Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
پاتریاخها و انبیا - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۲۲ - “موسی”

    مردمان مصر برای تهیه خوراک در زمان قحطی، رمه های گاوان و زمینهایشان را به فرعون فروخته بودند و خودشان را برای همیشه به اسارت نظام ارباب و رعیتی در آورده بودند. یوسف با خردمندی مقدمات آزادی ایشان را فراهم آورد و به ایشان اجازه داد تا اجاره داران زمین های پادشاه باشند و هر ساله یک چهارم محصولات زمین را به عنوان خراج به پادشاه تقدیم کنند.PA 206.1

    اما فرزندان یعقوب مجبور به پذیرش چنین شرایطی نبودند. به پاس خدماتی که یوسف برای مصریان انجام داده بود، نه تنها بخشی از کشور برای سکونت به ایشان داده شد، بلکه از پرداخت خراج معاف بودند و در ادامه قحطی، خوراک در اختیار ایشان قرار داده می شد. پادشاه مصر در حضور عامه مردم اعتراف کرد که به واسطه دخالت بزرگوارانه خدای یوسف بود که مردم مصر از فراوانی بهره مند شده بودند،‌ در حالی که سایر اقوام از قحطی نابود می شدند. او همچنین پی برد که رهبری یوسف کشور را بسیار ثروتمند کرده بود و همین امر موجب شد تا خانواده یعقوب از الطاف پادشاه بهره مند شوند.PA 206.2

    اما با گذشت زمان، مرد بزرگی که مصر بسیار مدیون او بود و نسلی به واسطه زحمات او برکت یافته بودند. از این جهان رحلت کرد. و “پادشاهی دیگر بر مصر برخاست که یوسف را نشناخت.” (کتاب خروج ١ آیه 8) او نه تنها خدمات یوسف به قوم را نادیده گرفت، بلکه می خواست ایشان را به رسمیت نشناسد و تا حد ممکن به فراموشی بسپارد. او به قوم خود گفت: “همانا قوم بنی اسرائیل از ما زیاده زور آورترند. بیایید با ایشان با حکمت رفتار کنیم، مبادا که زیاده شوند و واقع شود که چون جنگ پدید آید، ایشان نیز با دشمنان ما همداستان شوند، و با ما جنگ کرده ، از زمین بیرون روند.” (کتاب خروج 1 آیات ٩ و ١٠) PA 206.3

    اسرائیلیان در آن زمان زیاد شده بودند و “بارور و منتشر شدند، و کثیر و بی نهایت زور آور گردیدند و زمین از ایشان پر گشت.” اسرائیلیان، تحت سرپرستی یوسف و توجهات پادشاه که در آن زمان بر کشور حکومت می کرد، در سراسر زمین مصر پراکنده شده بودند. اما آنان خودشان را نسل متفاوتی می دانستند که در رسوم و یا مذهب هیچ گونه وجه مشترکی با مصریان نداشتند و اینک زیاد شدن تعداد ایشان، ترس و نگرانی پادشاه و قومش را برانگیخته یود، که مبادا در صورت وقوع جنگ، به دشمنان مصریان بپیوندند. با این حال، سیاست مانع از اخراج ایشان از کشور شد، چرا که بسیاری از ایشان کارگرانی ماهر بودند و موجب افزایش ثروت قوم می شدند. پادشاه برای بنای قصرها و معبدهای باشکوه به چنین کارگرانی نیازمند بود، از این رو آنان را در ردیف مصریانی قرار داد که خود و اموالشان را به پادشاه فروخته بودند. به زودی، سرکاران بر ایشان گماشته شدند و بردگی ایشان کامل گردید. “و مصریان از بنی اسرائیل به ظلم خدمت گرفتند و جانهای ایشان را به بندگی سخت، به گل کاری و خشت سازی و هر گونه عمل صحرایی، تلخ ساختندی و هر خدمتی که بر ایشان نهادندی، به ظلم می بود.” “لیکن چنانکه بیشتر ایشان را ذلیل ساختند، زیادتر متزاید و منتشر گردیدند.” (کتاب خروج ١ آیات 12 او ١٣ و ١۴) پادشاه و مشاورین او امیدوار بودند که اسرائیلیان را با کارهای سخت و طاقت فرسا مقهور کرده و بدین نحو تعداد ایشان را کاهش دهند و روحیه مستقل ایشان را در هم بکوبند. و چون در انجام مقاصدشان شکست خوردند، به خشودت بیشتری متوسل گردیدند. به قابله ها دستور داده شد تا نوزادان پسر یهودیان را به هنگام تولد به قتل برسانند. شیطان در این امر، عامل تحریک کننده بود. او می دانست که نجات دهنده ای می بایست در میان بنی اسرائیل ظهور کند و با وادار کردن پادشاه به کشتن اطفال پسر، امیدوار بود که نقشه الهی را با شکست مواجه کند. اما زنان از خدا ترسیدند و جرأت نکردند تا این فرمان ظالمانه را اجرا کنند. خداوند عمل ایشان را تایید نمود و آنان را موافقت کرد. پادشاه بخاطر شکست نقشه اش، فرمان را صریح تر و گسترده تر اعلام کرد. تمامی قوم فرا خوانده شدند تا قربانیان بی پناه را گرفتار کرده و به قتل برساند. “او به قوم مصر دستور داده و گفت، هر پسری که زاییده شود به نهر اندازید و هر دختری را زنده نگه دارید.” (کتاب خروج ١ آیه ٢٢) PA 206.4

    زمانی که این فرمان، در حال اجرا شدن بود، برای امرام و یوشبد، اسرائیلیان متدین قبیله لاوی، پسری متولد شد. کودک، “پسری نیکو منظر بود” و والدین، با این ایمان که زمان رهایی اسرائیل نزدیک شده و اینکه خداوند برای قومش، نجات دهنده ای را مقرر خواهد کرد، تصمیم گرفتند کودکشان را از کشته شدن نجات دهند. ایمان به خدا دلهای ایشان را تقویت کرد و “از حکم پادشاه نهراسیدند.” (کتاب عبرانیان ١١ آیه ٢٣)PA 207.1

    مادر موفق شد تا به مدت سه ماه، کودک را مخفی نگه دارد، و سپس فهمید که بیشتر از این نمی تواند او را به سلامت نگه دارد، بنابراین تابوتی از نی درست کرده و آن را به قبر و زفت اندود، و طفل را در آن قرارداده، در نیزار کنار نهر گذاشت. او جرأت نکرد تا در آنجا مانده و از او محافظت کند، زیرا ممکن بود زندگی کودک و زندگی خود او با خطر مواجه شود، اما خواهر او مریم، در فاصله ای نزدیک پرسه می زد و با ظاهری بی تفاوت، اما نگران، مراقب بود تا ببیند که چه بر سر برادر کوچکش خواهد آمد. در آنجا میان دیگری نیز حضور داشت. دعاهای خالصانه مادر، طفل او را تحت مراقبت خداوند قرار داده بود، و فرشتگان، بی آنکه دیده شوند بر بالای محل استراحت طفل ایستاده بودند. آنان دختر فرعون را به آنجا هدایت کردند. حس کنجکاوی او با دیدن سبد کوچک برانگیخته شد و با مشاهده طفل زیبای درون سبد، به اصل ماجرا پی برد. گریه های طفل دل او را به رحم آورد و افکار او متوجه مادری ناشناس شد که به این طریق سعی کرده بود تا زندگی کودک خویش را حفظ کند. بنابراین تصمیم گرفت که طفل را نجات داده و به فرزند خواندگی قبول کند، مریم تمامی حرکات دختر فرعون را به طور مخفیانه زیر نظر گرفته بود و چون فهمید که کودک با مهربانی مورد توجه قرار گرفته است، به او نزدک شده، گفت: “آیا بروم و زنی شیرده را از زنان عبرانیان نزدت بخوانم تا طفل را برایت شیر دهد؟” و دختر فرعون با این پیشنهاد موافقت کرد. PA 208.1

    مریم باشتاب به نزد مادرش رفته و این خبر خوش را به او داد، و هر دوی ایشان، بیدرنگ به حضور فرعون آمدند. او به مادر طفل گفت: “این طفل را ببر و او را برای من شیر بده و مزد ترا خواهم داد.”PA 208.2

    خداوند دعای مادرش را شنیده و ایمان او را پاداش داده بود. او با شکرگزاری و قدردانی فراوان به وظیفه مادری خویش مشغول شد و با امانت و وفاداری از این فرصت استفاده کرد تا کودک خویش را برای خداوند تربیت کند. او مطمئن بود که این طفل برای کار عظیمی محفوظ نگه داشته شده است و می دانست که باید به زودی به دختر فرعون داده شود تا با عواملی که در صدد دور کردن او از خداوند بر می آمدند، محاصره گردد. همه اینها موجب شد که او در تعلیم و تربیت طفل در مقایسه با سایر فرزندانش دقیق تر و جدی تر عمل کند. او کوشید تا ذهن فرزند خود را از خدا ترسی و عشق به راستی و عدالت لبریز کند و با خلوص نیت دعا کرد تا او از هر گونه تأثیر فاسد کننده محفوظ نگه داشته شود. او حماقت و گناه بت پرستی را به وی فهماند و از همان آغاز کودکی به او آموخت تا در مقابل خدای زنده زانو زده و او را عبادت کند، خدایی که قادر بود تا دعاهای او را شنیده و در اوقات ضرورت او را مساعات نماید. PA 208.3

    او تا وقتی که می توانست، از کودک نگهداری کرد، لیکن موظف بود که او را در آستانه دوازده سالگی به دختر فرعون تسلیم کند. و بدین نحو، موسی از کلبه محفر به کاخ سلطنتی و به نزد دختر فرعون برده شد. “و او را پسر شد.” با این حال، در همین کاخ سلطنتی نیز، تعلیمی را که در دوران طفولیت پذیرفته بود، از دست نداد. درس هایی را که از مادرش آموخته بود، نمی توانست به فراموشی بسپارد. این درسها او را در مقابل تکبر، بی دینی و فساد رایج دربار با شکوه فرعون، همچون سپری محافظت می کردند. PA 209.1

    ثمراتی را که تاثیر یک زن عبرانی، یک غربت گزیده و برده در سرنوشت موسی و در تحقق بخشیدن رسالت عظیم او در مقام رهبر بنی اسرائیل به بار آورد، آنچنان گسترده است که می تواند بر اهمیت کار یک مادر مسیحی شهادت دهد. هیچ کار دیگری نیست که بتواند با این وظیفه برابری کند. یک مادر، یه میزان وسیعی، در سرنوشت فرزندانش، تاثیرگذار است. او در پرورش استعدادها شخصیت فرزندانش، نقش مهمی را ایفا می کند و در حال کاشتن بذری است که جوانه زده و ثمره خواهد داد، ثمره نیکو یا ثمره شرارت. کار او کشیدن یک نقاشی زیبا بر روی کرباس و یا تراشیدن آن از مرمر نیست، بلکه نقش کردن شباهت الهی بر جان و روح آدمی است. به ویژه در دوران کودکی ایشان، مسئولیت شکل دادن به شخصیت فرزندان به عهده مادران قرار دارد. تاثیری که امروز پر روی اذهان رو به رشد کودکان گذاشته می شود در تمام طول زندگی با ایشان باقی خواهد ماند.PA 209.2

    والدین باید تعلیم و تربیت فرزندانشان را هنگامی که خیلی جوان هستند به عهده بگیرند، تا آنان به مسیحیان با ایمان تبدیل شوند. آنان تحت سرپرستی ما قرار می گیرند تا نه به عنوان وارثان پادشاهی دنیوی، بلکه به عنوان پادشاهانی برای خداوند، تا در اعصار ابدی حکمرانی کنند. PA 209.3

    هر مادری، باید درک کند که اوقات او پرارزش هستند و کار وی در روز داوری ارزیابی خواهد شد. در آن روز معلوم خواهد شد که خطاها و گناهان بسیاری از مردان و زنان نتیجه بی توجهی و نادیده گرفتن وظایف از سوی مادرانی بوده که موظف بودند تا گامهای کودکانه فرزندانشان را در مسیر راستی هدایت کنند. آنگاه معلوم خواهد شد که بسیاری که جهان را با نور صداقت و راستی برکت دادند، اصولی را که انگیزه اصلی موثر بودن و موفقیت ایشان بوده، را مدیون مادر مسیحی خود هستند. موسی در دربار فوعون عالی ترین تعلیم نظامی را دریافت کرد. پادشاه تصمیم گرفته بود تا پسرخوانده دخترش را به جانشینی خود برگزیند و موسی برای این مقام عالی تربیت شده بود. و “موسی در تمامی حکمت اهل مصر تربیت یافته، در قول و فعل قوی گشت.” (کتاب اعمال رسولان 7 آیه ٢٢) توانایی موسی به عنوان یک رهبر نظامی، او را در نظر سپاهیان مصر محبوب ساخت و عموماً به عنوان شخصیتی ممتاز شناخته می شد. شیطان در هدف خویش با شکست مواجه شده بود. فرمان محکومیت کودکان عبراتی به مرگ، از سوی خداوند خنثی و برای تعلیم و تربیت رهبر آینده قومش به کار گرفته شده بود.PA 209.4

    مشایخ اسرائیل از جانب فرشتگان اطلاع یافته بودند که زمان رهایی ایشان نزدیک شده است و اینکه موسی فردی است که خداوند می خواهد برای تحقق این کار به خدمت گیرد. فرشتگان به موسی نیز تعلیم دادند که یهوه او را برای درهم شکستن اسارت قومتش برگزیده است. او تصور می کرد که باید آزادی شان را با نیروی نظامی بدست آورند و در نظر داشت تا لشکریان عبرانی را بر علیه سپاهیان مصر رهبری کند و چون این را در نظر داشت، محتاطانه عمل کرد، مبادا به خاطر وابستگی به مادر خوانده اش و یا فرعون نتواند به راحتی اراده خداوند را به بجا آورد. PA 210.1

    بر اساس قوانین مصر، آنانی که تخت پادشاهی فراعنه را اشغال می کردند، باید به عضویت طبقه کهانت در می آمدند و موسی به عنوان وارث مسلم، باید با آیین های مذهبی مصریان آشنا می شد. این وظیفه به کاهنان محول شده بود. او با این که شاگردی سخت کوش و خستگی ناپذیر بود، اما نمی توانست راضی به شرکت در پرستش خدایان شود. او به از دست دادن سلطنت تهدید شده و هشدار داده شده بود که اگر در وفادار ماندن به ایمان عبرانی اصرار ورزد، از سوی ملکه طرد خواهد شد. اما او در تصمیم خود برای پرستش خداوند، خالق آسمان و زمین، قاطع و استوار بود. موسی با کاهنان و عبادت کنندگان بحث و گفتگو می کرد و عقاید خرافی ایشان در پرستش بت ها را به ایشان گوشزد می کرد. هیچ کس نمی توانست دلایل او را انکار کند و یا نظر او را تغییر دهد، با این حال، قاطعیت او به خاطر موقیعت عالی وی و محبوبیتی که در نظر پادشاه و مردم داشت، برای مدتی تحمل شد. PA 210.2

    “با ایمان یود که موسی هنگامی که بزرگ شد، نخواست پسر دختر فرعون خوانده شود، او آزار دیدن با قوم خدا را بر لذت زود گذر گناه ترجیح داد و رسوایی به خاطر مسیح را با ارزش تر از گنجهای مصر شمرد، زیرا از پیش به پاداش چشم دوخته بود.” (کتاب عبرانیان 11 آیات ٢۴ تا 26) موسی شایستگی آن را داشتت تا در میان بزرگان جهان سرامد باشد و در دربارهای با شکوه ترین پادشاهی آن، بدرخشد و عصای قدرت را در دست گیرد. عظمت و اندیشه و حکمت او، وی را از تمامی مردان بزرگ تاریخ، متمایز می کند. او فردی مورخ، شاعر، فیلسوف، فرمانده سپاهیان، و قانونگدار، شخصیتی بی نظیر است. اما با دنیایی که پیش روی او بود، از چنان قدرت اخلاقی و معنوی بر خوردار بود که چشم انداز دلنشین ثروت و عظمت و شهرت را نادیده گرفت و “آزار دیدن با قوم خدا را بر لذت زودگذر گناه ترجیح داد.”PA 211.1

    موسی به پاد‌اش نهایی چشم دوخته بود که به خدمتکاران فروتن و مطیع خداوند داده می شود و منافع دنیوی در مقایسه با آن هیچ ارزشی ندارد. قصر مجلل فرعون و تخت پادشاهی مصر، به عنوان یک رشوه به موسی پیشنهاد شده بود، اما او می دانست که لذتهای زودگذر گناه که انسان را وادار می کنند تا هشدا را فراموش کند، در دربارهای با شکوه آن وجود دارند. او به چیزی فراتر از قصر با شکوه و تخت پادشاهی فرعون، چشم دوخته بود که به مقدسین قادر مطلق در ملکوت عاری از گناه داده خواهد شد. او با ایمان، تاج زوال ناپذیری را دید که پادشاه آسمان بر سر پیروزمندان خواهد گذاشت. این ایمان موجب شد که او اشخاص ثروتمند و متکبر این جهان را رد کند و به قومی متواضع، فقیر و تحقیر شده بپیوندد که به جای گناه، اطاعت از خداوند را برگزیده بود.PA 211.2

    موسی تا سن چهل سالگی در دربار فرعون اقامت کرد. افکار او غالب اوقات متوجه شرایط سخت قومش می شد و برادرانش را در بردگی ایشان ملاقات کرده و با این وعده که خداوند برای نجات ایشان عمل خواهد کرد، آنان را تسلی می داد. بارها به خاطر ظلم و بی عدالتی مصریان نسبت به برادرانش خشمگین می شد و آتش انتقام در درون او شعله ور می گشت. یک روز شخصی مصری را دید که شخصی عبرانی را که از برادران او بود، می زد، پس به هر طرف نظر افکنده، چون کسی را ندید، آن مصری را کُشت. در آنجا بجز شخص اسرائیلی، شاهد دیگری وجود نداشت و موسی بیدرنگ جسد او را در ریگ دفن کرد. او انون خود را برای رهبری قومش آماده کرده بود و انتظار داشت تا ایشان برای آزادی خویش بپاخیزند. “او گمان می کرد که برادرانش در خواهند یافت که خدا می خواهد به دست او ایشان را نجات بخشد، اما در نیافتند.” (کتاب اعمال رسولان ٧ آیه ٢۵) آنان هنوز برای آزادی آماده نبودند. و روز دیگر بیرون آمد که ناگاه دو مرد عبرانی را دید که با یکدیگر منازعه می کنند، پس به ظالم گفت: “چرا همسایه خود را می زنی؟” گفت: “کیست که تو را بر ما حاکم یا داور ساخته است؟” “مگر تو می خواهی مرا بکشی، چنانکه آن مصری را کشتی؟.” (کتاب خروج ٢ آیه ١۴)PA 211.3

    تمامی واقعه سریعاً برای مصریان آشکار شد و به طرز بسیار مبالغه آمیزی به گوش فوعون رسید. به پادشاه وانمود کردند که این عمل موسی از مفهوم وسیع تری برخوردار بوده است، اینکه او قصد دارد تا قومش را بر علیه مصریان رهبری و حکومت ‌را سرنگون کند و خودش بر تخت سلطنت بنشیند و تا زمانی که او زنده است عیب گونه امنیتی برای پادشاهی وجود نخواهد داشت. و فرعون بیدرنگ دستور قتل موسی را صادر کرد، اما موسی با شنیدن فرمان فرعون فرار کرده و در زمین مدیان ساکن شد. PA 212.1

    خداوند هدایت زندگی موسی را به عهده گرفت و او در خانه بترون، کاهن و رئیس مدیان که شخصی خداپرست بود ساکن شد و در همین جا بود که موسی با یکی از دختران یترون ازدواج کرد و در خدمت پدرزنش، به عنوان نگهبان گله مشغول به کار شد و مدت چهل سال در آنجا باقی ماند. PA 212.2

    با قتل شخص مصری، موسی همان خطایی را مرتکب شده بود که بارها پدرانش با بدست گرفتن کاری که خدا وعده انجام آن را داده بو‌د مرتکب شده بودند. اراده خدا این نبود که قومش را با جنگ و مبارزه آزاد کند، آنطور که موسی تصور کرده بود. این کار باید با قدرت زور آور خدا انجام می شد تا جلال و عظمت آن به او نسبت داده شود. با وجود این حتی همین عمل عجولانه موسی از سوی خداوند برای تحقق اهدافش به کار گرفته شد. موسی برای انجام ماموریت بزرگ آماده نبود. او هنوز هم میبایستی، همان درس ایمان را که ابراهیم و یعقوب آموخته بودند، فرا می گرفت، اینکه برای تحقق بخشیدن به وعده های خداوند، به قدرت و حکمت انسانی متکی نباشد، بلکه به قدرت خداوند توکل کند. و درسهای دیگری بود که موسی باید در میان کوهستانهای خلوت و دور افتاده فرا می گرفت. او می بایست در مدرسه رنج و ایثار، درس صبر و شکیبایی را یاد گرفته و خلق و خوی او تعدیل شود. پیش از اینکه بتواند با حکمت رهبری کند، باید اطاعت را یاد بگیرد. و پیش از اینکه بتواند شناخت اراده خدا را به اسرائیلیان تعلیم دهد، قلب خود او باید با خداوند سازگار باشد. و با تجربیات خودش، باید آماده شود تا مراقبت پدرانه را بر روی تمامی کسانی که به کمک وی نیازمند بودند، اعمال کند. PA 212.3

    انسان ممکن است آن زمان طولانی زحمت و ابهام را غیر ضروری دانسته و تلف کردن وقت تلقی کند. اما حکمت بیکران، او را که باید رهبر قومش می شد، فرا خواند تا چهل سال از عمر خویش را در حرفه محقر شبانی سپری کند. عادت کردن به ایثار و از خود گذشتگی و مراقبت مهربانانه از گله ها، موسی را به شبان مهربان و صبور قوم اسرائیل تبدیل کرد. امتیازی که تربیت و فرهنگ انسانی اعطا می کند، نمی تواند جایگزینی برای این تجربه باشد. PA 213.1

    موسی چیزهای زیادی را یاد گرفته بود که نباید یاد می گرفت. محیطی که او را در مصر احاطه کرده بود. محبت مادر خوانده اش موقعیت عالی او در مقام نوه پادشاه، حیف و میل و عیاشی از هر سو، باریک بینی، عرفان مربوط به یک مذهب دروغین، عظمت عبادت بت پرستانه، معماری باشکوه، همه اینها در پرورش ذهن او تاثیر عمیقی را بر جای گذاشته و خلق و خو و شخصیت او را تا اندازه ای شکل داده بود. زمان، تغییر محیط و مصاحبت خداوند می توانست این تاثیرات را خنثی کند. لازم بود که خود موسی برای از دست کشیدن از خطا و پذیرش حقیقت، یک عمر مجادله کند، با این حال هنگامی که این مجادله از قدرت انسانی فراتر می رفت، خداوند به کمک او می شتافت. PA 213.2

    در تمامی افرادی که برای انجام کار خداوند برگزیده شده اند، عامل انسانی دیده شده است. با این وجود، این افراد آدمهایی با خلق و خو و شخصیت کلیشه ای نبودند که از باقی ماندن در آن موقعیت خشنود گردند. آنان برای کسب حکمت از خداوند، خالصانه در خواست کردند، تا یاد بگیرند برای او کار کنند. در کتاب یعقوب می خوانیم که: “اگر از شما کسی بی بهره از حکمت است، در خواست کند از خدایی که سخاوتمندانه و بدون ملامت به همه عطا می کند، و به وی عطا خواهد شد.” (کتاب یعقوب ١ آیه 5) لیکن خداوند حکمت آسمانی را به افرادی که دایماً به ماندن در تاریکی اصرار می ورزند، عطا نخواهند کرد. انسان برای اینکه کمک خداوند را دریافت کند، نخست باید به ضعفها و کمبودهای خود پی ببرد و ذهن خویش را برای تغییر مهمی که در درون وی اتفاق می افتد، آماده کند. و برای این کار، باید با دعا و مراقبت خالصانه از خداوند در خواست کند. عادات و رسوم غلط باید کنار گذاشته شود و تنها با تلاش پیگیر برای تصحیح این اشتباهات و سازگاری با اصول صحیح است که پیروزی می تواند کسب شود. بسیاری افراد هرگز مقام و موقعیتی را که می توانند داشته باشند، کسب نمی کنند، زیرا از خدا انتظار دارند کاری را برایشان انجام دهد که او قدرت و توانایی انجام آن را به خود ایشان عطا کرده است. همه آنانی که برای انجام اعمال مفید، شایستگی دارند، باید با سخت ترین مقررات اخلاقی و ذهنی تربیت شوند و خداوند با یکی کردن قدرت الهی با تلاش انسانی، ایشان را یاری خواهد کرد.PA 213.3

    موسی در آن کوهستان های خلوت با خداوند تنها ماند. معبدهای با شکوه مصر با خرافات و دروغهایشان، دیگر بر ذهن او تاثیر گذار نبودند. او در هیبت با شکوه تپه های بی انتها، عظمت خدای قادر مطلق را مشاهده کرد و پی برد که خدایان مصر در مقایسه باشکوه و جلال خداوند چه اندازه ضعیف و کم اهمیت هستند. نام خالق در همه جا نوشته شده بود. انگار که موسی در حضور او ایستاده و با قدرت او احاطه شده است. تکبر و خود بینی او در همین جا از بین رفته بودند. در زندگی ساده و خشن کوهستان، اثرات راحتی و تجمل مصر، ناپدید گشت. موسی به فردی صبور، ملایم و فروتن تبدیل شد، “بسیار حلیم، بیشتر از جمیع مردمانی که بر روی زمین اند.” (کتاب اعداد 12 آیه 3) و عین حال، در ایمان به خدای قدرتمند یعقوب، قوی بود. PA 214.1

    همانطور که سالها سپری می شد و او با گله هایش در مکانهای خلوت پرسه می زد. با اندیشیدن به مظلومیت قومش رفتار خداوند با پدرانش و وعده هایی را که میراث قوم برگزیده بودند، به خاطر آورد و هر روز و هر شب دعای های او برای قوم اسرائیل به آسمان بلند می شد. فرشتگان خدا، نور خود را بر پیرامون او می تابانیدند. و در همین جا بود که با الهام از روح القدس، کتاب پیدایش را نوشت. سالهای طولانی سپری شده در گوشه های، دور افتاده بیابان، نه تنها برای موسی و قومش بلکه برای جهان در عصرهای آینده، سرشار از برکت بود.PA 214.2

    “و واقع شد بعد از ایام بسیار که پادشاه بمُرد، و بی اسرائیل به سبب بندگی آه کشیده، استغاثه کردند و ناله ایشان به سبب بندگی نزد خدا بر آمد و خدا ناله ایشان را شنید و خدای عهد خود را با ابراهیم و اسحاق و یعقوب بیاد آورد و خدا بر بنی اسرائیل نظر کرد و خدا دانست.” زمان برای رهایی بی اسرائیل فرا رسیده بود. اما نقشه خداوند باید به طریقی تحقق می یافت تا تکبر انسانی به دیده حقارت نگریسته شود. نجات دهنده باید به شکل یک شبان فروتن و تنها با عصایی در دست به پیش می رفت، لیکن خداوند آن عصا را به مظهر قدرت خویش تبدیل می کرد. یک روز، هنگامی که گله اش را در نزدیکی کوه حوریب “کوه خداوند” هدایت می کرد، فرشته خداوند در شعله آتش از میان بوته ای بر وی ظاهر شد، و چون او نگریست، اینک آن بوته به آتش مشتعل است، اما سوخته نمی شود، و موسی گفت: “اکنون بدان طرف شوم، و این امر غریب را ببینم، که بوته چرا سوخته نمی شود.” و خدا از میان بوته به وی ندا در داد، و موسی با لبهایی لرزان پاسخ داد: “لبیک” و به او هشدار داده شد تا نزدیک نشود. “نعلین خود را از پایهایت بیرون کن، زیرا مکانی که در آن ایستاده ای زمین مقدس است ... من هستم خدای پدرت، خدای ابراهیم، و خدای اسحاق و خدای یعقوب. (به فصلهای 3 و 4 کتاب خروج رجوع شود.) این همان کسی بود که در گذشته در مقام فرشته وعده، خود را به پدران موسی ظاهر کرده بود. “و موسی روی خود را پوشانید، زیرا ترسید که به خدا بنگرد.”PA 214.3

    تواضع و ترس آمیخته به احترام، باید مُعَرف رفتار همه آنانی باشد که به حضور خداوند وارد می شوند. در نام عیسی می توانیم با اطمینان خاطر به حضور او بیاییم اما نباید با گستاخی به او نزدیک شویم، که گویی با ما برابر می باشد. هستند افرادی که خدای عظیم، قادر مطلق و قدوس را که در نور بیکران ساکن است، چنان مورد خطاب قرار می دهند که گویی با زیر دست خود گفتگو می کنند. عده دیگری نیز در خانه او چنان رفتار می کنند که در مجلس شرف یابی به حضور یک پادشاه دنیوی، جرأت چنین رفتاری را ندارند. این افراد باید به خاطر داشته باشند که در محضر خدایی هستند که فرشتگان او را پرستش کرده و روی خود را در حضور او می پوشانند. خداوند باید بسیار حرمت گذاشته شود و همه آنانی که حضور او را به درستی درک می کنند با فروتنی در حضور او تعظیم خواهند کرد و مانند یعقوب با مشاهده رویای خداوند، فریاد خواهند زد که: “این چه مکان ترسناکی است! این نیست جز خانه خدا و این است دروازه آسمان.” (کتاب پیدایش ٢٨ آیه ١٧)PA 215.1

    در حالی که موسی با ترس آمیخته به احترام در حضور خداوند ایستاده بود، خدا به او فرمود: “هر آینه مصیبت قوم خود را که در مصرند دیدم و استغاثه ایشان را از دست سر کاران ایشان شنیدم، زیرا غمهای ایشان را می دانم، و نزول کردم تا ایشان را از دست مصریان خلاصی دهم، و ایشان را از آن زمین به زمین نیکو و وسیع بر آورم، به زمینی که به شیر و شهد جاری است ... پس اکنون بیا تا تو را نزد فرعون بفرستم و قوم من، بنی اسرائیل را از مصر بیرون آوری.” (کتاب خروج ٣ آیات ٧ تا ١٠)PA 215.2

    موسی در حالی که از فرمان خداوند شگفت زده و ترسیده بود، عقب رفته و گفت: “من کیستم که نزد فرعون بروم، و بنی اسرائیل را از مصر بیرون آورم؟” خداوند پاسخ داد: “البته با تو خواهم بود و علامتی که من تو را فرستادم، این باشد که چون قوم را از مصر بیرون آوردی، خدا را بر این کوه عبادت خواهید کرد.”PA 216.1

    موسی به مشکلاتی که باید با آنها مقابله می کرد، یعنی به جهالت، بی ایمانی و ناآگاهی قومش فکر کرد، عده بسیاری از ایشان، تقریبا خدا را نمی شناختند. او به خداوند گفت: “اینک چون من نزد بنی اسرائیل برسم، و بدیشان گویم خدای پدران شما مرا نزد شما فرستاده است، و از من بپرسند که نام او چیست، بدیشان چه بگویم؟.” خدا به موسی پاسخ داد: “هستم، آنکه هستم.” به بنی اسرائیل چنین بگو، “اهیَه (هستم) مرا نزد شما فرستاد.”PA 216.2

    موسی دستور یافت تا نخست مشایخ و پیران اسرائیل و از میان ایشان شجاع ترین و پارساترین ها را که به خاطر اسارت قوم سالها رنج کشیده بودند، جمع کرده و پیام خداوند و وعده رهایی قوم را به ایشان ابلاغ کند. پس از آن باید به همراه مشایخ قوم به حضور فوعون برود و به او بگوید که: “یهوه خدای عبرانیان ما را ملاقات کرده است و الان سفر سه روزه به صحرا برویم تا برای یهوه خدای خود قربانی بگذرانیم.”PA 216.3

    موسی از قبل می دانست که فرعون با در خواست رها کردر بنی اسرائیل مخالفت خواهد کرد. با این حال، تلاش خادم خداوند با شکست روبرو نمی شد، زیرا خداوند قصد، داشت تا با استفاده از این موقعیت، قدرت خویش را به مصریان و به قوم خود نشان دهد. خداوند به موسی گفت: “پس دست خود را دراز خواهم کرد، و مصر را به همه عجایب خود که در میانش به ظهور می آورم خواهم زد، و بعد از آن شما را رها خواهد کرد.”PA 216.4

    در مورد تدارک سفر نیز دستوراتی به ایشان داده شد. خداوند به موسی فرمود: “و واقع خواهد شد که چون بروید تهی دست نخواهید رفت. بلکه هر زنی از همسایه خود و مهمان خانه خویش آلات نقره و آلات طلا و رخت خواهد خواست.” مصریان به خاطر کار طاقت فرسایی که ظالمانه به اسرائیلیان تحمیل کرده بودند، ثروت فراوانی را کسب نموده بودند. و اینک که بنی اسرائیل به سوی سرزمین جدیدشان سفر می کودند، این حق ایشان بود تا پاداش سالها کار سخت و پر زحمت را از مصریان طلب کنند. آنان باید اشیاء قیمتی را که به راحتی قابل حمل بود، مطالبه می کردند، و خداوند ایشان را در نظر مصریان، مورد حمایت قرار می داد. معجزات خارق العاده ای که برای آزادی ایشان به وقوع می پیوست ، مصریان را چنان وحشت زده می کرد که به در خواستهای اسیرانشان پاسخ مثبت می دادند.PA 216.5

    موسی مشکلاتی را پیش روی خود می دید که حل نشدنی به نظر می رسیدند. او چگونه می توانست قوم خویش را متقاعد کند که خداوند او را فرستاده است؟ او گفت: “همانا مرا تصدیق نخواهند کرد، و سخن مرا نخواهند شنید، بلکه خواهند گفت: یهوه بر تو ظاهر نشده است.” اینک علامتی که در خواست کرده بود، به وی داده شد. خداوند به او گفت تا عصای خویش را بر زمین بیندازد، و هنگامی که چنین کرد، “عصای او به مار تبدیل گردید و موسی از نزدش گریخت.” سپس به او دستور داده شد تا آن را بگیرد، پس دست خود را دراز کرد‌» آن را بگرفت، که در دستش عصا شد. و این بار به او دستور داده شد تا دست خود را در گریبان خود بگذارد، چون دست به گریبان خود برد آن را بیرون آورد، اینک دست او مثل برف مبروص شد. خداوند، مجددا به او فرمود: “دست خود را باز به گریبان خود بگذار، چون دست به گریبان خود باز برد و آن را بیرون آورد، اینک مثل سایر بدنش باز آمده بود. خداوند با این آیات به موسی اطمینان داد که قوم خود او و هم چنین فرعون، باید متقاعد شوند که شخصی قدرتمندتر از یادشاه مصر، در میان ایشان ظاهر شده است. PA 217.1

    لیکن خادم خداوند همچنان با فکر کردن به کار عجیب و خارق العاده ای که در مقابل وی بود، غرق در ترس و نگرانی شده بود. او اینک با نا امیدی و ترس، فقدان سخن وری را بهانه کرده و گفت: “ای خداوند من مردی فصیح نیستم، نه در سابق و نه از وقتی که به بنده خود سخن گفتی، بلکه بطی الکلام و کند زبان هستم.” او سالها از مصریان دور شده بود و دیگر مانند زمانی میان ایشان بود، نمی توانست به زبان ایشان سخن گوید.PA 217.2

    خداوند به او فرمود: “کیست که زبان به انسان داد، و گنگ و کر و بینا را آفرید؟ آیا نه من که یهوه هستم؟” و وعده ای دیگر از کمک الهی به این سخنان افزوده شد: “پس الان برو من با زبانت خواهم بود، و هر چه باید بگویی تو را خواهم آموخت.” لیکن موسی هنوز هم اصرار می ورزید تا فرد شایسته تری انتخاب شود. این بهانه ها، در ابتدا از فروتنی و عدم اعتماد به نفس نشئت می گرفت، اما بعد از اینکه خداوند وعده داده بود تا همه مشکلات را از میان بردارد و پیروزی نهایی را به او اعطا کند، از آن به بعد هر گونه عقب نشینی و شکایت موسی در مورد ناشایستگی اش، بی اعتمادی به خدا تلقی می شد. و علامت این نگرانی و ترس بود که خداوند قادر نبوده تا او را برای کار عظیمی که فرا خوانده بود، آماده کند و یا اینکه در گزینش شخص دچار اشتباه شده بود.PA 217.3

    خداوند، هارون برادر بزرگ موسی را که به زبان مصریان آشنایی داشت و فصیح الکلام بود، به او توصیه کرد. به موسی گفته شد که هارون برای دیدن او به استقبال وی می آید. خداوند به موسی فرمود: “بدو سخن خواهی گفت و کلام را به زبان وی القا خواهی کرد، و من با زبان تو و با زبان او خواهم گفت، و آنچه باید بکنید شما را خواهم بود، و تو او را به جای خدا خواهی بود. و این عصا را به دست خود بگیر که به آن آیات را ظاهر سازی.”و موسی نتوانست بیشتر از این مقاومت کند، زیرا زمینه برای هرگونه بهانه ای از میان برداشته شده بود. PA 218.1

    فرمان الهی داده شده به موسی، او را فردی بی اعتماد به خویشتن، کند زبان و کم جرأت یافت. او با درک ناتوانی خود در تبدیل شدن به سخنگوی خدا به قوم اسرائیل، غرق در ناامیدی شده بود، با این حال، به محض اینکه این وظیفه را پذیرفت، با تمامی دل شروع به کار کرد و همه توکل خود را بر خداوند قرار داد. عظمت رسالت او، عالی ترین قوای ذهنی او را به کار انداخت. خداوند اطاعت بی چون و چرای او را برکت داد و او به فردی سخنور، امیدوار، خویشتندار تبدیل گردید و برای بزرگترین کاری که تا از زمان به یک انسان داده شده بود، شایستگی یافت. این نمونه ای است از آنچه که خداوند برای تقویت شخصیت آنانی که کاملا به او توکل کرده و خودشان را بدون قید و شرط در خدمت اوامر او قرار می دهند، انجام می دهد. PA 218.2

    یک فرد، هنگامی قدرت و توانایی خواهد یافت، که مسئولیتهایی را که خداوند به دوش او می گذارد، می پذیرد و با تمامی جان سعی می کند تا برای به دوش گرفتن آنها صلاحیت لازم را پیدا کند. هر قدر که مقام او کم اهمیت و توانایی او محدود باشد، آن فرد، عظمت واقعی را کسب خواهد کرد و با توکل به قدرت الهی، سعی می کند تا کار خویش را خالصانه انجام دهد. اگر موسی به قوت و حکمت خویش تکیه می کرد و از روی اشتیاق مسئولیت عظیم را می پذیرفت، آنگاه ممکن بود که تمامی بی کفایتی اش را برای چنین کاری از خود بروز دهد. این حقیقت که یک فرد ضعفهای خویش را احساس می کند، حداقل نشاندهنده این است که او عظمت کاری را که به عهده اوست درک می کند و اینکه او خدا را به عنوان مشاور و تقویت کننده خویش انتخاب خواهد کرد.PA 218.3

    موسی به نزد یترون پدر زن خود بازگشت و آرزوی دیدار برادرانش در مصر را برای وی بیان کرد. یثرون به موسی گفت: “به سلامتی برو.” و موسی به همراه زن و فرزندانش به سوی مصر مراجعت کرد. او جرأت نکرده بود. تا موضوع رسالت خویش را آشکار کند، زیرا ممکن بود به ایشان اجازه داده نشود تا او را در این سفر همراهی کنند. هر چند گاه پیش از رسیدن به مصر، خود او فکر کرد که بهتر است تا به خاطر امنیت ایشان، آنان را به خانه شان در سرزمین مدیان روانه کند. PA 219.1

    ترس از فرعون و مصریانی که آتش خشم ایشان چهل سال پیش از آن برعلیه او افروخته شده بود. موچب گردید تا موسی هنوز هم از بازگشت به مصر، اکراه داشته باشد، اما بعد از اینکه روانه شده بود تا فرمان الهی را اطاعت کند، خداوند به او نشان داد که دشمنانش مرده بودند. PA 219.2

    پس از ترک سرزمین مدبان و در حین غزیمت به مصر، موسی هشداری وحشتناک و تکان دهنده دریافت کرد که نشانه ناخرسندی خداوند بود. فرشته ای به شکل تهدیدآمیز به او ظاهر شد، چنانکه گویی می خواست تا بیدرنگ او را هلاک کند. هیچ توضیحی داده نشد، اما موسی به یاد آورد که یکی از احکام خداوند را نادیده گرفته بود. او با تسلیم شدن به خواست همسرش از ختنه کردن کوچکترین پسرش امتناع کرده و در تبعیت کردن از شرطی که از طریق آن پسرش می توانست از برکات مربوط به وعدد خداوند با اسرائیلیان بر خوردار شود، قصور کرده بود. چنین بی اعتنایی از سوی رهبر برگزیده اسرائیل، می توانست میزان نفوذ و اهمیت فرائض الهی را میان مردم کاهش دهد. صفوره از ترس اینکه مبادا همسرش کشته شود، خود آیین ختنه را به جا آورد و پس از از فرشته به موسی اجازه داد تا به سفرش ادامه دهد. موسی در یک موقعیت بسیار خطرناکی قرار داده می شد و زندگی او فقط در پناه حمایت فرشتگان مقدس حفظ می شد. اما هنگامی که به یک وظیفه معلوم و مشخص بی اعتنایی می کرد، نمی توانست در امان باشد زیرا نمی تو‌انست از سوی فرشتگان خداوند محافظت شود. PA 219.3

    در زمان سختی و درست پیش از ظهور دوباره مسیح، پارسایان به واسطه خدمت فرشتگان آسمانی محافظت و حمایت خواهند شد، اما برای متجاوزین به احکام خداوند، هیچگونه امنیتی نخواهد بود. در آن زمان، فرشتگان نمی توانند از آنانی که یکی از فرائض آسمانی را نادیده می گیرند، حمایت کنند. PA 219.4

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents