Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
پاتریاخها و انبیا - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۶۹ - “داود بر تخت می‌نشیند”

    این بخش براساس دوم سموئیل باب‌های ۲ تا 5:5 نوشته شد هاست. PA 648.1

    مرگ شاؤل خطراتی را که از داود یک تبعیدی ساخته بود، از میان برد. اکنون دیگر راه بازگشت به خانه‌اش هموار شده بود. هنگامی که روزهای سوگواری برای یوناتان و شاؤل به پایان رسیدند، “داود از خداوند سوال نموده گفت آیا به یکی از شهرهای یهودا برآیم؟ گفت به حبرون...” PA 648.2

    حبرون در بیست مایلی بئرشیع، و در میانه راه این شهر و شهری که در آینده اورشلیمش نامیدند، واقع شده بود. آنجا را در اصل قریه عربا می‌نامیدند، یعنی شهر عربا، یعنی پدر عناق، بعدها این مکان را ممری نامیدند که مکان دفن بزرگان قبایل گردید. حبرون در مالکیت کالیب بود و اکنون اصلی‌ترین شهر یهودا به شمار می‌آمد که در میان تپه‌هایی حاصلخیز و زمین‌هایی پر میوه واقع شده بود. زیباترین تاکستان‌های فلسطین در مرز آن قرار داشتند که در کنارشان درختان بیشمار زیتون فلسطینی و دیگر درختان میوه به چشم می‌خوردند. PA 648.3

    اود و پیروانش بی‌درنگ خود را آماده انجام دستورالعملی نمودند که از جانب خداوند دریافت شده بود. به زودی ششصد مرد مسلح به همراه همسران و کودکانشان، و نیز گله‌ها و رمه‌هایشان پا به راه حبرون نهادند. همین که وارد شهر شدند، مردان یهودا را دیدند که برای خوش‌آمدگویی به داود به عنوان شاه آینده اسرائیل در انتظار بودند، تمهیدات تاجگذاری به سرعت ترتیب داده شد. “داود را در آنجا مسح کردند، تا بر خاندان یهودا پادشاه شود.” اما هیچ اقدامی در جهت تحمیل قدرت اختیارات وی بر دیگر قبایل صورت نپذیرفت. PA 648.4

    یکی از اولین اقدامات پادشاه این بود که احساسات قلبی خود را نسبت به شاؤل و یوناتان ابراز دارد، هنگامی که داود از عمل شجاعانه مردان یابش جلعاد در نجات اجساد رهبران از دست رفته و نیز دفن محترمانه آنان آگاه گردید، سفیری به همراه یک پیام به یابش گسیل داشت، “شما از جانب خداوند مبارک باشید زیرا که این احسان را به اقای خود، شاؤل، نمودید و او را دفن کردید، والان خداوند به شما احسان و راستی بنماید و من نیز جزای این خوبی را به شما خواهم نمود، چون که این کار را کردید” و سپس پادشاهی‌اش در سرزمین یهودا را اعلام نموده، و آن مردمانی که این چنین دل‌راستی خود را به اثبات رسانده بودند، به اتحاد فرا خواند.PA 648.5

    فلسطینیان با عمل مردم یهودا برای به تخت نشاندن داود مخالفتی نورزیدند. در دوران تبعید، به منظور تضعیف و آزار حکومت شاؤل، دوست و یاور وی بودند، و اکنون امید داشتند به واسطه الطافشان در گذشته به داود، گسترش میزان قدرت او در نهایت به نفع آنان تمام گردد. اما مقرر نبود حکومت داود از مشکلات بی‌بهره باشد. با تاجگذاری وی دوران سیاهی از توطئه و طعغان آغاز گردید. داود به عنوان یک خائن بر تخت ننشست. خداوند او را برگزیده بود تا شاه اسرائیل باشد، پس دیگر جایی برای بی‌اعتمادی و مخالفت باقی نمی‌ماند. با این حال به دلیل نفوذ ابئیر، مردان یهودا قدرت و اختیارات او را به سختی پذیرفتند، زیرا او پسر شاؤل، ایشبوشت، را شاه اعلام کرده، یک تاج و تخت رقیب را برپا نموده بود.PA 649.1

    ایشبوشت چیزی جز یک نماینده ضعیف و نالایق خاندان شاؤل نبود، در حالی که داود از پیش به شکل برجسته‌ای شایستگی یافته بود تا وظایف سلطنت را به دست گیرد. ابئیر که عامل اصلی در به تخت نشاندن ایشبوشت بود، در گذشته سردار لشکر شاؤل، و یکی از شناخته شده‌ترین مردان اسرائیل به شمار می‌آمد. ابئیر می‌دانست خداوند داود را برای پادشاهی اسرائیل منصوب نموده است، اما اویی که برای این همه سال در تعقیب و شکار داود بوده، اکنون میل به نایب‌السطنتی پسر یسا و تصاحب سلطنتی که قبلاً در دستان شاؤل بود، نداشت.PA 649.2

    شرایطی که ابئیر در آن قرار گرفت به افشای شخصیت واقعی وی کمک نمود و اثبات کرد او مردی جاه‌طلب و فاقد اصول اخلاقی می‌باشد. او صمیمانه در ارتباط با شاؤل قرار داشت و تحت نفوذ روحیه شاه آموخته بود تا مردی را که خداوند بر حکومت بر اسرائیل برگزیده است، منفور بداند. این نفرت زمانی به اوج خود رسیده بود که داود در ماجرای برداشتن نیزه و مشک آب از اردوگاه شاؤل هنگامی که او در خواب بود وی را مورد ملامت و سرزنش قرار داد. به یاد می‌آورد چگونه فریاد داود در گوش شاه و قوم اسرائیل پیچیده بود، “آیا تو مرد نیستی و در اسرائیل مثل تو کیست؟ پس چرا آقای خود پادشاه را نگاهبانی نمی‌کنی؟ ... این کار که کردی خوب نیست. به حیات یهوه، شما مستوجب قتل هستید، چون که آقای خود مسیح خداوند را نگاهبانی نکردید.” PA 649.3

    این سرزنش در سینه‌اش عفونت کرده بود، از این رو مصمم شده بود به دلیل این کینه، در اسرائیل شکاف اندازد، تا بدین وسیله خود را نیز مفتخر گرداند. او از ضعف‌های آشکار سلطنت در اسرائیل بهره جست تا جاه‌طلبی‌ها و اهداف خودخواهانه‌اش را پیش ببرد. می‌دانست مردم یوناتان را بسیار دوست می‌داشتند. یاد او گرامی داشته می‌شد، و ارتش نیز هنوز نخستین لشکرکشی موفقیت‌آمیز شاول را از یاد نبرده بود. رهبر متمرد با تصمیمی قاطع طرح‌های خود را پیش برد. PA 650.1

    محنایم که در دوردست‌های کرانه رود اردن واقع شده بود، به عنوان مقر سلطنتی برگزیده شد، زیرا که از بیشترین وضعیت امنیتی بر علیه هر گونه حمله‌ای برخوردار بود، چه از جانب داود و چه از سوی فلسطینیان، تاجگذاری ایشبوشت در این مکان انجام گرفت. نخستین کسانی که حکومت او را پذیرفتند، ساکنین شرقی اردن بودند، که این امر در نهایت تا همه قلمرو اسرائیل، به جز یهودا، گسترش یافت. پسر شاؤل به مدت دو سال از افتخارات خود در پایتخت دورافتاده‌اش بهره‌مند بود. اما ابئیر که مصمم به توسعه قدرت وی بر همه اسرائیل بود، خود را مهیای نبرد ساخت، و “جنگ میان خاندان شاؤل و خاندان داود به طول انجامید و داود روز به روز قوت می‌گرفت و خاندان شاؤل روز به روز ضعیف می‌شدند.” PA 650.2

    آخرالامر، خیانت موجب سرنگونی حکومتی گشت که جاه‌طلبی و بداندیشیان را بنا ساخته بودند. ابئیر که از ناشایستگی و ضعف ایشبوشت به خشم آمده بود، با پیشنهاد بیعت تمام قبایل با داود، به سوی داود گریخت. پادشاه پیشنهادات وی را پذیرفت، پس با افتخار مرخص گردید تا هدف خود را به انجام رساند. اما استقبال مطلوب از چنین جنگجوی دلاور و نام‌آوری، حسادت یوآب، فرمانده ارشد سپاه داود را برانگیخت. دشمنی خونی‌ای میان او و ابئیر وجود داشت که از کشتن برادر یوآب، عسائیل، در خلال جنگ مابین اسرائیل و یهودا سرچشمه می‌گرفت. اکنون یوآب که فرصتی مغتنم برای انتقام خون برادر و نیز از میدان به در کردن رقیب آینده خود یافته بود، با فرومایگی در کمین ابئیر نشست تا وی را به هلاکت رساند. PA 650.3

    داود با آگاه شدن از این جنایت خائنانه، اعلام نمود: ” من و سلاطنت من به حضور خداوند از خون ابئیر بن نیر تا به ابد بری هستیم. پس بر سر یوآب و تمامی خاندان پدرش قرار گیرد. “با در نظر گرفتن وضعیت ناآرام سلطنت، و نیز قدرت و موقعیت قاتلان زیرا که برادر یوآب، ابیشای در این امر همدست وی بود داود نتوانست این جنای را عادلانه مجازات نماید، اما در برابر عموم، از این کرده اظهار تنفر نمود. تدفین ابئیر در حضور مردم و با تجلیل از وی انجام پذیرفت. به ارتشی که در آن زمان تحت رهبری یوآب بود، فرمان داده شد که با جامه‌های دریده و از جنس پلاس در مراسم سوگواری شرکت جوید. شاه غم خود را با روزه گرفتن در خلال روز تدفین نشان داد؛ او به عنوان برگزارکننده و سوگوار اصلی از پی داود به راه افتاد؛ به هنگام به خاکسپاری، سوگنامه‌ای را قرائت نمود که نیش تیزی به قاتلین می‌زد.PA 650.4

    “و پادشاه برای ابئیر مرثیه خوانده گفت:
    آیا باید ابئیر بمیرد؟
    آنطور که احمقی می‌میرد؟
    دست‌های تو بسته نشد،
    و پاهایت در زنجیر گذاشته نشد.
    مثل کسی که پیش شریران افتاده باشد، افتادی.”
    PA 651.1

    بزرگواری داود در تجلیل از کسی که سال‌ها دشمن سختی از برای او به شمار می‌آمد، موجب تحسین و اطمینان همه اسرائیل گردید. “تمامی قوم ملتفت شدند و به نظر ایشان پسند آمد. چنان که هر چه پادشاه می‌کرد، در نظر تمامی قوم پسند می‌آمد. و جمیع قوم و تمامی اسرائیل در آن روز دانستند که کشتن ابئیر بن نیر از پادشاه نبود” شاه در جمع مشاوران و ملازمان معتمدش، از آن جنایت سخن گفت و از آنجا که می‌دانست در این برهه قادر به تنبیه قاتلان نیست، مکافات آن را به خداوند واگذار نمود:” آیا نمی‌دانید که سروری و مرد بزرگی امروز در اسرائیل افتاد؟ و من امروز، با آنکه به پادشاهی مسح شده‌ام، ضعیف هستم و این مردان، یعنی پسران صرویه، از من تواناترند. خداوند عامل شرارت را برحسب شرارت جزا دهد.”PA 651.2

    ابئیر با صداقت و راستی پیشنهادات خود را به حضور داود آورده بود، با این وجود انگیزه‌هایش حقیر و خودخواهانه بودند. وی مصرانه یا پادشاهی که خداوند منصوب نموده بود، مخالفت می‌ورزید تا موقعیت و احترام خود را از این طریق محفوظ دارد. دلگیری‌ها، غرور جریحه‌دار شده و خشم باعث گردیدند تا دلیلی را که برای آن خدمت می‌نمود، رها کند؛ با تنها گذاشتن داود امید داشت به دلیل خدماتش در والاترین مقام‌ها گمارده شود. اگر به مقصود خود رسیده بود، استعدادها و جاه‌طلبی‌اش، و نیز نفوذ زیاد و فقدان دینداری وی حکومت داود، صلح و سعادت قوم را به خطر می‌انداختند.PA 651.3

    ” وچون پسر شاؤل شنید که ابئیر در حبرون مرده است، دست‌هایش ضعیف شد، و تمامی اسرائیل پریشان گردیدند.” معلوم بود که سلطنتش دیگر دوامی نخواهد داشت. به زودی خیانت دیگری برای سرنگونی آن حکومت لرزان انجام پذیرفت. ایشبوشت به شکل خائنانه‌ای به دست دو تن از سرداران خود کشته شد. سر او را از تن جدا کرند و به سوی پادشاه یهودا شتافتند، به این امید که از الطاف وی برای این کار برخوردار خواهند گردید.PA 652.1

    آنان با شاهد خونین خود که خبر از جنایتشان می‌داد، به حضور داود آمدند. و گفتند: “اینک سر دشمنت، ایشبوشت، پسر شاؤل، که قصد جان تو می‌داشت. و خداوند امروز انتقام آقای ما را از شاؤل و ذریه‌اش کشیده است. اما داود که سلطنتش را خداوند بنا کرده بود، خیانت را به جهت برپایی سلطنتش دوست نمی‌داشت. همان حکمی را که برای قاتل شاؤل در نظر گرفته بود برای قاتلانی که این چنین به جنایت خود مباهات می‌ورزیدند بیان داشت، و افزود: “پس چند مرتبه زیاده چون مردان شریر، شخص صالح را در خانه‌اش بر بستر بکشند، آیا خون او را از دست شما مطالبه نکنیم؟ و شما را از زمین هلاک نسازم؟ پس داود خادمان خود را امر فرمود که ایشان را کشتند ... اما سر ایشبوشت را گرفته در قبر ابئیر در حبرون دفن کردند.” PA 652.2

    پس از مرگ ایشبوشت، تمایل فراگیری در میان رهبران اسرائیل شکل گرفت که داود پادشاه همه قبایل گردد، “و جمیع اسباط اسرائیل نزد داود به حبرون آمدند و متکلم شده، گفتند اینکه ما استخوان و گوشت تو هستیم.” آنان اعلام داشتند: “نو بودی که اسرائیل را بیرون می‌بردی و اندرون می‌آوردی، و خداوند گفت که تو قوم من، اسرائیل را رعایت خواهی کرد و بر اسرائیل پیشوا خواهی بود، و جمیع مشایخ اسرائیل نزد پادشاه به حبرون آمدند، و داود پادشاه در حبرون به حضور خداوند با ایشان عهد بست و داود را بر اسرائیل به پادشاهی مسح نمودند.” بدین ترتیب، با مشیت الهی، راه تاج و تخت برای او هموار گشت. جاه‌طلبی‌های شخصی وی او را خشنود نمی‌کردند، زیرا در پی افتخاری که اکنون به او داده شده بود، تلاش نکرده بود. PA 652.3

    بیش از هشت هزار تن از نوادگان هارون و لاویان در خدمت داود بودند. تغییراتی که در احساسات مردم پیش آمدند، تأثیراتی بارز و مشخص داشتند. تحولات، آرام و بزرگ، و کاملاً درخور کارهایی بودند که انجام می‌گردیدند. نزدیک به نیم ملیون نفوس، که پیشتر تحت سلطه شاؤل بودند، در حبرون ازدحام نموده، پیرامون آن گرد آمدند. گویی آن تپه‌ها و دره‌ها با جمعیت جان یافته بودند. زمان تاجگذاری مقرر گردید؛ مردی که از بارگاه شاؤل تبعید شده بود، کسی که به سوی کوه‌ها و تپه‌ها و غارهای زیرزمینی گریزان شده بود تا جانش را نجات دهد، اکنون در شرف دستیابی به افتخاری بود که انسانی به انسان دیگر می‌تواند اعطا نماید. کاهنان و بزرگان که لباس مقدس مراسم را به تن داشتند، افسران و سربازان با سپرها و کلاهخودهای تابناکشان، و بیگانگانی از دوردست‌ها آمده بودند، ایستادند تا شاهد تاجگذاری پادشاه برگزیده باشند. داود آراسته به خرقه سلطتنی بود. روغن مقدس را کاهن اعظم بر پیشانی او ریخت، زیرا مسح سموئیل نبوتی بود بر آنچه در آغاز فرمانروایی پادشاه رخ خواهد داد. زمان آن فرا رسیده بود که داود با آیین رسمی، برای خدمت در جایگاه نیابت خداوند تقدیس گردد. عصای سلطنتی در دستانش نشست. تعهدات سلطنت عادلانه‌اش نوشته شدند، و مردم با او پیمان وفاداری بستند. دیهیم بر سرش گذاشته شد، و بدین ترتیب مراسم تاجگذاری به انجام رسید. اسرائیل از جانب خداوند صاحب پادشاه شده بود. اویی که با شکیبایی در انتظار کارهای خداوند مانده بود، اینکه می‌دید که قول‌های خداوند به حقیقت می‌پیوندند.” و داود ترقی کرده، بزرگ می‌شد، و یهوه خدای صبابوت با او می‌بود.” (دوم سموئیل 5: 10).PA 652.4

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents