرائیل بدون رهبر بود. هیچ دعایی شنیده نشد تا خداوند به ایشان پیروزی اعطا کند. آنان با یک نقشه بی نتیجه عازم نبرد می شدند تا سرنوشت خود را تغییر دهند و یا در میدان نبرد هلاک شوند. هرچند برای نبرد ناآزموده بودند، اما جمعیت عظیمی از مردان مسلح بودند که انتظار داشتند با یک حمله ناگهانی و سریع هرگونه مقاومت دشمن را سرکوب کنند. آنان دشمنی را که جرئت نکرده بود به ایشان حمله کند، با گستاخی به مبارزه دعوت کردند. PA 347.3

    کنعانیان در منطقه ای کوهستانی و صعب العبور مستقر شده و در کمین اسرائیلیان نشسته بودند. زیاد بودن نفرات اسرائیلی، صرفاً شکست ایشان سنگین تر می کرد. آنان به آهستگی راه خود را از میان کوهستان باز کرده و در معرض سنگهای کشنده دشمنانشان که در بالای کوه مستقر شده بودند، قرار گرفتند. صخره های غول پیکر غرش کنان به سوی ایشان سرازیر شده و مسیر ایشان را با خون قربانیان رنگین کرد. آنانی که به بالای کوه رسیدند، به خاطر صعود خسته شده و به شدت شکست خوردند و با تحمل تلفات سنگین عقب نشینی کردند. صحنه نبرد از اجساد کشته شدگان پوشیده بود. سپاه اسرائیل به شدت شکست خورد. نابودی و مرگ نتیجه آن تجربه عصیان گرانه بود. PA 348.1

    بازماندگان این نبرد برگشته و “به حضور خداوند گریه نمودند. اما خداوند آواز ایشان را نشنید و به ایشان گوش نداد.” (کتاب تثنیه 1 آ یه ۴۵). دشمنان اسرائیل که پیش از این نزدیک شدن اردوی قدرتمند را با ترس و وحشت انتظار کشیده بودند، اینک با اعتماد به نفس مقاومت کرده و پیروزی چشمگیری را به دست آورده بودند. آنان تمام اخباری را که در خصوص اعمال خارق العاده خداوند برای قومش شنیده بودن‌د، اینک دروغ تلقی می کردند و احساس کردند که ترس ایشان بی دلیل بود. نخستین شکست اسرائیل، موجب جسارت و سرسختی کنعانیان شد و موانع تصرف سرزمین کنعان را بیش از حد افزایش داد. برای اسرائیلیان فقط یک راه باقیمانده بود، و آن این بود که از مقابل ‌دشمنان پیروزمندشان دور شده و از بیابانی که گورستان یک نسل بود، عقب نشینی کنند.PA 348.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents