Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
پاتریاخها و انبیا - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ۲۶ - ” از دریای سرخ تا سینا”

    قوم اسرائیل، تحت هدایت ستون ابر، از دریای سرخ به پیش روی خویش ادامه دادند. منظره اطراف ایشان بسیار دلتنگ کننده بود. کوههای عریان، دشتهای بی آب و علف و دریایی که تا دور دستها امتداد داشت و ساحل آن با اجساد دشمنان پوشیده شده بود. لیکن، دلهای ایشان به خاطر آزادی از بردگی مصریان بسیار شادمان بود و هر گونه اندیشه نارضایتی از بین رفته بود. PA 250.1

    اما به مدت سه روز در صحرا سفر کردند و آب نیافتند. ذخیره ای که به همراه آورده بودند. تمام شده بود. و همانطور که با زحمت در آن صحرای سوخته به پیش می رفتند، چیزی نداشتند تا عطش سوزان ایشان را فرو نشاند. موسی که با این ناحیه آشنا بود. چیزی را می دانست که سایرین نمی دانستند، اینکه در ماره، نزدیکترین توقفگاه، چشمه های آب یافت می شد، اما برای آشامیدن نامناسب بود. او با نگرانی شدید به ابر هدایت کننده نگریست. با قلبی مایوس صدای فریاد شادمانی قوم را شنید که می گفتند: “آب، آب”. مردان و زنان و اطفال با شادمانی به سوی چشمه آب هجوم بردند، اما ناله ای اندوهبار از جمعیت شنیده شد آب، تلخ بود.PA 250.2

    قوم با وحشت و ناامیدی به نزد موسی آمدند و او را به خاطر هدایت ایشان به چنین مسیری سرزنش کردند. آنان از یاد برده بودند که حضور خداوند در آن ابر اسرار آمیر نه تنها موسی را بلکه ایشان را نیز هدایت کرده است. موسی به واسطه آشفتگی ایشان محزون شد و کاری را کرد که ایشان فراموش کرده بودند. او برای کمک، نزد خداوند استغاثه کرد و “خداوند درختی بدو نشان داد، پس آن را به آب انداخت و آب شیرین گردید.” (کتاب خروج ١۵ آیه 25). و در همین مکان، وعده خداوند از طریق موسی به ایشان داده شد. “هر آینه اگر قول یهوه، خدای خود را بشنوی، و آنچه را در نظر او راست است به جا آوری، و احکام او را بشنوی، و تمامی فرایض او را نگاه داری، همانا هیچ یک از همه مرضهایی را که بر مصریان آورده ام، بر تو نباورم، زیرا که من یهوه شفا دهنده تو هستم.” (کتاب خروج 15 آیات 26 و 27) PA 250.3

    قوم از ماره به سوی ایلیم به راه افتادند، جایی که “دروازه چشمه آب و هفتاد درخت خرما بود.” و پیش از ورود به صحرای سین، در همین مکان باقی ماندند. یک ماه از خروج ایشان از مصر گذشته بود و برای اولین بار در صحرا خیمه زدند. ذخیره آذوقه ایشان در حال تمام شدن بود. علف کافی در صحرا یافت، نمی شد و رمه های ایشان در حال تلف شدن بود. برای این جمعیت عظیم، غذا چگونه می باستی تهیه می شد؟ نگرانی و تردید، دلهای ایشان را پر کرد و مجدداً لب به شکایت گشودند. حتی سران و پبران قوم در شکایت کردن از رهبران تعیین شده از سوی خداوند، به قوم ملحق شده و به موسی و هارون گفتند: “کاش در زمین مصر به دست خداوند مرده بودیم، وقتی که نزد دیگهای گوشت می نشتیم و نان را سیر می خوردیم، زیرا که ما را بدین صحرا بیرون آوردید، تا تمامی این جماعت را به گرسنگی بکشید.” کتاب خروج 16 آیه ٣)PA 251.1

    آنان هنوز از گرسنگی رنج نبرده بودند، و نیازهای روزانه ایشان بر آورده می شد، اما نگران آینده بودند. آنان اصلا نمی توانستند باور کنند که این جمعیت عظیم بتواند در طول سفر در بیابان زنده بماند و در خیال خودشان، اطفالشان را می دیدند که از گرسنکی هلاک می شوند. خداوند اجازه داد تا مشکلات ایشان را احاطه کند و ذخیره آذوقه ایشان نیز تمام شود تا دلهای آنان به سوی او که تا ان زمان، ایشان را نجات داده بود، معطوف شود. آنان اگر برای نیازهایشان از خداوند نقاضای کمک می کردند، او همچنان نشانه های آشکار محبت و مراقب خویش را به ایشان نشان می داد. او به ایشان وعده داده بود که اگر احکام او را اطاعت کنند، مریضی برایشان نخواهد آمد، و این بی ایمانی گناه آلود بود که موجب می شد تا خود و فرزندانشان از گرسنگی هلاک کردند.PA 251.2

    خداوند وعده داده بود تا خدای ایشان باشد و آنان را به عنوان یک قوم برای خویش برگزیند و آنان را به زمینی بزرگ و نبکو هدایت کند. او ایشان را به طرز خارق العاده ای از بردگی در مصر بیرون آورده بود تا ایشان را تعالی بخشد و بزرگ گرداند. اما برای ایشان لازم بود تا با سختی ها مواجه شده و محرومیت ها را تحمل کنند. خداوند ایشان را از شرایط خفت بار نجات می داد و آماده می کرد تا مقام شایسته ای در میان اقوام تصاحب کنند و حقایق مقدس و ارزشمندی را دریافت کنند. اگر آنان با توجه به همه آنچه را که خداوند برای ایشان انجام داده بود، به او ایمان می آوردند. گرفتاری و محرومیت و حتی رنج واقعی را با شادمانی تحمل می کردند. اما نمی خواستند به خداوند اعتماد کنند. آنان بردگی در مصر را فراموش کردند. آنان نیکویی و قدرت خدا را که برای رهای ایشان از بردگی نشان داده شده بود، فراموش کرده بودند. آنان فراموش کردند که چگونه فرزندانشان زنده مانده بودند، هنگامی که فرشته مرگ تمامی نخست زادگان مصر را کشته بود. ایشان ظهور قدرت خداوند در دریای سرخ را فراموش کردند. آنان فراموش کردند که چگونه به سلامت، از میان دریا عبور کردند، در حالی که سپاهیان دشمن در تلاش برای تعقیب ایشان، به وسیله آبهای دریا شکست خورده و هلاک گردیده بودند. آنان فقط گرفتاریها و مشکلات روزمره را دیده و احساس می کردند و به جای اینکه بگویند “خداوند برای ما اعمال عظیم انجام داده است، در حالی که برده بودیم، او از ما قومی بزرگ می سازد.” از سختی راه سخن گفتند و سئوال می کردند که چه هنگام سفر خسته کننده ایشان خاتمه خواهد یافت.PA 251.3

    شرح حال مربوط به زندگی قوم اسرائیل در بیابان برای راهنمایی قوم خدا تا به انتهای زمان، در تاریخ ثبت گردیده است. رفتار خداوند با اسرائیلیان در طول سفر ایشان در بیابان، در گرسنگی. تشنگی و خستگی های ایشان، و ظهور خارق العاده قدرت او به جهت تسکین ایشان، برای قوم خداوند در هر زمانی پراز هشدار و تعلیم است. تجربیات مختلف قوم، همانند مدرسه بودی که ایشان را برای ورود به سرزمیی کنعان آماده می کرد. خداوند در این روزها از قوم خویش انتظاردارد تا با قلبی فروتن و روحیه ای تعلیم پذیر، سختی ها و تجربیات قوم یهود را مطالعه کرده و برای ورود به کنعان آسمانی آماده شوند. PA 252.1

    خیلی ها به گذشته اسرائیلیان رجوع کرده و از شکایت و بی ایمانی ایشان شگفت زده می شوند. آنان احساس می کنند که خودشان این چنین ناسپاسی نمی کردند. اما هنگامی که ایمانشان امتحان می شود، حتی در مقابل یک مشکل جزئی، ایمان و تحمل ایشان به مراتب کمتر از اسرائیلیان است. زمانی که در شرایط دشوار قرار می گیرند، از روشی که خداوند برای تزکیه و تطهیر کردن ایشان برگزیده است، شکایت می کنند. با وجودی که نیازهای کنونی ایشان بر آورده شده اند، مایل نیستند تا برای آینده به خداوند اعتماد کنند و دایماً نگرانند که مبادا دچار فقر و تنگدستی. شده و فررنداتشان در رنج وگرسنگی رها شوند. عده ای همواره در انتظار بلا و مصیبت هستند و یا مشکلاتی را که واقعاً وجود دارند، بزرگ جلوه می دهند، تا جایی که چشمهای ایشان از دیدن بسیاری از برکات که مستلزم شکرگزاری است، عاجز می باشد. موانعی که بر سر راه ایشان قرار می گیرد، به جای اینکه موجب شود تا از خداوند، تنها منبع و قوت، طلب یاری کنند، ایشان را از او دور می کند، چرا که همواره ناراضی و آشفته هستند.PA 252.2

    چرا این چنین کم ایمان هستیم؟ چرا باید ناسپاس و بی اعتماد باشیم؟ عیسی دوست ماست و تمامی آسمان به خوشبختی ما علاقمند است، نگرانی و ترس ما، روح القدس خداوند را محزون می کند. نباید در مقابل نگرانی تسلیم شویم، زیرا نه تنها ما را خسته و مضطرب می سازد، بلکه به ما کمک نمی کند تا مشکلات را تحمل کنیم. نباید جا برای بی اعتمادی به خداوند باز شود، که ما را وادار کند تا نیازهای آینده را هدف اصلی زندگی خودمان قرار دهیم. چنانکه گویی، سعادت ما به این چیزهای زمینی منوط می باشد. اراده خدا این نیست که قومش زیر بار سنگین نگرانی از پا درآیند. با این وجود، خداوند به ما نمی گوید، که هیچ خطری در مسیر ما قرار ندارد. او قصد ندارد تا قومش را از دنیای گناه و شرارت بیرون ببرد. اما پناهگاهی مطمئن را به ما نشان می دهد. او از زحمت کشان و گرانباران دعوت کرده، می گوید: “بیائید نزد من ای تمام زحمت کشان و گرانباران، من به شما آرامی خواهم بخشید.” یوغ نگرانی و دغدغه دنیوی را که بر دوستان قرار داده اید، رها کنید و “یوغ مرا به دوش گیرید و از من تعلیم یابید، زیرا ملایم و افتاده دل هستم، و در جانهای خویش آسایس خواهید بافت. (انجیل متی ١١ آیات ٢٨ و ٢٩) “اگر همه نگرانیهای خودمان را به او بسپاریم، آسایش و سلامتی خواهیم یافت، زیرا او به فکر ماست.” (کتاب اول پطرس ۵ آیه ٧)PA 253.1

    پولس رسول می گوید: “ای برادران، هشیار باشید که از شما کسی دل شرور و بی ایمان نداشته باشد که از خدای زنده رویگردان شود.” (کتاب عبرانیان ٣ آیه ١٢). با در نظر گرفتن همه آنچه را که خداوند برای ما انجام داده است، ایمان ما باید قوی، زنده و با ثبات باشد. به جای اعتراض و شکایت کردن سخن دلهایمان باید چنین باشد، “ای جان من خداوند را متبارک بخوان! و هر چه در درون من است نام قدوس او را متبارک خواند، ای جان من خداوند را متبارک بخوان و جمیع احسان های او را فراموش مکن. (کتاب مزامیر ٠٣ ا آیات ١ و ٢ و 3)PA 253.2

    خداوند در مقابل نیازهای قوم اسرائیل بی توجه نبود. او به رهبر ایشان گفت: “همانا من نان از آسمان برای شما می بارانم.” و دستوراتی داده شده بود تا مردم نیاز روزانه شان را جمع آوری کنند و در روز ششم دو برابر جمع آوری کنند تا فریضه مقدس سبت به جا آورده شود. PA 253.3

    موسی به جمعیت اطمینان داد که نیازهای ایشان برآورده خواهد شد. او به ایشان گفت: “در عصر گوشت خواهید خورد، و بامداد از نان سیر خواهید شد.” و ادامه داد: “ما چیستیم؟ شکایت شما نه بر علیه ما، بلکه بر علیه خداوند است.” او همچنین از هارون خواست به ایشان بگوید “به حضور خداوند نزدیک شوید. زیرا که شکایتهای شما را شنیده است.” در حالی که هارون سخن می گفت: “به سوی صحرا نگریستند و اینک جلال خداوند در ابر ظاهر شد.” (کتاب خروج 16 آیات ٨ تا ١٠) جلالی این چنین هرگز پیش از این ندیده بودند، و معرف حضور خداوند بود. چنین نشانه هایی برای این بود تا آنان خداوند را بشناسند و یاد بگیرند که نه موسی، بلکه خدای متعال رهبر ایشان بود و آنان باید از نام او می ترسیدند و از سخن او اطاعت می کردند. و واقع شد که در عصر، سلوی بر آمده، لشکرگاه را پوشانید، و بامدادان شبنم گرداگرد اردو نشست و چون شبنمی که نشسته بود برخاست، اینک بر روی صحرا، چیزی دقیق، مدور و خُرد، مثل ژاله بر زمین بود. و چون بنی اسرائیل این را دیدند به یکدیگر گفتند که این من است، زیرا که ندانستند چه بود. موسی به ایشان گفت: “این آن نان است که خداوند به شما می دهد تا بخورید.” و مردم من را جمع آوری کرده و دیدند که به اندازه نیاز همگان داده شده است. آنان “آن را در آسیاب خرد کرده و یا در هاون می کوبیدند و در دیگها پخته، و گرده ها از آن می ساختند. و طعام آن مثل قرصهای عسلی بود.” به قوم دستور داده شد تا به اندازه خوراک خود، یعنی یک عومر برای هر نفر جمع آوری کنند و هم چنین نباید چیزی از آن را تا صبح نگاه دارند.” بعضی ها، چیزی از آن را تا صبح نگاه داشتند و کرمها به هم رسانیده، متعفن گردید. آذوقه هر روز باید صبح همان روز جمع آوری می شد، زیرا آنچه که بر روی زمین باقی می ماند، زیر آفتاب ذوب می شد. PA 254.1

    در جمع آوری من، معلوم شد که “بعضی ها زیاد و بعضی ها کم برچییدند، اما چون به عومر پیمودند، آنکه زیاده بر چیده بود، زیاد نداشت و آنکه کم چیده بود، کم نداشت.” (کتاب خروج ١۶ آیه ١٨) تفسیر این آیه و هم چنین درس عملی که باید از آن گرفته شود، از سوی پولس رسول در کناب دوم قرنتیان بیان شده است. پولس می گوید: “خواست ما این نیست که دیگران در رفاه باشند و شما در فشار، بلکه خواهان برقراری مساواتیم، تا غنای شما در حال حاضر، کمبود آنان را بر طرف کند، و روزی نیز غنای آنها کمبود شما را بر طرف خواهد کرد. بدین سان مساوات برقرار خواهد شد. (کتاب دوم قرنتیان ٨ آیات ١٣ تا ١۵)PA 254.2

    در رور ششم، مردم به اندازه دو عومر برای هر نفر جمع آوری کردند. سپس همه روسای قوم با عجله آمده و موسی را خبر دادند. پاسخ موسی این بود، “این است آنچه خداوند گفت، که فردا، آرامی است، و سبت مقدس خداوند. پس آنچه بر آتش باید پخت بپزید، و آنچه در آب باید جوشانید، بجوشانید، و آنچه باقی باشد، برای خود ذخیره کرده، به جهت صبح نگاه دارید.” آنان چنین کردند و دیدند که من هیچ تغییری نکرد. و موسی گفت،”امروز این را بخورید زیرا که امروز سبت خداوند است، و در این روز آن را در صحرا نخواهید یافت، شش روز آن را برچینید، و روز هفتمین، ثبت است، در آن نخواهید بود.” (کتاب خروج 16 آیات ٢٣ و ٢۵ و 26)PA 255.1

    خداوند انتظار دارد تا روز مقدس او، امروز نیز همانند زمان اسرائیلیان نگاه داشت شود. فرمان داده شده به یهودیان باید از سوی مسیحیان، به عنوان فرمان یهوه مورد توجه قرار گیرد. در روز ششم باید تمام مقدمات روز سبت فراهم گردد تا همه چیز برای ساعات مقدس آن آماده شود. تحت هیچ عنوان، نباید اجازد داده شود تا کار و تجارت ما، به اوقات مقدس آن دست درازی کند. خداوند فرمان داده است تا در این روز از مریضان و رنجدیدگان مراقبت به عمل آید و کار لازم مرای تسلی ایشان، محبت محسوب می گردد و خلاف قوانین سبت شمرده نمی شود. در عین حال از تمام کارهای غیر ضروری باید اجتناب شود. بسیاری از روی بی توجهی، کارهای جزیی و عقب افتاده را در آغاز روز سبت انجام می دهند، کارهایی که می تواستند در روز پیش از سبت انجام دهند. چنین عملی، درست نیست. کاری که تا شرح روز سبت مورد بی توجهی قرار گرفته، باید تا پایان یافتن روز سبت به تعویق بیفتد. این عمل شاید به حافظه این افراد بی توجه کمک کرده و ایشان را متوجه سازد تا وظایفشان را در شش روز کاری انجام دهند.PA 255.2

    هر هفته، در خلال مسافرت طولانی در بیابان، اسرائیلیان شاهد معجزه ای سه گانه بودند که هدف آنها این بود تا توجه ایشان را به قداست و اهمیت روز سبت کند. این معجزات سه گانه عبارت بودند از: مقدار من در روز ششم دو برابر بود و در روز هفتم نبود. و سهم مورد نیاز برای روز سبت شیرین و خالص می ماند، در حالی که اگر برای روز دیگری غیر از سبت ذخیره می شد، نامناسب و متعفن می گردید.PA 255.3

    در اوضاع و احوال موبوط به داده شدن من، دلیل قانع کننده ای وجود دارد مبنی بر اینکه سبت بر خلاف ادعای بسیاری، پیش از اینکه احکام ده گانه در کوه سینا داده شود، وجود داشت. پیش از اینکه اسرائیلیان به کوه سینا بیایند، مقررات سبت را رعایت می کردند. با برچیدن دو سهم از من روز ششم، به جهت آماده شدن برای سبت، و فقدان من در روز هفتم، اهمیت عظیم این روز دایماً در ذهن ایشان نقش می بست. و زمانی که عده ای از مردم در روز هفتم برای برچیدن من بیرون رفتند، خداوند پرسید: “تا به کی از نگاه داشتن وصایا و شریعت من اِبا می نمایید.”PA 256.1

    “و بنی اسرائیل مدت چهل سال من را می خوردند، تا به زمین آباد رسیدند، یعنی تا به سر حد زمین کنعان داخل شدند، خوراک ایشان من بود.” آنان به مدت چهل سال، هر روزه، به واسطه این خوراک معجزه آسا، محبت و مراقبت پایان ناپذیر خداوند را به یاد می آوردند. سراینده مزامیر می گوید که خداوند، “من را برایشان بارانید تا بخورند و غله از آسمان بدیشان بخشید. مردمان نان زور آوران را خوردند و آذوقه ای برای ایشان فرستاد تا سیر شوند.” (کتاب مزامیر ٧٨ آیات 24 و ٢۵). انسانها، نان فرشتگان را خوردند و آن نانی است که از سوی فرشتگان برای ایشان مهیا شد. با تعذیه شدن از “نان آسمان” هر روزه یاد می گرفتند که با داشتن وعده خداوند، نیاز ایشان تأمین خواهد شد، چنانکه گویی با کشتزارهای سر سبز گندم در دشتهای حاصل خیز کنعان احاطه شده اند.PA 256.2

    نان نازل شده از آسمان برای نغذیه بنی اسرائیل، مظهر کسی بود که از سوی خداوند می آمد، تا به جهان حیات بخشد. عیسی گفت: “من نان حیاتم پدران شما، من را در بیابان خوردند، و با این حال مردند. اما نانی که از آسمان نازل می شود چنان است که هر که از آن بخورد، نخواهد مرد. منم آن نان زنده که از آسمان نازل شد. هر کس از این نان بخورد تا ابد زنده خواهد ماند. نانی که من برای حیات به جهان می بخشم، بدن من است.” (انجیل یوحنا 6 آیه ۴٨ تا ۵١) و در میان وعده های مبارک به قوم خداوند در حیات آینده، مکتوب است که: “هر که غالب آید، به او از آن مَنِّ مخفی خواهم داد.” (کتاب مکامتفه ٢ آیه ١٧)PA 256.3

    اسرائیلیان بعد از خارج شدن از صحرای سین، در رفیدیم اردو زدند. در این مکان، آب برای نوشیدن یافت نمی شود و بار دیگر به مشیّت الهی بدگمان شدند. قوم از روی نادانی و سوءظن نزد موسی آمده، گفتند: “ما را آب بدهید تا بنوشیم.” موسی به ایشان گفت: “چرا با من منازعه می کنید، و چرا خداوند را امتحان می نمائید؟” آنان از خشم فریاد برآوردند که: “چرا ما را از مصر بیرون آوردی، تا ما و فرزندان و مواشی ما را به تشنگی بکشی؟ کتاب خروج 17 آیات ١ تا ٧) زمانی که آذوقه فراوان دراختیار ایشان گذاشته شده بود. بی ایمانی و شکایت هایشان را با سرافکندگی به خاطر آورده، و قول داده بودند تا در آینده به خداوند اعتماد کنند. اما خیلی زود قولشان را فراموش کردند و در نخستی آزمایش ایمانشان شکست خوردند. ستون ابر که در حال هدایت کردن ایشان بود، به نظر می رسید که رازی هولناک را از ایشان پنهان کرده است و موسی او که بود؟ آنان سئوال کردند، و هدف او در بیرون آوردن ایشان از مصر، چه می توانست باشد؟ سوءظن و بی اعتمادی دلهایشان را پرکرد و با گستاخی او را متهم کردند که قصد دارد تا ایشان و فرزندانشان را در فقر و سختی نابود کند و با تصاحب اموال ایشان ثروتمند شود. آنان چنان خشمگین و آشفته بودند که قصد داشتند تا او را سنگسار کنند. PA 256.4

    موسی با اندوه نزد خداوند استغاثه کرده، گفت: “با این قوم چه کنم؟” خداوند به موسی گفت تا عده ای از مشایخ اسرائیل و عصایی را که در مصر با آن معجزات کرده بود، برداشته و به نزد قوم برود. و خداوند به او گفت: “همانا من در آنجا پیش روی تو بر آن صخره ای که در حوریب است، می ایستم و صخره را خواهی زد تا آب از آن بیرون آید و قوم بنوشند.” و موسی اطاعت کرد و آب در چشمه های جوشان از صخره فوران زد و تمامی قوم از آن نوشیدند.” خداوند به جای اینکه به موسی دستور دهد تا با برافراشتن عصایش، همان بلای وحشتناکی را که بر سر مصریان نازل کرده بود، بر سر رهبران این قوم شریر نازل کند، به واسطه رحمت عظیمش، عصا را وسیله ای ساخت تا ایشان را نجات دهد.PA 257.1

    “در صحرا صخره ها را بشکافت و ایشان را گویا از لجه های عظیم نوشانید. پس سیلها را از صخره بیرون آورد و آب را مثل نهرها جاری ساخت.” (کتاب مزامیر ٧٨ آیات 15 و 16) موسی صخره را زد، اما این پسر خدا بود که، در ستون ابر حضور داشت و در کنار موسی ایستاد و آب حیات بخش را جاری ساخت. نه تنها موسی، بلکه مشایخ اسرائیل و تمامی قوم که کمی دورتر ایستاده بودند، جلال یهوه را مشاهده کردند، لیکن اگر ستون ابر دور می شد. آنان با نور درخشان او که در درون آن ساکن بود، هلاک می شدند. PA 257.2

    قوم به خاطر تشنگی، خدا را امتحان کرده، گفته بودند: “آیا خداوند در میان ما هست یا نه؟” ، “اگر خداوند ما را به اینجا آورده است، چرا به ما آب و نان نمی دهد؟” کم ایمانی ایشان آنچنان شرم آور و گستاخانه بود که موسی ترسید، داوری خداوند بر ایشان قرار گیرد. او نام این مکان را مشّه “امتحان” و قربیه “منازعه” نامید که یاد آور گناه ایشان بود.PA 258.1

    اینک، خطر جدیدی ایشان را تهدید می کرد. به خاطر شکایتهایشان بر علیه موسی، یهوه کاری کرد تا مورد حمله دشمنانشان قرار گیرند. عمالیقیان، قبیله ای بیرحم و جنگاور که در آن ناحیه سکونت داشتند، برایشان حمله کردند و افرادی را که خسته و بی رمق در عقب قوم می آمدند، به قتل رساندند. موسی چون می دانست که عده زیادی، از مردم، برای جنگ آماده نیستند، به یوشع دستور داد تا از میان قبایل مختلف، سربازانی را انتخاب کرده و به جنگ با عمالیق برود و خود او عصای خدا را گرفته بر قله کوه ایستاد. روز بعد، یوشع و همراهانش به دشمن حمله کردند، در حالی که موسی و هارون و حور بر فراز تپه ای مستقر شده و میدان نبرد را نظاره کردند. موسی با دستهای گشوده به آسمان و در حالی که عصای خدا را در دست راست خود گرفته بود، برای پیروزی لشکریان اسرائیل دعا کرد. و واقع شد که چون موسی دست راست خود را بلند می کرد، اسرائیلیان غلبه می یافتند و چون دست خود را پائین می آورد، عمالیقیان چیره می شدند. هنگامی که موسی خسته شد، هارون و حور دستهای او را بلند کردند تا زمانی که خورشید غروب کرد و دشمن متواری شد. PA 258.2

    همانطور که هارون و حور دستهای موسی را نگاه داشتند، به مردم نشان دادند که وظیفه شان این بود تا در کار طاقت فرسای موسی از وی حمایت کنند تا او کلام را از خداوند دریافت کرده و به مردم بگوید. و کار موسی نیز بسیار با اهمیت بود، زیرا نشان می داد که سرنوشت ایشاز در دستهای، خداوند است و تا زمانی که به او اعتماد کنند، برای ایشان خواهد جنگید و دشمنانشان را شکست خواهد داد، لیکن زمانی که به او اعتماد نمی کردند، و به قدرت خودشان متکی می شدند، حتی از دشمنانشان که خدا را نمی شناختند، ضعیف تر شده و مغلوب ایشان می شدند.PA 258.3

    همانطور که یهودیان پیروز می شدند، هنگامی که موسی دستهای خود را به سوی آسمان برافراشته و برای ایشان شفاعت می کرد، به همان طریق، قوم خداوند، پیروز خواهند شد اگر با ایمان به قوت خدای متعال اعتماد کنند. با این حال، نیروی الهی باید با تلاش انسانی همراه شود. موسی باور نداشت که خداوند بر دشمنان ایشان غلبه خواهد کرد، اگر اسرائیلیان بی حرکت می ماندند. در تمام مدتی که این رهبر بزرگ از خداوند درخواست کمک می کرد، یوشع و همرزمان شجاح او، نهایت سعی خود را کردند تا دشمنان خدا و قوم اسرائیل را شکست دهند. PA 258.4

    بعد از شکست عمالیقیان، خداوند به موسی گفت: “این را برای یادگاری در کتاب بنویس، و به سمع یوشع برسان که هر آینه ذکر عمالیق را از زیر آسمان محو خواهم ساخت.” (کتاب خروج ١٧ آیه 14) رهبر بزرگ، درست پیش از مرگش، این مسئولیت عظیم را به قومش واگذار کرده و گفت: “بیاد آور آنچه عمالیق وقت بیرون آمدنت از مصر در راه به تو نمودند، که چگونه تو را در راه مقابله کرده، همه واماندگان را در عقب تو از موءخرت قطع نمودند. درحالی که تو ضعیف و وامانده بودی و از خدا نترسیدند ... آنگاه ذکر عمالیق را از زیر آسمان محو ساز و فراموش مکن.” اکتاب تثنیه ٢۵ آیات ١٧ تا ١٩) خداوند درباره این قوم شریر فرمو‌د: “دست عمالیق بر علیه تخت خداوند است.”PA 259.1

    عمالیقیان از ذات خداوند و اقتدار او بی اطلاع نبودند، لیکن به جای اینکه در حضور او بترسند، تصمیم گرفتند تا در مقابل او ایستادگی کنند. معجزات موسی در حضور مصریان مایه تمسخر ایشان شده بود و وحشت اقوام مجاور مورد استهزا قرار گرفته بود. آنان به خدایان خود قسم خورده بودند که یهودیان را نابود کنند، طوری که یک نفر نتواند فرار کند و ادعا می کردند که خدای اسرائیل نمی تواند در مقابل ایشان مقاومت کند. آنان از سوی اسرائیلیان مورد آزار و تهدید قرار نگرفته بودند و حمله ایشان بی دلیل بود. آنان برای نشان دادن کینه و مخالفت با خداوند سعی کرده بودند، تا قوم او را از بین ببرند و عمالیقیان از دیر باز قومی متکبر و گناهکار بودند و جنایات ایشان مستوجب انتقام خداوند بود، لیک رحمت او همواره ایشان را به توبه فرا خوانده بود، اما هنگامی که مردان عمالیق به صفوف اسرائیلیان خسته و بی دفاع حمله کردند و آنان را به قتل رساندند، بر هلاکت قومشان مهر تایید زدند. ضعیف ترین فرزندان خداوند نیز برای او اهمیت دارند و هرگونه خشونت و ستمی نسبت به ایشان از سوی او نادیده گرفته نمی شود. دستم های خداوند از همه آنانی که به او محبت ورزیده و از وی می ترسند، همچون سپری محافظت می کند. افراد باید هشیار باشند که به آن دست ضربه نزنند، زیرا که شمشیر عدالت را در اختیار دارد.PA 259.2

    در فاصله نه چندان دور، از مکانی که اسرائیلیان اینک در آن اردو زده بودند، خانه یترون، پدر زن موسی قرار داشت، یترون از نجات یهودیان آگاه شد، و اینک به راه افتاد تا ایشان را ملاقات کرده و همسر و دو پسر موسی را به وی بازگرداند. رهبر بزرگ از سوی قاصدان، از آمدن ایشان آگاه شد و با شادمانی برای دیدن ایشان بیرون رفت و پس از پایان خوشامدگویی و احوالپرسی، ایشان را به خیمه خویش هدایت کرد. هنگامی که موسی برای رهبری قوم و خارج کردن ایشان از مصر، رهسپار آن سرزمین می شد، خانواده خود را به نزد یترون فرستاده بود، اما اینک بار دیگر می توانست از پیوستن به ایشان شادی و تسلی یابد. او اعمال خارق العاده خداوند برای نجات قوم اسرائیل را برای یترون بازگو کرد و یترون شادمانی کرده، نام یهوه را مبارک خواند و به همراه موسی و سایر مشایخ قوم برای خداوند قربانی گذرانیدند و به یادبود رحمت خداوند، جشن با شکوهی را برگزار کردند. PA 260.1

    همانطور که یترون در اردوی اسرائیلیان اقامت کرد، خیلی زود متوجه مسئولیت سنگینی شد که بر دوش موسی گذاشته شده بود. برقراری نظم و انضباط بین آن جمعیت عظیم، ناآگاه و آموزش ندیده، واقعاً کار بسیار دشواری بود. موسی رهبر منتخب و پر از ابهت ایشان بود و نه تنها منافع و مسئولیتهای همگانی قوم، بلکه اختلافاتی که میان ایشان بروز می کرد، به او مربوط می شد. خود او این امر را ممکن ساخته بود، زیرا به او فرصت می داد تا ایشان را تعلیم دهد. همانطور که گفت: “من فرایض و شرایع خدا را به ایشان تعلیم می دهم.” اما یترون با این عقیده مخالفت کرده و گفت: “این امر برای تو سنگین است، تنها این را نمی توانی کرد.” ، “هر آینه تو و این قوم نیز که با تو هستند، خسته خواهید شد.” و اکنون سخن مرا بشنو، تو را پند می دهم که از میان تمامی قوم، مردان شایسته را که خدا ترس و مردان امین، که از رشوت نفرت کنند، جستجو کرده، بر ایشان بگمار، تا روءسای هزاره، و روءسای صده و روءسای پنجاه و روءسای ده باشند. این افراد باید در مورد مسایل جزئی و کوچک در میان مردم داوری می کردند، و مسایل بزرگتر و مهم تر را به حضور موسی می آوردند. آنگاه یترون به موسی گفت: “خدا با تو باد، و تو برای قوم به حضور خدا باش، و امور ایشان را نزد خدا عرضه دار. و فرایض و شرایع را به ایشان تعلیم ده، و طریقی را که بدان می باید رفتار نمود، و عملی را که می باید کرد بدیشان اعلام نما.” پس موسی سخن پدر زن خود را اجابت نمود و این کار نه تنها مایه آرامش موسی شد، بلکه نظم و ترتیب کامل تری را میان قوم بنیان نهاد. PA 260.2

    یهوه، موسی را بسیار تکریم کرده بود و کارهای عظیمی را با دست او انجام داده بود، اما این حقیقت که او برای تعلیم دیگران برگزیده شده بود، نباید او را بر آن می داشت که فکر کند، خودش به تعلیم نیازی ندارد. رهبر منتخب اسرائیل توصیه های کاهن خداشناس مدیان را با شادی شنید و طرح او را به عنوان یک قرار عاقلانه پذیرفت. PA 261.1

    قوم اسرائیل با تعقیب ستون ابر از ناحیه رفیدیم سفر خویش را ادامه دادند. مسیر ایشان از میان دشتهای بی آب و علف و ارتفاعات ناهموار و از میان معابر سنگلاخ گذشته بود. بارها هنگامی که از زمینهای بایر و شن زارها عبور کرده بودند، کوههای ناهموار را همانند دیواری غول پیکر در مقابلشان دیده بودند که در سرتاسر مسیرشان روی هم انباشته شده بود و به نظر می رسید که از پیش روی بیشتر ایشان ممانعت کند. اما همانطور که نزدیک می شدند، اینجا و آنجا، در دیواره کوه، شکافهایی نمایان می شد و آنسوی آن، دشتی دیگر دیده می شد. اینک از میان یکی از آن مسیرهای شنی و سنگلاخ می گذشتند. منظره با شکوه و چشمگیری بود. از میان صخره های سنگی که ارتفاع هر طرف آن صدها فوت بود، صفوف لشکریان اسرائیل با گله ها و رمه هایشان عبور می کردند. و اینک کوه سینا با تمامی شکوه و عظمتش در مقابل ایشان نمایان شده بود ستون ابر بر بالای قله آن قرار گرفت و قوم در پائین آن خیمه هایشان را بر پا کردند. آنان باید برای مدتی در این مکان اقامت می کردند. شبها، ستون آتش در خصوص حمایت الهی به ایشان اطمینان می داد و در تمام مدتی که در خواب بودند، نان آسمانی به آرامی اردوی ایشان فرود می آمد. سپیده دم برآمدگی های تاریک کوهها را روشن می کرد و انوار طلایی خورشید تنگه های تاریک را می شکافت و برای این مسافران خسته همانند انوار رحمت از تخت خداوند بود. از هر سو، ارتفاعات گسترده و صخره ای در خلوت با شکوهشان، گویی از عظمت و استقامت ابدی سخن می گفتند. در اینجا، اندیشه تحت تاثیر قرار می گرفت. انسان وادار می شد تا در مقابل او که “افلاک را با وجب اندازه کرده و غبار زمین را در کیل گنجانیده و کوهها را به قپان و تلها را به ترازو وزن نموده” به جهالت و ضعیف بودن خویش بی ببرد. (کتاب اشعیا 40 آیه ١٢) و در همین مکان بود که قوم اسرائیل باید عالی ترین مکاشفه ای را که خداوند تاکنون به انسان آشکار کرده بود، دریافت کند. خداوند قوم خود را در این مکان جمع کرده بود تا قداست احکامش را با صدای خودش به ایشان اعلام کند. تغییرات گسترده و بنیادین می بایست در ایشان به وجود آید زیرا در خلال دوران بردگی در مصر تحت تاثیر بت پرستی قرار گرفته و شخصیت ایشان تا حد بسیاری فاسد شده بود. خداوند با شناساندن خود به ایشان، تلاش می کرد تا آنان را به سطح بالاتری از تعالی اخلاقی و معنوی ارتقا دهد. PA 261.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents