۷۰ - “پادشاهی داود”
- ۱ - “چرا گناه اجازه داده شد؟”
- ۲ - “آفرینش”
- ۳ - “وسوسه و سقوط در گناه”
- ۴ - “نقشه نجات”
- ۵ - “قائن و هابیل”
- ۶ - “شیث و خنوخ”
- ۷ - “طوفان”
- ۸ - بعد از طوفان
- ۹ - “آغاز هفته”
- ۱۰ - “برج بابل”
- ۱۱ - “دعوت از ابراهیم”
- ۱۲ - “ابراهیم در کنعان”
- ۱۳ - “آزمایش ایمان”
- ۱۴ - “نابودی سُدُم”
- ۱۵ - “ازدواج اسحاق”
- ۱۶ - “یعقوب و عیسو”
- ۱۷ - “فرار یعقوب و زندگی در تبعید”
- ۱۸ - “شب مجادله”
- ۱۹ - “مراجعت یعقوب به کنعان”
- ۲۰ - “یوسف در مصر”
- ۲۱ - “یوسف و برادرانش”
- ۲۲ - “موسی”
- ۲۳ - “بلایای مصر”
- ۲۴ - “فَصَح”
- ۲۵ - “خروج از مصر”
- ۲۶ - ” از دریای سرخ تا سینا”
- ۲۷ - “احکام داده شده به اسرائیل”
- ۲۸ - “بت پرستی در سینا”
- ۲۹ - “دشمنی شیطان برعلیه احکام خداوند”
- ۳۰ - “خیمه عبادت و آئین های آن”
- ۳۱ - “گناه ناداب و ابیهو”
- ۳۲ - “شریعت و عهدها”
- ۳۳ - “از سینا تا قادش”
- ۳۴ - “دوازده جاسوس”
- ۳۵ - “عصیان قورح”
- ۳۶ - “در بیابان”
- ۳۷ - “صخره کوبیده”
- ۳۸ - “سفری به دور آدوم”
- ۳۹ - “پیروزی بر باشان”
- ۴۰ - “ماجرای بلعام”
- ۴۱ - “ارتداد در اردن”
- ۴۲ - “فرمان مکرر”
- ۴۳ - “مرگ موسی”
- ۴۴ - “عبور از اردن”
- ۴۵ - “سقوط اریحا”
- ۴۴ - “دعاهای خیر و نفرین ها”
- ۴۷ - “هم پیمانی با جبعونیان”
- ۴۸ - “تقسیم کنعان”
- ۵۰ - “ده یکها و هدایا”
- ۵۱ - “خداوند نگاهدارنده فقیران است”
- ۵۲ - “اعیاد سالانه”
- ۵۳ - ” داوران نخستین ”
- ۵۶ - “سامسون”
- ۵۵ - “سموئیل کوچک”
- ۵۶ - ” عیلی و پسرانش”
- ۵۷ - “تابوت عهد به دست فلسطینیان میافتد”
- ۵۸ - “مدرسه انبیا”
- ۵۹ - “نخستین پادشاه اسرائیل”
- ۶۰ - “گستاخی شاؤل”
- ۶۱ - “برکناری شاؤل”
- ۶۲ - “تدهین داود”
- ۶۳ - “داود و جلیات”
- ۶۴ - “داود گریزان”
- ۶۵ - “جوانمردی داود”
- ۶۶ - “مرگ شاؤل”
- ۶۷ - “جادوگری دیرینه و امروزه”
- ۶۸ - “داود در صقلغ”
- ۶۹ - “داود بر تخت مینشیند”
- ۷۰ - “پادشاهی داود”
- ۷۱ - “گناه و توبه داود”
- ۷۲ - “شورش آبشالوم”
- ۷۳ - “واپسین سالهای داود”
Search Results
- Results
- Related
- Featured
- Weighted Relevancy
- Content Sequence
- Relevancy
- Earliest First
- Latest First
- Exact Match First, Root Words Second
- Exact word match
- Root word match
- EGW Collections
- All collections
- Lifetime Works (1845-1917)
- Compilations (1918-present)
- Adventist Pioneer Library
- My Bible
- Dictionary
- Reference
- Short
- Long
- Paragraph
No results.
EGW Extras
Directory
۷۰ - “پادشاهی داود”
این بخش براساس دوم سموئیل 5: 6، 25؛ 6؛ 7؛ 9؛ 10 نوشته شده است. PA 654.1
همین که داود بر تخت اسرائیل تکیه زد، در پی مکان مناسبتری برای پایتخت حکومت خود برآمد. در بیست مایلی خیرون، محلی برای اتر شهر آینده پادشاهی برگزیده شد. پیش از اینکه یوشع ارتش را از رود اردن عبور دهد، این مکان را سالیم مینامیدند. در نزدیکی این مکان بود که ابراهیم وفاداریاش به خداوند را به اثبات رساند. هشتصد سال پیش از تاجگذاری داود، اینجا خانه ملکیصدقی، کاهن خدای خدایان، بود. موقعیت این منطقه در مرکز و در ارتفاعات کشور واقع شده بود و در پیرامون آن تپههایی قرار داشتند که از آن محافظت مینمودند. این نقطه در مرزی بنیامین و یهودا واقع میشد، و نیز در مجاورت سرزمین افرایم قرار میگرفت. دسترسی آن به دیگر قبایل نیز آسان مینمود.PA 654.2
یهودیان برای اینکه امنیت این منطقه را تأمین نمایند، میبایست باقیمانده کنعانیان را از استحکاماتی که در کوههای صهیون و موریا داشتند، بیرون کنند. این استحکامات را یبوس مینامیدند و ساکنین آن را یبوسیان میخواندند. برای قرون متمادی استحکامات یبوس را نفوذناپذیر میدانستند، اما تحت رهبری یوآب این منطقه به تصرف یهودیان درآمد، یعنی کسی که به واسطه این شجاعت به سرفرماندهی ارتش اسرائیل رسید. اکنون نام کافرانه یبوس به اورشلیم تغییر یافته و به عنوان پایتخت انتخاب گردید. PA 654.3
حیرام، پادشاه شهر ثروتمند صور، واقع در نزدیکی دریای مدیترانه، اکنون به دنبال اتحاد با پادشاه اسرائیل بود، و داود را در برپایی کاخی در اورشلیم یاری داد. سفیرانی به جانب صور روان شدند که آنها را معماران و کارگران زیر ست با بارهای بسیاری از چوبهای گرانیها، درخت سدر و دیگر مصالح گرانقیمت همراهی میکردند. PA 654.4
قدرت فزاینده اسرائیل تحت رهبری داود، تصرف استحکامات یبوس و نیز اتحاد با حیرام، پادشاه صور، دشمنی فلسطینیان را برانگیخت. پس دوباره با نیروی وسیعی به سرزمین یورش آورده، در وادی رفائیان که در فاصله اندکی از اورشلیم قرار داشت، مستقر گردیدند. داود و مردان جنگیاش تا کوه صهیون عقبنشینی کردند تا در آنجا منتظر رهنمون الهی بمانند. “و داود از خداوند سوال نموده، گفت آیا به مقابله فلسطینیان برآیم و ایشان را به دست من تسلیم خواهی نمود؟ خداوند به داود گفت برو زیرا که فلسطینیان را به دست تو خواهیم داد.” PA 654.5
داود بیدرنگ به دشمن هجوم برده، آنان را تارومار نمود؛ و نیز خدایی را که آنان به جهت تضمین پیروزی خود به همراه آورده بودند، تصاحب کرد. فلسطینیان که از این تحقیر به خشم آمده بودند، نیروی بسیار بزرگتری را گرد آورده، برای نبرد بازگشتند. باز هم “در وادی رفائیان منتشر شدند.” دوباره داود در پی خداوند و آن اعلی علیین برآمد تا رهبری ارتش اسرائیل را به دست گیرد. PA 655.1
خداوند دستورالعملها را به داود ارائه نموده، گفت: “بر میا، بلکه از عقب ایشان دور زده، پیش درختان توت بر ایشان حمله آور و چون آواز صدای قدمها در سر درختان توت بشنوی، آنگاه تعجیل کن زیرا که در آن وقت خداوند پیش روی تو بیرون خواهد آمد تا لشکر فلسطینیان را شکست دهد. اگر داود نیز همچون شاؤل راه خود را برگزیده بود، پیروزی از آن وی نمیگردید. اما در عوض او کاری را انجام داد که خداوند بدو گفته بود، “ولشکر فلسطینیان را از جبعون تا جارز شکست دادند. و اسم داود در جمیع اراضی شیوع یافت و خداوند ترس او را بر تمامی امتها مستولی ساخت. (اول تواریخ 14: 16، 17). PA 655.2
اکنون که داود موقعیت خود را در سلطنتش تحکیم نموده، از شر هجوم دشمنان خارجی در امان بود، اقدام به تحقق یک هدف گرامی و بزرگ کرد. یعنی آوردن تابوت مقدس عهد به اورشلیم، سالها میشد که تابوت در قریه بعاریم، در فاصله نه مایلی اورشلیم مانده بود؛ اما شایسته بود که پایتخت قوم با نشانه حضور الهی جلال یابد.PA 655.3
داود سی هزار تن از رهبران قوم اسرائیل را گسیل داشت، زیرا میخواست از این موقعیت صحنهای شادمانه و گرانبها به تصویر کشد. مردم با خشنودی از این فراخوانی استقبال نمودند. کاهن اعظم به همراه دیگر برادرانش در مقام مقدسشان، و نیز رهبران و شاهزادگان قبایل، همگی در قریه بعاریم حضور به هم رساندند. جان داود از شوری مقدس میسوخت. تابوت را از خانه ابیناداب بیرون آوردند و آن را بر ارابهای جدید که گاوهای نر آن را میکشیدند، قرار دادند. در همین حال دو پسر ابیناداب در معیت تابوت بودند. مردان اسرائیل با غریو شادی و سرودهای وجدانگیز در پی آن روان شدند، و اصوات بیشمار با نوای سازها در هم میآمیخت. “و داود و تمامی خاندان اسرائیل با انواع آلات چوب سرو و بربط و رباب و دف و دهل و سنجها به حضور خداوند مینواختند.” زمان مدیدی از آخرین باری که اسرائیل شاهد یک چنین ظفری میشد، میگذشت. آن جمعیت عظیم یا شادی صادقانه راه خود را از میان تپهها و درهها به سوی “شهر مقدس” گشودند.PA 655.4
اما “چون به خرمنگاه ناکون رسیدند. عُزّه دست خود را به تابوت خداوند دراز کرده، آن را گرفت زیرا گاوان میلغزیدند. پس غضب خداوند بر غُزه افروخته شد، خدا او را به سبب تقصیرش زد، و در آنجا نزد تابوت خدا مرد.” وحشت مرگباری بر جمعیت مسرور سایه افکند. داود شگفتزده شد و به شدت هراسان گردید، و در دل از داوری خداوند جویا شد. او میخواست تابوت را به عنوان نماد حضور الهی جلال دهد. پس چرا آن داوری هولناک فرستاده شده بود تا آن هنگامه شادمانی را به صحنه سوگ و غم بدل نماید؟ داود که احساس میکرد زندگی در نزدیکی تابوت میتواند خطرناک باشد، تصمیم گرفت آن را در همان جای پیشین خود قرار دهد. در همان نزدیکی مکانی پیدا شد یعنی خان عوبید آدوم جنّی. PA 656.1
سرنوشت غزه از آن رو این چنین بود که یکی از مهمترین فرامین موسی را نقض کرده بود. خداوند از طریق موسی، فرامین مشخصی در رابطه با انتقال تابوت صادر نموده بود. به جز کاهنانی از نوادگان هارون، هیچ شخصی نمیبایست تابوت را لمس نماید یا به درون آن نگاه کند.” پسران قهات برای برداشتن آن بیایند، اما قدس را لمس ننمایند، مبادا بمیرند.” (اعداد 4: 15). کاهنان باید تابوت عهد را میپوشاندند، پس از آن بنی قهات باید آن را با چوبهای حاملی متقل میکردند که در حلقههایی که در هر طرف تابوت قرار داشت، جا میگرفتند. این چوبهای حامل هرگز از جای خود خارج نمیشدند. موسی به بنی جرشون و بنی مراری، که مسئولیت پردهها و تختهها و تیرک خیمه هیکل را برعهده داشتند، گاوهای نر و ارابهای را داده بود تا تابوت مقدس را با آنها حمل نمایند.” ما به بنی قهات هیچ نداد، زیرا خدمت قدس متعلق به ایشان بود و آن را بر دوش خود برمیداشتند.” (اعداد 7: 9). بدین ترتیب در آوردن تابوت عهد از قریه بعاریم، دستوراتی مستقیم و عذرناپذیر وجود داشتند.PA 656.2
داود و قوم او به جهت اجرای مراسم مقدسی گردهم آمده بودند، و با شادی و رضای باطنی در آن شرکت جسته بودند، اما خداوند این مراسم را نمیتوانست بپذیرد، زیرا براساس فرامین او انجام نمیگرفت. فلسطینیان که از قانون خداوند بیخبر بودند، تابوت را بر ارابهای گذاشتند تا آن را به اسرائیل بازگردانند، و خداوند این تلاش آنان را پذیرفت. اما اسرائیلیها دستور صریح خداوند را برای آگاهی از ارادهاش در اختیار داشتند، پس کوتاهی در اجرای آنها، بیحرمتی به خداوند محسوب میگردید. به عزه گناه بزرگتری نسبت داه شده بود، تخطی از قانون خداوند، درک او را از تقدس تابوت عهد کاهش داده بود، و او با گناهانی که بدانان اعتراف نکرده بود، با وجود ممنوعیتهای الهی، تصور کرد میتواند نشانه حضور خداوند را لمس نماید. خداوند نه میتواند فرمانبری ناقص را تحمل نماید، و نه برخورد سست، نسبت به فرمانهایش، را بپذیرد. نقشه او این بود که اهمیت توجه و اعتنا به فرامین او را به همه اسرائیل يادآور شود. بدین ترتیب با مرگ یک نفر، و با دعوت مردم به توبه، شاید میشد از فرود داوری بر سر هزاران نفر جلوگیری به عمل آید. PA 657.1
داود که احساس میکرد دلش با خداوند کاملاً صاف نیست، و نیز تحت تأثیر بالایی که بر سر عزه آمده بود، از تابوت به وحشت افتاد تا مبادا با ارتکاب گناهی چنین بلایی بر سرش فرود آید. اما عوبید آدوم در حالی که از شادی میلرزید، از نماد مقدس همچون وعده خداوند به فرمانبرداران استقبال نمود. اکنون توجه همه اسرائیل به جتی و خاندان او معطوف گشته بود؛ همه مراقب بودند تا ببینند او چگونه با تابوت روزگار را سپری خواهد نمود.” و خداوند عوبید آدومی و تمامی خاندانش را برکت داد. ” PA 657.2
سرزنش الهی در مورد داود کار خود را کرد. با این کار او هدایت شد به آنچه تاکنون پی نبرده بود، پی ببرد، یعنی تقدس قانون خداوند و ضرورت تبعیت از آن. نعماتی که به خاندان عوبید داده شد، موجب شد تا داود امیدوار گردد، تابوت برای او و مردمش برکت به همراه خواهد آورد. PA 657.3
پس از پایان سه ماه، مقرر داشت تلاش دیگری جهت انتقال تابوت انجام پذیرد، و این بار توجه خاص و صادقانهای به تک تک فرامین خداوند در این باره مبذول داشت. بار دیگر رهبران قوم گسیل شدند و جمعیت بزرگی در اطراف محل سکونت جتی گرد آمدند. اکنون تابوت با احترام بر دوش آنهایی که از جانب خداوند گمارده شده بودند، قرار میگرفت، جمعیت در یک صف به راه افتادند. باز هم این جمعیت عظیم با دلهایی لرزان به پیش رفتند پس از طی شش قدم، شیپورها دستور ایست دادند. به دستور داود” گاوان و پرواریها” قربانی شدند تا هدیهای به درگاه خداوند باشند. اکنون شادی جای ترس و دلهره را گرفته بود. شاه خرقه سلطنتی خود را به درآورد و تنها یک ایفود ساده که دیگر کاهنان نیز پوشیده بودند، به تن داشت. با این کار قصد نداشت بگوید از کارهای کاهنان تقلید و تبعیت مینماید، زیرا گاهی اوقات، دیگر افراد به جز کاهنان نیز ایفود به تن میکردند، بلکه در این مراسم مقدس بر این بود تا با این عمل، جایگاه خود را در برابر خداوند با زیردستان خود یکی گرداند. خداوند در آن روز مورد ستایش قرار گرفت. مقرر بود که تنها چیزی باشد که جلال مییابد.PA 657.4
دوباره آن خیل جمعيت به راه افتادند و نوای چنگ، شیپور و سنج به آوازها و نغمهها به طول انجامیدند، “داود به حضور خداوند رقص کرد.”PA 658.1
لذتطلبان این رقص داود را، که با خوشی و احترام به خداوند انجام شد، توجیهی برای رقصهای امروزی میدانند، اما چنین بحثی هیچ زمینه منطقی ندارد. در روزگار ما رقصیدن با حماقتهای شب زندهدارانه مرتبط است. سلامت و اخلاقیات قربانی لذتجویی میشوند. خداوند در نظر آنانی که به سالنهای رقص آمد و شد دارند. یک موضوع محترم و قابل تعمق نیست؛ دعا و سرودهای پرستشی در اماکن گردهمآیی آنان جایی ندارند. این آزمون باید قاطع باشد. مسیحیان نباید در پی سرگرمیهایی باشند که تمایل به تضعیف محبت به امور مقدس دارند و از لذت مراسم خداوند میکاهند. موسیقی و رقص شادمانهای که برای پرستش خداوند به هنگام انتقال تابوت وجود داشت، کوچکترین شباهتی با عیاشیهای رقص امروزی ندارد. مورد نخست به جهت یادآوری خداوند جلال نام مقدسش انجام پذیرفت. مورد دیگری ابزار شیطان است که موجب میگردد انسان خداوند را از یاد برده، به او بیحرمتی نماید.PA 658.2
صفوف پیروزمند مردم، از پی نماد پادشاهشان که به چشم نمیآمد، به پایتخت نزدیک شدند. سپس آوازی نیرومند از تماشاگران این صحنه که بر فراز دیوارهها بودند خواست تا دروازههای شهر مقدس را بگشایند:PA 658.3
“ای دروازهها سرهای خود را برافرازید!
ای درهای ابدی برافراشته شوید،
تا پادشاه جلال داخل شود!
این پادشاه جلال کیست؟ ”PA 658.4
از سوی گروه دیگر پاسخ آمد:PA 659.1
“خداوند قدیر و جبار،
خداوند که در جنگ جبار است!”PA 659.2
پس از آن صدها صدا که در گروه همخوانان با یکدیگر یکی میشدند، آواز سر میدادند:PA 659.3
“ای دروازهها سرهای خود را برافرازید!
ای درهای ابدی برافرازید.
تا پادشاه جلالی داخل شود.”PA 659.4
بازهم شنیده میشد که این جمعیت مسرور میگفت: “این پادشاه جلال کیست؟” و صدای جماعت انبوه “همچون صدای آب بسیار” به گوش میرسید که با هیجان میخواند:PA 659.5
” یهوه صبابوت،
پادشاه جلال او است.” (مزامیر 24: 7-1).PA 659.6
پس از ان دروازهها گشوده شدند، جمعیت داخل شد، و تابوت در نهایت احترام در خیمهای که برای پذیرایی از او مهیا گشته بود، قرار گرفت. پیش از آنکه مراسم مقدس به پایان برسد، قربانگاههایی برپا شدند، دود هدایای سلامتی و سوختنی، و نیز بخار بخورهای معطر به همراه پرستشها و التماسهای اسرائیل به هوا برخاستند. مراسم به پایان رسید، و پادشاه، خود برای مردم دعای خیر کرد. پس از آن با بخششی شاهانه، هدایا، خوراک و شراب در بین مردم پخش نمود تا جانی تازه بگیرند.PA 659.7
همه قبایل در این مراسم شرکت جسته بودند، یعنی مقدسترین رخدادی که تا آن زمان در حکومت داود حادث شده بود. پادشاه از روح خداوند ملهم گشته بود و اکنون که آخرین شعاعهای غروب خورشید خیمه هیکل را روشن مینمود، قلب او از شکر خداوند برای پرکتی که از نماد حضورش در نزدیکی تاج و تخت اسرائیل میآورد، متعالی شد.PA 659.8
بدین ترتیب داود غوطهور در افکارش به جانب کاخ روان شد، “تا اهل خانه خود را برکت دهد.” اما در آن میان کسی بود که با تفاوتی ژرف شاهد صحنه شادمانیای بود که دل داود را به جنبش آورد. “و چون تابوت خداوند داخل شهر داود میشد، میکال دختر شاؤل از پنجره نگریسته، داود پادشاه را دید که به حضور خداوند جستوخیز و رقص میکند؛ پس او را در دل خود حقیر شمرد.” با خشم تلخی که دلش را مملو ساخته بود، نتوانست به انتظار بازگشت داود به کاخش بنشیند، پس بیرون شد تا او را ملاقات نماید. با نخستین سلام داود، سیلی از سخنان تلخ و گزنده از لبان زن روان شد. ترکیبی طنزآمیز از هوشمندی و برندگی، سخنانش را مؤثرتر مینمود: “پادشاه اسرائیل امروز چقدر خویشتن را عظمت داد که خود را در نظر کنیزان بندگان خود برهنه ساخت، به طوری که یکی از سفها خود را برهنه میکند.” PA 659.9
داود اندیشید میکال قصد تحقیر و بیحرمتی به مراسم خداوند را دارد، پس به تندی پاسخ داد: “به حضور خداوند که مرا بر پدرت و بر تمامی خاندانش برتری داد تا مرا بر قوم خداوند، یعنی بر اسرائیل، پیشوا سازد؛ از این جهت به حضور خداوند بازی کردم و از این نیز خود را زیاده حقیر نخواهم نمود و در نظر خود پست خواهم شد؛ لیکن در نظر کنیزانی که گفتی، معظم خواهم بود.” ملامت خداوند نیز به سرزنشهای داود افزوده شد؛ میکال را به جهت غرور و تکبرش “تا روز وفاتش اولاد نشد.”PA 660.1
مراسم صادقانه و رسمی انتقال تابوت عهد، تا مدتها بر قوم اسرائیل تأثیر عمیقی بر جای گذاشت، و موجب افزایش علاقه ژرفتر به مراسم مکان مقدس، و افزایش شور و اشتیاق برای یهوه گشت. داود به هر شکل ممکن که در توان داشت، تلاش نمود این تأثیر را ژرفتر نماید. مراسم موسیقایی به طور منظم به بخشی از مراسم پرستش تبدیل شدند؛ داود به سرودن مزامیر همت گماشت؛ نه تنها برای استفاده کاهنان در مراسم مکان مقدس، بل حتی برای مردمی که در پیچ و خم راهها سفر میکردند تا در مراسم قربانی ملی و جشنهای سالانه شرکت نمایند. نفوذی که بدین ترتیب اعمال گشت، از تأثیر بسیار بیشتری برخوردار بود، آنچنانکه قوم را از بتپرستی رهانید. کار تا آنجا پیش رفت که بسیاری از ملل همسایه که شاهد سعادت اسرائیل بودند، به سوی خدای اسرائیل سوق یافتند؛ به سوی خدایی که این چنین کارهای بزرگی برای قوم خود انجام داده بود، به جز تابوت عهد، خیمه هیکلی را که موسی بنا کرده بود، به علاوه کلیه چیزهایی که به مراسم مکان مقدس اختصاص یافته بودند، هنوز در جبعه بودند. قصد داود این بود که اورشلیم را به مرکر مذهبی قوم تبدیل کند. به خواست خود کاخی را ساخت و احساس نمود که شایسته تابوت عهد خداوند نیست که تنها زیر خیمهای بماند. تصمیم گرفت چنان معبد باشکوهی بنا نماید که بیانگر سپاس و احترام اسرائیل نسبت به حضور پایدار یهوه، پادشاهشان، باشد. این هدف که در ارتباط با ناتان نبی نیز آشکار گشته بود، پاسخ دلگرم کنندهای را برای پادشاه آورد. “بیا و هرآنچه در دلت باشد معمول دار زیرا خداوند با تو است.”PA 660.2
اما همان شب کلام خداوند ناتان را مورد خطاب قرار داد که حاوی پیامی برای پادشاه بود. داود باید از افتخار برپا ساختن خانهای برای خداوند محروم میگردید، اما در مورد اعطای مرحمت الهی به او، به اولاد او و سلطنت اسرائیل اطمینان داده شد. “یهوه صبابوت چنین میگوید: من تو را از چراگاه از عقب گوسفندان گرفتم تا پیشوای قوم من، اسرائیل، باشی و هر جایی که میرفتی من با تو میبودم و جمیع دشمنانت را از حضور تو منقطع ساختم، و برای تو اسم بزرگ، مثل اسم بزرگانی که بر زمینند، پیدا کردم و به جهت قوم خود، اسرائیل، مکانی تعیین کردم و ایشان را غرس نمودم تا در مکان خویش ساکن شده، باز متحرک نشوند، و شریران، دیگر ایشان را مثل سابق ذليل نسازند.”PA 661.1
از آنجا که داود علاقه شدیدی به بنا نمودن خانه خداوند داشت، این وعده داده شد: “خداوند به تو خبر میدهد که برای تو خانهای بنا خواهد نمود ... و ذریت تو را که از صلب تو بیرون آید، بعد از تو استوار خواهم ساخت. او برای اسم من خانهای بنا خواهد نمود و کرسی سلطنت او را تا به ابد پایدار خواهیم ساخت. ”PA 661.2
دلیلی که میگفت داود نباید معبد بنا نماید، اعلام شد: “چون که بسیار خون ریختهای، و جنگهای عظیم کردهای، پس خانهای به اسم من بنا نخواهی کرد. اینک پسری برای تو متولد خواهد شد که مرد آرامی خواهد بود، زیرا که من او را از جمیع دشمنانش از هر طرف آرامی خواهم بخشید... اسم او سلیمان (ارام و صلحجو) خواهد بود، و در ایام او اسرائیل را سلامتی و راحت عطا خواهم فرمود.” (اول تواریخ ۲۲: 8-10).PA 661.3
گرچه هدفی که در دل آن را عزیز میداشت، پذیرفته نشد، با این حال داود با شکر و سپاس این پیام را دریافت نمود. پس چنین بیان داشت: “ای خداوند یهوه، من کیستم و خاندان من چیست که مرا به این مقام رسانیدی؟ و این نیز در نظر تو ای خداوند یهوه امر قلیل نمود زیرا که درباره خانه بندهات نیز برای زمان طویل تکلم فرمودی” پس از آن عهدش را با خداوند تجدید نمود. PA 661.4
داود میدانست اجرای خواستهای که در دل داشت، برای نام او افتخار و برای دولتش جلال به همراه خواهد داشت، اما آماده بود به خاطر خواست خداوند از خواسته خود بگذرد. یک چنین تسلیم شاکرانهای به ندرت در میان مسیحیان دیده میشود. چه بسیارند کسانی که از قدرت مردانه خود نیز گذشتهاند و در دل به آرزوی انجام رساندن کاری بزرگی چسبیدهاند؛ اما غافلند که برای آن کار شایسته نیستندا مشیت خداوند با آنان به سخن درمیآید، همچنان که با داود درآمد، و بدانان اعلام میدارد آنچه را که بسیار میخواهند بر عهده آنان نیست. مسئولیت آنان این است که راه را برای شخص دیگری که باید آن را به انجام رساند، مهیا سازند. اما بسیاری از مردم به جای اینکه خود را کاملاً تسلیم فرمان خداوند سازند، آنگونه عقب میکشند که گویی آنها را نپذیرفتهاند، و احساسشان این است که اگر نمیتوانند آنچه را که میخواهند به انجام برسانند، پس هیچ کاری نخواهند کرد. چه بسیار کسانی که با قابلیتهایی بسیار ضعیف به مسئولیتهایی میچسبند که از تحمل آن ناتوانند، و بیهوده تلاش مینمایند کاری را که برای آن بضاعت کافی ندارند به انجام رسانند، در حالی که آنچه را که شاید بتوانند از انجامش برآیند به حال خود رها میکنند. به واسطه همین فقدان همکاری در نقش مناسب خود است که کارهای بزرگتر بازمیمانند و بدون تتیجه رها میشوند. PA 661.5
داود در عهدش با یوناتان، قول داده بود وقتی که از جانب دشمن خیالش آسوده شد، به خاندان شاؤل لطف و محبتش را نشان دهد. اکنون که پادشاه در اوج سعادت به سر میبرد، در فکر فرو رفت و پرسش نمود:” آیا از خاندان شاؤل کسی تا به حال باقی است تا به خاطر یوناتان او را احسان نمایم؟” پاسخ وی مفیبوشت، پسر یوناتان، بود که از کودکی پاهایی ناتوان داشت. در زمان شکست شاؤل از فلسطینیان در یزرعیل، پرستار این کودک که تلاش نمود به همراه او از مهلکه بگریزد، در راه کودک را انداخت و بدین ترتیب او را برای همه عمر افلیج نمود. اکنون داود از پی این مرد جوان اشخاصی را گسیل داشت و در کاخ از او به گرمی استقبال نمود. به منظور حفاظت از خاندانش، اموال شخصی شاؤل به وی مسترد گردیدند؛ اما خود پسر یوناتان باید برای همیشه مهمان پادشاه میماند و با او بر سر سفره شاهانه مینشست. گزارشات دشمن، کاری کرده بود تا مفیبوشت داود را به شکلی متعصبانه غاصب تاج و تخت بشناسد؛ اما سخاوتمندی شاهانه، پذیرایی فروتنانه و نیز محبت بیوقفه داود توانستند دل جوان را به دست آورند؛ او به شدت به داود دلبسته گردیده و همچون پدرش یوناتان، احساس میکرد علائقش با کسی که برگزیده خداوند بود، یکی گشته است. PA 662.1
پس از اینکه حکومت داود با استحکام بنا گردید، مردم از یک دوره نسبتاً طولانی صلح برخوردار شدند. به زودی اقوام همسایه که شاهد قدرت و اتحاد سلطنت بودند، تصور نمودند توقف حملات علنی به نوعی محتاطانه است؛ داود که مشغول سازماندهی و بنای حکومت خویش بود، از جنگ و تهاجم خودداری نمود. اما در نهایت بر علیه دشمنان قدیمی اسرائیل، یعنی فلسطینیان و موآبیان، نبرد کرد و موفق به غلبه بر هر دو آنان گشت، به طوری که خراجگزار وی گشتند. PA 662.2
پس از آن، اقوام پیرامون ائتلاف بزرگی را بر علیه پادشاهی داود تشکیل دادند، که نتیجه آن بزرگترین جنگها و پیروزیهای حکومت داود و نیز وسیعترین تصرفات برای قدرت وی بودند. این اتحاد تهاجمی که در واقع از حسادت به قدرت فزاینده داود سرچشمه میگرفت، کاملاً توسط داود خنثی شد. شرایطی که منجر به-چنین نتایجی شدند از این قرار میباشند: PA 663.1
اخباری در اورشلیم دریافت گشت که از مرگ ناحاش، پادشاه آمونیان، آگهی میدادند همان پادشاهی که به داود به هنگام فرار از خشم شاؤل محبت روا داشته بود. داود که اکنون میخواست قدردانی و سپاس خود را از الطاف او به هنگام سختی بیان نماید، سفیرانی با پیام همدردی به حانون، پسر و جانشین پادشاه آمونیان، گسیل داشت.” و داود گفت به حانون بنی ناحاش احسان نماییم چنان که پدرش به من احسان کرد.”PA 663.2
اما این عمل خاضعانه به غلط تفسیر شد. آمونیان که از خداوند راستین تنفر داشتند، اسرائیل را بدترین دشمنان خود به حساب میآوردند. محبت ظاهری ناحاش به داود تنها از روی دشمنی او با شاؤل در مقام شاه اسرائیل بود و بس. مشاورین حانون پیام داود را به خطا تفسیر نمودند۔ آنان “به آقای خود حانون گفتند آیا گمان میبری که برای تکریم پدر تو است که داود، رسولان به جهت تعزیت تو فرستاده است؟ آیا داود رسولان خود را نزد تو نفرستاده است تا شهر را تفحص و تجسس نموده، آن را منهدم سازد؟ ” این پیشنهادات مشاورین ناحاش بودند که نیم قرن پیش از آن نیز منجر به ارائه شرایط بیرحمانه به مردم یابیش جلعاد در حلقه محاصره آمونیان شدند. یعنی همان لحظهای که تقاضای شرایطی خاصی برای پیمان صلح کردند. ناحاش خواستار درآوردن چشم راست همه مردم آن شهر شده بود. آمونیان هنوز هم به خوبی به یاد داشتند چگونه پادشاه اسرائیل این نقشه آنان را عقیم گذاشت؛ که همانا نجات مردمی بود که ناتوان و تحقیر گشته بودند. هنوز هم همان نفرت نسبت به اسرائیل آنان را میانگیخت. آنان هیچ درکی از روحیه سخاوتمندی که حاکم بر پیام داود بود نداشتند. هنگامی که شیطان افکار انسانها را در اختیار دارد، با انگیختن حسادت و شکر، بهترین مقاصد را اشتباه جلوه میدهد. حانون که از مشاوران خود حرفشنوی داشت، فرستادگان داود را جاسوس پنداشته، آنان را به شدت تحقیر نمود. PA 663.3
آمونیان اجازه یافته بودند اهداف پلید خود را بی هیچ مانعی به انجام رسانند، تا از این راه شخصیت حقیقی خود را به داود بنمایانند. اراده خداوند این نبود که اسرائیل با این مردم بیایمان خیانتپیشه پیمان اتحاد ببندد. PA 664.1
در روزگار قدیم، همچون اکنون، جایگاه سفیران بسیار مقدس انگاشته میشد. قانون جهانی میگفت آنان باید از خشونت و توهین اشخاص دیگر در امان باشند. هر بیحرمتی به سفیری که در مقام نمایندگی حکومت خود ایستاده بود، مقابله به مثل سریع را ایجاب مینمود. آمونیان که میدانستند، انتقام توهین به اسرائیل حتمی خواهد بود، خود را مهیای نبرد نمودند. “و چون بنی عمون دیدند که نزد داود مکروه شدهاند، حانون و بنی عمون هزار وزنه نقره فرستادند تا ارابه و سواران از آرام نهرین و آرام معکه و صویه برای خود اجیر سازند...و بنی عمون از شهرهای خود جمع شده، برای مقاتله آمدند.” (اول تواریخ 16: 6، 7). PA 664.2
اتحاد ترسناکی شکل گرفته بود. ساکنین منطقهای که مابین رود فرات و دریای مدیترانه قرار داشت، با آمونیان متحد بودند. شمال و شرق کنعان به محاصره دشمن مسلح درآمد، دشمنانی که برای نابودی سلطنت اسرائیل هم پیمان گشته بودند. PA 664.3
یهودیان به انتظار حمله دشمن به کشورشان نماندند. نیروهای آنان تحت فرماندهی یوآب از رودخانه اردن گذر کرده، به سوی پایتخت آمونیان پیشروی نمودند. همین که سردار یهودیان ارتشش را به میدان نبرد آورد، در پی آمادهسازی روحی مردانش برای نبرد برآمد، “دلیر باش که به جهت قوم خویش و به جهت شهرهای خدای خود مردانه بکوشیم و خداوند آنچه را که در نظرش پسند آید، بکند.” (اول تواریخ 19: 13). نیروهای متحد ارتش همپیمان در اولین رویارویی شکست خوردند، اما هنوز نمیخواستند. نتیجه را به حریف واگذار نمایند، پس سال بعد نیز جنگ را از سر گرفتند. پادشاه سوریه نیروهای خود را گرد آورد و اسرائیل را با ارتش بیکران خود تهدید نمود. داود که میدانست چقدر نتیجه این نبرد از اهمیت برخوردار است، خود به میدان نبرد شتافت، و آنچنان شکست سختی را به ارتش متحدین وارد ساخت که سوریان، از لبنان تا رود فرات، نه تنها در جنگ تسلیم شدند، بل خراجگزار اسرائیل نیز گشتند. داود با شدت بیشتری جنگ را بر علیه آمونیان ادامه داد، تا زمانی که استحکاماتشان سقوط کرده، تمامی منطقه به تصرف اسرائیل درآمد. PA 664.4
خطراتی که تهدید نابودی کامل را برای قوم به همراه داشتند، به شکل راههایی درآمدند که با مشیت خداوند، بزرگیهای بیسابقههای را در پی آوردند. داود در بزرگداشت این نجات چشمگیر چنین میگوید:PA 665.1
“خداوند زنده است و صخره من متبارک باد، و خدای نجات من متعال!PA 665.2
خدایی که برای من انتقام میگیرد و قومها را زیر من مغلوب میسازد. PA 665.3
مرا از دشمنانم رهانیده.
بر خصمانم بلند کردهای،
و از مرد ظالم مرا خلاصی دادهای!
لهذا ای خداوند تو را در میان امتها حمد خواهم گفت،
و به نام تو سرود خواهم خواند،
که نجات عظیمی به پادشاه خود داده،
و به مسیح خویش رحمت نموده است.
یعنی به داود و به ذریت او تا به ابدلآباد. (مزامیر ۱۸ : ۵۰۴۶). PA 665.4
مردم از طریق این سروده داود میفهمیدند که یهوه قدرت و نجات آنان بود: PA 665.5
“پادشاه به زیادی لشکر خلاص نخواهد شد،
و جبار به بسیاری قوت خود کسی را رهایی نخواهد داد.
اسب به جهت استخلاص باطل است،
و به شدت قوت خود کسی را رهایی نخواهد داد.” (مزامیر ۱۶:۳۳، ۱۷). PA 665.6
“ای، خدا تو پادشاه من هستی،
پس بر نجات یعقوب امر فرما.
به مدد تو دشمنان خود را خواهیم افکند،
و به نام تو مخالفان خویش را پایمال خواهیم ساخت.
زیرا بر کمان خود توکل نخواهم داشت،
و شمشیرم مرا خلاصی نخواهد داد.
بلکه تو ما را از دشمنان ما خلاصی دادی،
و مبغضان ما را خجل ساختی.” (مزامیر 44: 4-7). PA 665.7
“اینان ارابهها را،
و آنان اسبها را،
اما ما نام یهوه خدای خود را ذکر خواهیم نمود.” (مزامیر ۷:۲۰).PA 666.1
اکنون سلطنت اسرائیل به وسعتی رسیده بود که خداوند به ابراهیم وعده داده، آن را برای موسی نیز تکرار کرده بود، “این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم، یعنی نهر فرات، به نسل تو بخشیدهام.” (پیدایش 15: 18). اسرائیل به قومی نیرومند بدل شده بود که دیگر اقوام همسایهاش از او میترسیدند و محترمش میداشتند. قدرت داود در قلمرواش بسیار فزونی یافت. او نیز همچون معدود فرمانروایانی که در هر عصری قادر بودهاند، به مهربانی و اتحاد قوم خود فرمان داد. وی خداوند را جلال داده بود، و اکنون این خداوند بود که او را جلال میبخشید. PA 666.2
اما در گرماگرم سعادت بود که خطر کمین پیروزیهای خارجی خود، در معرض بزرگترین خطر قرار گرفت و به پیشواز تحقیرکنندهترین شکستش شتافت.PA 666.3