Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
پاتریاخها و انبیا - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۴۳ - “مرگ موسی”

    ابن بخش بر اساس تثنیه بابهای ٣١ تا ٣۴ نوشته شده است PA 424.1

    در تمامی رفتارهایی که خداوند با قومش داشت، که معمولاً آمیخته با محبت و شفقت بود، رویدادی برجسته وجود داشت که حاکی از عدالت بی بازگشت و بی غرض وی بود. این امر به عنوان یک نمونه در تاریخ یهودیان ثبت گردیده است. خداوند برکات عظیمش را به اسرائیل ارزانی داشته بود. محبت عاشقانه او با این عبارت زیبا نشان داده شده است. “مثل عقابی که آشیانه خود را حرکت دهد و بچه های خود را فروگیرد و بالهای خود را پهن کرده، آنها را بر پرهای خود ببرد. همچنین خداوند تنها او را رهبری نمود و هیچ خدای بیگانه با وی نبود.” با این وجود چه سریع و قاطع بود سزایی که به دلیل گناهشان بر سر آنان فرو بارید.PA 424.2

    محبت ابدی خداوند با هدیه تنها پسرش به عنوان نجات بخش نژاد گمشده کار گردیده است. مسیح بر زمین آمد تا شخصیت یدرش را آشکار نماید، و حیاتش سراسر پر بود از کردار شفقت و محبت آسمانی. با این حال مسیح خود اعلام می دارد: “تا آسمان و زمین از میان نرود، نقطه ای یا همزه ای از تورات هرگز از میان نخواهد رفت، تا اینکه همه به انجام رسد.” (متی 5: 18) همین ندا که با شکیبایی و تقاضای محبت آمیز گناهکاران را به جانب او فرا می خواند تا آمرزش و آرامش یابند، در داوری، امتناع کنندگان رحمتش، این چنین فرمان می دهد، “ای ملعونان از من دور شوید.” (متی ٢۵ : ۴١). در همه بخشهای کتاب مقدس، خداوند نه تنها یک پدر پر محبت، که یک قاضی عادل نیز معرفی شده است، گرچه از بخشش و محبتش مسرور می گردد، لیکن “گناه را هرگز بی سزا نخواهد گذاشت.” (خروج ٣۴ : ٧)PA 424.3

    حکمران کبیر تمامی ملل اعلام فرمود که موسی حق رهبری قوم را به درون سرزمین نیک نخواهد داشت، و حتی استدعای خادم صادق خداوند نیز نتوانست موجب تغییر حکم مجازات وی گردد. او می دانست که پایان کارش فرارسیده است، با این حال حتی یک لحظه از خدمت به اسرائیل غافل نشده بود. مؤمنانه به دنبال آماده سازی مردمش برای ورود به میراث موعود بود. با فرمان الهی، موسی و یوشع در خیمه هیکل حضور یافتند، که ستون ابر فرود آمد و در برابر درگاه ایستاد. مسئولیت قوم در مقطع رسماً به یوشع سپرده شد. کار موسی در مقام رهبری اسرائیل به آخر رسیده بود. هنوز هم به خاطر منافع مردمش به فکر خود نبود. در برابر خیل مردمی که پیرامونشان گرد آمده بودند ابن کلام مقدس را به جانشینش فرمود: “قوی و دلیر باش زیرا که تو با این قوم به زمینی که خداوند برای پدران ایشان قسم خورد که به ایشان بدهد داخل خواهی شد، و تو آن را برای ایشان تقسیم خواهی نمود. و خداوند خود پیش روی تو می رود. و با تو خواهد بود.” سپس رو به بزرگان و فرماندهان اسرائیل نمود و رسماً از آنان خواست که مطیع دستورالعملهایی باشند که او از جانب خداوند برایشان آورده است.PA 424.4

    همچنان که مردم به پیرمرد که به زودی از آنها جدا می شد خیره شدند، با سپاسی جدید و ژرف به یاد دلسوزی پدرانه اش، راهنمایی های خردمندانه اش و تلاشهای نستوهش افتادند. چندین بار زمانی که گناهانشان موجب داوری عادلانه خداوند شده بود، که دعاهای موسی باعث شده بود که از گناهشان چشم پوشی شود! پشیمانی اندوهشان را افزون می ساخت. به تلخی به یاد می آوردند کژروی آنها موسی را تحریک به گناهی کرد که به خاطر آن می بایست می مرد.PA 425.1

    ملامت برکناری رهبر محبوب اسرائیل سخت تر از هر سختی دیگری بود که می توانستند تجربه نمایند. خداوند کاری می کرد که احساس کنند نباید آن کاری که با زندگی رهبر پیشینشان کردند در مورد رهبر جدیدشان نیز تکرار گردد. خداوند با برکاتی که به آنان ارزانی داشته سخن می گوید؛ لیکن آن زمان که روحیه سپاسگذار‌ی نباشد، خداوند با آنان بدون برکاتش سخن می گوید، تا شاید آنان را به این نکته رهنمود نماید که گناهانشان را ببینند و با همه قلبشان به سوی او بازگردند. PA 425.2

    همان روز فرمانی از جانب خداوند برای موسی آمد: “به ایرز کوه عباریم یعنی جبل نبو برآی ... ، و زمین کنعان را که من آن را به بنی اسرائیل به ملکیت می دهم، ملاحظه کن. و تو به آن کوهی که به آن بر می آیی وفات کرده، به قوم خود ملحق شو.” موسی اغلب در اطاعت از دعوت الهی اردوگاه را ترک کرده بود. اما این بار می بایست به دلیل انجام مأموریت اسرار آمیزی از اردو جدا شود. او باید به جانب راهی رود که در آن جانش را به آفریدگارش تقدیم دارد. موسی می دانست که باید در تنهایی بمیرد؛ هیچ دوستی از عالم خاکی مجاز نبود در آخرین ساعات بر بالینش حاضر گردد. صحنه پیشارویش مملو از وحشت و راز بود، آنقدر که قلبش در سینه فشرده شد. دشوارترین آزمون، جدایی اش از قومی بود که دوستدار و غمخوارش بود. مردمی که علاقه و زندگی اش با آنان به یکدیگر گره خورده بود. اما آموخته بود که به خداوند اطمینان داشته باشد، و با ایمانی راسخ خود و قومش را به محبت و عطوفت او سپرده بود. PA 425.3

    برای آخرین بار موسی در برابر مردمش ایستاد. بار دیگر روح خداوند بر او آمد، و با متعالی ترین و لطیف ترین زبان، به تمام قبایل برکاتش را اظهار نمود، و با دعای خیرش به سخنانش پایان داد: PA 426.1

    “ای یشورون مثل خدا کسی نیست،
    که برای مدد تو بر آسمانها سوار شود و در کبریای خود بر افلاک.
    خدای ازلی مسکن تو است و در زیر تو بازوهای جاودانی است.
    و دشمن را از حضور تو اخراج کرده، می گوید هلاک کن.
    پس اسرائیل در امنیت ساکن خواهد شد،
    و چشمه یعقوب به تنهایی،
    در زمینی که پر از غله و شیره باشد،
    در آسمان آن شبنم می ریزد.
    خوشا به حال تو ای اسرائیل!
    کیست مانند تو.
    ای قومی که از خداوند نجات یافته اید!
    که او سپر نصرت تو و شمشیر جاه تو است.”
    PA 426.2

    موسی از نزد جماعت بازگشت، و در سکوت و تنهایی راه خود را به سوی کوه پیش گرفت. به کوه نبو رفت، بر فراز فسه، بر فراز آن بلندی به تنهایی ایستاد، با چشمان پر فروغش به منظره ای، که مقابلش گسترده بود خیره شد. در دور دستهای غرب آبی دریای، بزرگ بود، در شمال، کوه هرمون در برابر آسمان قد علم کرده بود؛ در مشرق فلات موآب بود و قفای آن باشان، یعنی عرصه پیروزی های اسرائیل؛ و در دوردستهای جنوب، پهنه بیابان بود، آنجا که نشان از سرگردانی داشت.PA 426.3

    موسی در تنهایی، زندگی سخت و پر فراز و نشیبش را مرور کرد، از آن زمانی که از جاه و جلال دربار و آینده سلطنتش در مصر روی برگرداند تا زمانی که حضور در کنار قوم منتخب خداوند را برگزید. به یاد آورد آن سالهای بلند در بیابان را با گله های رعوئیل، ظهور فرشته در بوته سوزان، و خوانده شدنش برای رهایی اسرائیل. دوباره معجزات نیرومند خداوند را از مد نظر گذراند که به خاطر قومش نشان داده شده بود، و نیز شفتت پر دردش که در سالهای سرگردانی و نافرمانی، بسیار طول کشید. علی رغم همه آن کارهایی که خداوند برای آنان کرده بود علیرغم زحمات و دعاهای، خود او، تنها دو فرد بالغ در میان همه آن جمعیت عظیمی که مصر را ترک کرده بودند، آنقدر مؤمن بودند که اجازه ورود به سرزمین موعود را بیابند. همچنان که موسی به مرور زحماتش می پرداخت، زندگی پر از تلاش و فداکاری اش به نظرش کم و بیش بیهوده رسید. PA 426.4

    با این حال هیچ احساس پشیمانی در ارتباط با بار مسئولیتی که بر دوش کشیده بود، نداشت. می دانست که کار و مأموریت وی از جانب خداوند تکلیف شده بود. زمانی که برای نخستین بار برای رهبری اسرائیل از اسارت خوانده شد، از مسئولیت شانه خالی کرده بود، اما از آنجا که کار را به عهده گرفته بود، مسئولیتش را رها نکرد. حتی زمانی که خداوند به او پیشنهاد بر کناری اش و نابودی اسرائیل طغیان گر را کرده بود، موسی نتوانست بپذیرد. اگر چه آزمونهای بزرگی را دیده بود، لیکن از نشانه های ویژه ای از الطاف خداوند برخوردار شده بود. او با مشاهده آشکارسازی قدرت و جلال خداوند و در پیوند با محبتش، تجربیات ذی قیمتی را در طول سالهای اقامت در بیابان کسب کرده بود؛ دریافت که به جای لذت بردن از انجام گناه برای یک فصل، با انتخاب تحمل رنج و سختی در کنار قوم برگزیده خدا، تصمیم خردمندانه ای گرفته است. PA 427.1

    همچنان که به عنوان رهبر قوم خدا به گذشته و تجربیاتش نگریست، دید که تنها یک عمل، سابقه اش را مخدوش کرده است. احساس کرد اگر می شد آن خلاف را پاک کرد، دیگر از مرگ ابایی نداشت. اطمینان داشت که توبه و ایمان به قربانی موعود، همگی فرمان خدا هستند، پس موسی دوباره به گناهش اقرار نمود و به نام عیسی طلب مغفرت کرد. PA 427.2

    اکنون نمای وسیعی از سرزمین موعود به وی نشان داده شده بود. هر گوشه از آن خطه در برابرش گسترده بود، هیچ ضعف و ابهامی در تیرگی دور دست نبود، بل همه چیز در نگاه پر شوقش روشن، زیبا و واضح می نمود. این چیزی بود که در این صحنه به چشم می آمد، نه آنچنان که در آن زمان به نظر می رسید، بل ان چیزی که به آن تبدیل می شد، به آن چیزی که برکات خدا آن را می ساخت، یعنی آنگاه که در تصاحب اسرائیل قرار می گرفت. به نظر می رسید که به بهشت دوم نگاه می کند. کوههایی بودند پوشیده از سروهای لبنان، تپه هایی خاکستری از زیتون به عطر شراب، دشتهای پر از میوه، سبز و پهناور که از گلهای صحرایی روشن شده بودند، جایی که نخلهای گرمسیر می رویید، آنجا که مزارع گندم و جو در باد موج می زدند، دره هایی سرشار از ترنم جویباران و تغزل پرندگان، شهرهایی خوش نما و باغهایی زیبا، دریاچه هایی به وفور نعمت دریاها، گله هایی که بر تپه ها می چریدند، و زنبورهایی که لابلای صخره ها گنجشان را می انباشتند. این سرزمینی بود که موسی با الهام از روح خدا برای قومش توصیف نمود: “در زمینی که پر از غله و شیره باشد و آسمان آن شبنم می ریزد ... بحرهایی که در آن قرار دارد، میوه هایی که در مقابل آفتاب عمل می آیند، ... و نعمات اصلی کهن در آن ... و چیزهای قیمتی زمین و فراوانی دم آن. ”PA 427.3

    موسی استقرار مردم را در کنعان به چشم دید، هر قبیله ای را در جای خودش. تصویری از تاریخشان را پس از استقرار در سرزمین موعود نظاره کرد؛ دوران طولانی کفرشان و جزایی که در برابرشان گسترده شده بود. آنان را دید که به واسطه گناهشان در میان بی ایمانان پراکنده شده اند، شکوهی که از اسرائیل رخت بربسته بود، شهرهای زیبایش که مخروبه شده بودند، و مردمانش که در سرزمینهایی غریب اسیر گشته بودند. آنان را دید که به سرزمین پدرانشان باز می گردند و سرانجام تحت سلطه روم قرار می گیرند.PA 428.1

    به او اجازه داده شده بود که به آینده نظری بیافکند و ظهور ناجی مان را بببند. عیسی را در کودکی اش در بیت اللحم نگاه کرد. آواز شادمان شاکرانه به درگاه خداوند را از زبان سپاه فرشتگان شنید و آرامش را بر زمین حس کرد. ستاره راهنمای مردان خردمند شرقی که به سوی عیسی می آمدند را دید. اندیشه ای چون نور فکرش را روشن ساخت، آنچنان که کلمات نبوتی بر زبانش جاری گشت: “ستاره ای از یعقوب طلوع خواهد کرد و عصایی از اسرائیل خواهد برخاست.” (اعداد ٢۴ : ١٧). زندگی بی آلایش مسیح در ناصره را دید، محبتهایش، دلسوزی اش و شفا بخشی اش را دید. دید که ملتی مغرور و بی ایمان او را از خود راندند. با شگفتی شنید که شریعت خدا را ستایس می کنند اما آنانی که شریعت دارند از عیسی روگردان و بیزارند. عیسی را بر فراز کوه زیتون دید که با شهری که به آن محبت دارد خداحافظی می کند. موسی آخرین روگردانی آن مردمی که آنچنان مورد برکت خداوند واقع شده بودند را دید، مردمی که به خاطرشان زحمت دیده بود، دعا کرده بود و فداکاری کرده بود، مردمی که می خواست به خاطرشان نامش از صفحه کتاب زندگی پاک شود: “اینک خانه ات ما به خودتان ویران واگذاشته می شود.” (متی ٢٣ : 38)، پس در همدردی با پسر خدا قلبش از اندوه در سینه فشرده شد، و اشکی تلخ از چشمانش روان گشت.PA 428.2

    ناجی را تا باغ جتسیمانی تعقیب کرد، و شکنجه و عذاب را به چشم دید، خیانت را، استهزا را و تازیانه را، صلیب را. موسی دید همین که مار برنجی را در بیابان بلند می کند، آنان که به او ایمان دارند “حیات جاویدان داشته باشند.” (یوحنا ٣ : ١۵). آنگاه که موسی ریاکاری و نفرت شیطانی ای که قوم اسرائیل نسبت به ناجی شان، نشان داده بودند، را نظاره کرد، قلبش از اندوه، خشم و هراس آکنده شد. او فریاد درد مسیح را شنید که: “خدایمن، خدای من چرا مرا واگذاشتی؟” (مرقس 15: 34). او را دید که در مقبره جدید یوسف آرمیده است. به نظر می رسید ظلمت نومیدی، جهان را در کفن پیچیده باشد. اما باز هم نگریست و دید که او فاتحانه پیش می آید، و در حالی که فرشتگان ستایشگر همراهی اش می نمایند و جمعی از اسرا را راهنمایی می کند، از آسمان صعود می کند. دید که دروازه های درخشان به استقبالش باز می شوند، و لشگر آسمان با سرودهای پیروزمندانه به فرماندهشان خوش آمد می گویند. و بر او نمایان شد که خود او در جمع کسانی است که می بایست در حضور ناجی دروازه های جاودان را بگشاید. همچنان که به این صحنه می نگریست، سیمایش از نوری مقدس درخشید. چقدر زحمات و فداکاریهایی که در طول حیانش داشته بود، در برابر آنچه پسر خدا انجام می داد کوچک می نمود! “زیرا رنجهای جزئی و گذرای ما جلای ابدی برایمان به ارمغان می آورد که با آن رنجها قیاس پذیر نیست.” (دوم قرنتیان ۴ : 17). از اینکه حتی در مقیاسی کوچک مجاز بود شریک رنجهای مسیح باشده خشنود بود. PA 429.1

    موسی شاهد عزیمت شاگردان مسیح بود که پیش می رفتند تا پیام انجیل را به گوش جهانیان برسانند. دید که گرچه قوم اسرائیل “بر اساس نهادشان” نتوانسته بودند برای رسیدن به سرنوشت اعلی یشان که خداوند در نظر گرفته بود توفیقی یابند، در بی ایمانی شان نتوانسته بودند به چراغ روشنی بخش جهان تبدیل شوند، و نیز گرچه به عنوان قوم برگزیده خدا رحمت او را بی ارزش کرده و برکاتش را هدر داده بودند، لیکن خداوند نسل ابراهیم را به حال خود وانگذاشته بود. آن هدف متعالی را که متقبل شده بود برای اسرائیل حقیقت یابد، باید به انجام می رسید. تمام آنانی که از طریق مسیح، فرزندان ایمان می شدند، باید به عنوان نسل ابراهیم به شمار می آمدند؛ آنان وارثان وعده های پیمان بودند؛ همچون ابراهیم، آنان نیز فراخوانده شدند نا از شریعت خدا و پیام فرزند او محافظت نمایند و آن را به همه جهانیان بشناسانند. موسی شاهد بود که پیام انجیل مسیح از طریق شاگردانش برای “مردمی که در تاریکی به سو می برند” (متی ۴ : ١۶) روشنی بخش می گردد و هزاران هزار از سرزمینهای غیر یهود به سوی روشنی او می روند. از دیدن تزاید و سعادت اسرائیل نیز خوشنود گشت. PA 429.2

    اکنون صحنه دیگری از برابر چشمانش می گذشت. کار شیطان را می دید که به جهت امتناع از مسیح و برای گمراهی اسرائیلی هایی که مدعی احترام به شریعت خدا هستند، تلاش می کند. اکنون جهان مسیحی را می دید که با همان فریب خوردگی ادعا داشت که پذیرای مسیح است، لیکن شریعت خدا را رد می کردند. فریاد جنون آمیز کاهنان و مشایخ را شنیده بود که می گفتند: “از او پرهیز کنید!”، “مصلوبش کنید!” و اکنون از معلمینی که ادعای مسیحی بودن داشتند می شنید: “از شریعت پرهیز کنید!” دید که حرمت روز سبت را زیر پا گذاشتند و رسوم جعلی را جایگزین آن کردند. باز هم وجود موسی از ترس و شگفتی آکنده شد. چطور آنانی که به مسیح ایمان داشتند، با زبان خود پیروی از شریعت خدا را بر فراز کوه مقدس رد می نمودند؟ چطور امکان داشت آنهایی که خدا ترس هستند شریعت را که اساس حکومت او در آسمان و زمین است از بقیه امور مجزا نمایند؟ ولی موسی با خوشحالی می دید که هنوز شریعت خدا توسط عده معدودی محترم و ستوده مانده است. آخرین تلاشهای نیروهای دنیوی را می دید که برای نابودی آنهایی که حافظ شریعت خدا هستند، تقلا می کنند. به آینده نگریست، یعنی آنگاه که خداوند برای مجازات ساکنین زمین به جهت شرارتشان قیام می کند، و آنانی که از نام او هراس دارند، در روز خشم وی، در مخفیگاها خود را پنهان خواهند ساخت آن زمان که صدای خداوند از مسکن مقدسش به گوش آنهایی که در آسمان و زمین می لرزند، می رسد، او پیمان صلح خداوند را با آنانی که حافظ شریعتش بوده اند، شنید بازگشت پرشکوه مسیح را نظاره کرد، کارهای نیکی را که از زندگی جاودان برخاسته بود، و قدیسین زنده را که بی آنکه مرگ را دیده باشند، بازگشته بودند، و همه با هم سرود شادی را در حالی که به سوی شهر خدا صعود می کردند، می خواندند.PA 430.1

    هنوز صحنه دیگری بود که در برابر دیدگانش گشوده می شد، زمین از شر لعنت رهایی می یافت، زیباتر از سرزمین موعود نیک که بسیار دیرهنگام در برابرش گشوده می شد. گناهی نیست، و راهی برای مرگ وجود ندارد. مردمان نجات یافته ای که خانه نهایی خود را جسته اند. موسی با شادی وصف ناپذیری به این صحنه می نگریست، به انجام رسیدن رهایی باشکوهی را می دید که از خوشبینانه ترین امیدهایش هم زیباتر به تصویر کشیده شده بود. بالاخره سرگردانی زمینی شان خاتمه یافته بود اسرائیل به سرزمین نیکو وارد شده بود.PA 430.2

    دوباره تصویر محو شد و سرزمین کنعان که در دور دستها گسترده شده بود، به جایش نشست. سپس همچون جنگجویی خسته، اندکی آرمید. “پس موسی بنده خدا در آنجا به زمین موآب بر حسب قول خداوند مرد. و او را در زمین موآب در مقابل بیت فعور، در دره دفن کرد، و احدی قبر او را تا امروز ندانسته است.” بسیاری از افرادی که نمی خواستند به مشورتهای موسی در زمانی که با آنان بود، گوش فرا دهند، اگر از محلی دفن وی مطلع می شدند، در خطر ارتکاب بت پرستی بر سر بدن بی جانش قرارمی گرفتند. به همین دلیل جسد او از خشم مردم پنهان ماند. اما فرشتگان بدن خادم مؤمن خدا را دفن کردند و از گور تنهای وی محافظت نمودند.PA 431.1

    “و نبی ای مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته است که خداوند او را روبرو شناخته باشد، در جمیع آیات و معجزاتی که خداوند او را فرستاد ... و تمامی دست قوی، و جمیع آن هیبت عظیم که موسی در نظر همه اسرائیل نمود.”PA 431.2

    اگر حیات موسی به واسطه همان یک گناه مخدوش نشده بود، یعنی ناتوانی در جلال خداوند با آوردن آب از صخره در قادش واقع نشده بود، به سرزمین موعود راه می یافت، و بی آنکه مرگ را ببیند به آسمان می رفت. اما مقرر نبود که وی زیاد در مقبره اش بماند. خود مسیح به همراه فوشتگانی که دفنش کرده بودند، از آسمان فرود آمدند تا قدیس خفته را فرا بخوانند. PA 431.3

    شیطان از اینکه موفق شده بود باعث گناه موسی بر علیه خداوند شود، در پوست نمی گنجید، چرا که موجب غلبه مرگ بر وی شده بود. دشمن بزرگ حکم الهی را اعلام نمود: “تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت.” (پیدایش ٣ : 19) یعنی او صاحب مرگ خواهد بود. قدرت گور هرگز شکسته نشده بود، و همه کسانی که گرفتار گورهایشان بودند، اسیران وی محسوب می گردیدند که هرگز آنان را راهی به بیرون از زندانشان نبود. برای نخستین بار مسیح قصد داشت به مرده ای زندگی بخشد. همین که سرور حیات و همراهان درخشانش به مقبره نزدیک شدند، شیطان استیلایش را در خطر دید. با فرشتگان جهان پلیدی در برابر نیروی الهی که قصد حمله به قلمرو وی را داشتند، صف آرایی کرد. از این می بالید که خادم خداوند اسیر وی شده بود. اعلام داشت حتی موسی هم نتوانسته قانون خدا را نگاه دارد و جلالی را که باید به خداوند داده می شد خود تصاحب کرده است، یعنی همان گناهی که باعث اخراج شیطان از بهشت گردیده بود، با قبول گناه، او تحت استیلای شیطان قرار گرفته بود. شیطان همان اتهامات را بر علیه فرمانروایی الهی تکرار نمود، و شکایاتش را در باب بی عدالتی هایی که خداوند در حق وی روا داشته بود، بازگو کرد.PA 431.4

    مسیح با جر و بحث با شیطان از موضع خویش تکاست. شاید درباره اعمال بی رحمانه اش در بهشت و فریبکاری های وی مواردی را به او یادآور شده باشد که موجب از دست رفتن تعداد زیادی از ساکنان آن مکان گردید. شاید به خطاهایی که در باغ عدن به زبان آورده بود، اشاره نموده باشد که به گناه آدم و آوردن مجازات مرگ برای نژاد انسان منجر شد. شاید به یاد شیطان آورده باشد کارهایش را در وسوسه و فریب اسرائیل که آنان را به شکابت و طغیان ترغیب نمود و تحمل رهبرشان را به ستوه آورد، و در لحظه ای بی حفاظ خود را در گناهی یافت که او را به دامان نیروی مرگ فرو غلتاند. لیکن مسیح همه این موارد را به نزد پدرش آورد که می گفت: “خداوند تو را توبیخ فرماید.” (یهودا ٩). ناجی با معاندش وارد هیچ بحثی نشد، بل در همان زمان و همان مکان کارش را برای درهم شکستن نیروی دشمن سقوط کرده اش آغاز نمود تا مرده ای را جهان زندگان بیاورد. شاهدی بود که شیطان نمی توانست آن را انکار نماید، و آن برتری پسر خداوند بود. رستاخیز او از مرگ تا امد حقیقتی مسلم بود. شکار شیطان به یغما رفت؛ عطر نیک دوباره می زیست.PA 432.1

    موسی متعاقب کناهش تحت سلطه شیطان درآمده بود. بر اساس معیارها، او قانوناً اسیر دنیای مرگ بود، لیکن در حالی که عنوانش را به نام رهایی بخش خود نگاه داشته بود، به جهان نامیرا برخاست. موسی با شکوه از گور پیش آمد و به همراه رهایی بخشش به سوی شهر خدا صعود نمود. تا زمان نمونه ای که در مورد قربانی شدن مسیح رخ داد، هرگز محبت و عدالت خداوند تا این حد برجسته در هیچ موردی جز موسی نشان داده نشده. خداوند موسی را به کنعان راه نداد تا آموزه ای که هرگز نباید از یاد برود، ارائه کند، یعنی اینکه اطاعت دقیق لازم است، و اینکه انسانها باید آگاه باشند شکوهی که از آن آفریدگارشان است را به وجود خود نیاورند. او نمی توانست دعای موسی برای سهیم شدن در میراث اسرائیل را اجابت نماید، لیکن خادم و بنده اش را از یاد نبرد. خداوندگار آسمان رنجهایی که موسی تحمل کرده بود را درک می کرد؛ او تمام اعمال مؤمنانه و خدماتش را در خلال آن سالهای طولانی پر آزمون و پر کش مکش را مورد توجه قرار داده بود. بر فراز فسه، خداوند موسی را به سوی میراثی بس بر جلالتر و بی نهایت تر از کنعان فرا خواند.PA 432.2

    بر فرار کوهی که تغییر شکل و حالت عیسی صورت پذیرفت، موسی در کنار الیاس که بازگشته بود حضور داشت. آن دو فرستاده شده بودند تا نور و جلال خداوند را برای پسرش ببرند. و بدین ترتیب، دعای موسی که قرنها پیش ادا گشته بود مستجاب شد. او بر فراز “کوه نیکو” ایستاد، در میان میراث قومش، و برای او که تمام عهدهای اسرائیل در او خلاصه می شد، شهادت آورد. این بود آخرین صحنه ای که رویای میرا در داستان زندگی آن مردی که در آسمان اینگونه جلال یافت، آشکار شد. PA 433.1

    موسی از جنس مسیح بود. او خود به اسرائیل اعلام کرده بود: “یهوه خدایت، نبی ای را از میان تو از برادرانت، مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید، او را بشنوید.” (تثنیه ١٨ : 15). پیش از آنکه موسی آماده رهبری قوم اسرائیل به درون کنعان شود، خداوند وی را به جهت تادیب و آموزش در مکتب رنج و فقر شایسته یافت. اسرائیل خدا، که به سوی کنعان سفر می کرد، ناخدایی دارد که به آموزه های انسانی برای آمادگی اش برای مأوریت به عنوان رهبر الهی نیاز ندارد؛ با این حال ما تحمل رنج کمال یافت؛ و “برای اینکه پسران بسیار را به جلالی برساند، قهرمان نجات ایشان را از راه تحمل رنج، کامل گرداند.” (عبرانیان ٢: ١٠). رهایی بخش ما هیچ ضعف و نقصان انسانی را از خود نشان نداد؛ با این حال مرد تا برای ما راه ورودی به سرزمین موعود فراهر آورد. PA 433.2

    “موسی در مقام خادم در تمام خانه خدا امین بود تا بر آنچه می بایست در آینده گفته شود، شهادت دهد. اما مسیح، در مقام پسر صاحب اختیار بر خانه خدا امین است. و خانه او ما هستیم به شرطی که آزادگی خود را حفظ کنیم و در مباهات به امید خود همچنان پایدار بمانیم.” (عبرانیان ٣ : 5، 6).PA 433.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents