۶۶ - “مرگ شاؤل”
- ۱ - “چرا گناه اجازه داده شد؟”
- ۲ - “آفرینش”
- ۳ - “وسوسه و سقوط در گناه”
- ۴ - “نقشه نجات”
- ۵ - “قائن و هابیل”
- ۶ - “شیث و خنوخ”
- ۷ - “طوفان”
- ۸ - بعد از طوفان
- ۹ - “آغاز هفته”
- ۱۰ - “برج بابل”
- ۱۱ - “دعوت از ابراهیم”
- ۱۲ - “ابراهیم در کنعان”
- ۱۳ - “آزمایش ایمان”
- ۱۴ - “نابودی سُدُم”
- ۱۵ - “ازدواج اسحاق”
- ۱۶ - “یعقوب و عیسو”
- ۱۷ - “فرار یعقوب و زندگی در تبعید”
- ۱۸ - “شب مجادله”
- ۱۹ - “مراجعت یعقوب به کنعان”
- ۲۰ - “یوسف در مصر”
- ۲۱ - “یوسف و برادرانش”
- ۲۲ - “موسی”
- ۲۳ - “بلایای مصر”
- ۲۴ - “فَصَح”
- ۲۵ - “خروج از مصر”
- ۲۶ - ” از دریای سرخ تا سینا”
- ۲۷ - “احکام داده شده به اسرائیل”
- ۲۸ - “بت پرستی در سینا”
- ۲۹ - “دشمنی شیطان برعلیه احکام خداوند”
- ۳۰ - “خیمه عبادت و آئین های آن”
- ۳۱ - “گناه ناداب و ابیهو”
- ۳۲ - “شریعت و عهدها”
- ۳۳ - “از سینا تا قادش”
- ۳۴ - “دوازده جاسوس”
- ۳۵ - “عصیان قورح”
- ۳۶ - “در بیابان”
- ۳۷ - “صخره کوبیده”
- ۳۸ - “سفری به دور آدوم”
- ۳۹ - “پیروزی بر باشان”
- ۴۰ - “ماجرای بلعام”
- ۴۱ - “ارتداد در اردن”
- ۴۲ - “فرمان مکرر”
- ۴۳ - “مرگ موسی”
- ۴۴ - “عبور از اردن”
- ۴۵ - “سقوط اریحا”
- ۴۴ - “دعاهای خیر و نفرین ها”
- ۴۷ - “هم پیمانی با جبعونیان”
- ۴۸ - “تقسیم کنعان”
- ۵۰ - “ده یکها و هدایا”
- ۵۱ - “خداوند نگاهدارنده فقیران است”
- ۵۲ - “اعیاد سالانه”
- ۵۳ - ” داوران نخستین ”
- ۵۶ - “سامسون”
- ۵۵ - “سموئیل کوچک”
- ۵۶ - ” عیلی و پسرانش”
- ۵۷ - “تابوت عهد به دست فلسطینیان میافتد”
- ۵۸ - “مدرسه انبیا”
- ۵۹ - “نخستین پادشاه اسرائیل”
- ۶۰ - “گستاخی شاؤل”
- ۶۱ - “برکناری شاؤل”
- ۶۲ - “تدهین داود”
- ۶۳ - “داود و جلیات”
- ۶۴ - “داود گریزان”
- ۶۵ - “جوانمردی داود”
- ۶۶ - “مرگ شاؤل”
- ۶۷ - “جادوگری دیرینه و امروزه”
- ۶۸ - “داود در صقلغ”
- ۶۹ - “داود بر تخت مینشیند”
- ۷۰ - “پادشاهی داود”
- ۷۱ - “گناه و توبه داود”
- ۷۲ - “شورش آبشالوم”
- ۷۳ - “واپسین سالهای داود”
Search Results
- Results
- Related
- Featured
- Weighted Relevancy
- Content Sequence
- Relevancy
- Earliest First
- Latest First
- Exact Match First, Root Words Second
- Exact word match
- Root word match
- EGW Collections
- All collections
- Lifetime Works (1845-1917)
- Compilations (1918-present)
- Adventist Pioneer Library
- My Bible
- Dictionary
- Reference
- Short
- Long
- Paragraph
No results.
EGW Extras
Directory
۶۶ - “مرگ شاؤل”
این بخش براساس اول سموئیل آیات 28: 31 نوشته شده است. PA 628.1
باز هم جنگ بین اسرائیل و فلسطینیان درگرفت. “و فلسطینیان جمع شده، آمدند و در شونیم اردو زدند.” یعنی در مرز شمالی، دشت یزرعیل؛ در همین هنگام شاؤل و نیروهایش در چند مایلی آن مکان، دامنه کوه جلبوع، و در ضلع جنوبی دشت اردو زدند. در همین دشت بود که جدعون با سیصد جنگجو با نیروهای مدیانی نبرد کرده بود. اما آن روحی که نجات دهنده اسرائیل را در آن زمان ملهم میساخت بسیار با روحی که اکنون قلب پادشاه را به تلاطم میکشاند، فرق داشت. جدعون با ایمان به خدای یعقوب قدرتمندانه پا به میدان گذاشت؛ اما شاؤل احساس تنهایی و بیدفاعی میکرد، زیرا خداوند او را رها کرده بود. همین که به دوردستها و به لشکر فلسطینیان نگریست، “بترسید و دلش بسیار مضطرب شد.”PA 628.2
شاؤل آگاه بود که داود و مردانش با فلسطینیان بودند، و انتظار داشت پسر یسنا از این فرصت برای انتقام سختیهایی که بیرحمانه رنجش داده بودند، بهره ببرد. شاه در پریشانی به سر میبرد. این خشم بیدلیل خود او بود که تحریکش میکرد برگزیده خداوند را نابود نماید، و این امر تا جایی پیش رفت که موجب چنین خطر بزرگی برای قوم گردید. زمانی که تمام تمرکزش مجذوب تعقیب داود شده بود، در دفاع از قلمرو پادشاهیاش غفلت ورزید. فلسطینیایی که از این بیاحتیاطی بهره میبردند، توانستند به قلب سرزمین نفوذ نمایند، بدین ترتیب هنگامی که شیطان در حال تحریک شاؤل بود تا همه توانش را برای شکار داود به کار گرفته، او را هلاک نماید، همان روحیه بد خواه فلسطینیان را تحریک کرد تا از فرصت استفاده نموده، شاؤل را نابود کرده، قوم خداوند را سرنگون سازند. چقدر دشمن بزرگ هنوز هم از این سیاست بهره میبرد!به سوی قلبهای بیپناه حرکت میکند تا آتش حسادت و نزاع را در کلیسا برافروزد، و آنگاه که از نفاق ایجاد شده بین قوم خدا بهره گرفت، عوامل خود را میانگیرد تا نابودی را آغاز کنند.PA 628.3
شاؤل باید روز بعد با فلسطینیان درگیر میشد. تیرگی سرنوشت مختوم بر فراز وجودش سایه افکنده بود. مدتها بود که مشتاق کمک و رهنمود بود. اما مشورتجویی از خداوند بیهوده بود. “و خداوند او را جواب نداد، نه به خوابها و نه به اوریم و نه به انبیا” خداوند هرگز از روحی که با صداقت و فروتنی به سوی او میآید، روی برنمیگرداند. چرا خداوند از شاؤل روی برتافت؟ زیرا شاه، با کارهایش، خود را از مزیت همه راههای خداجویی محروم ساخته بود. از مشورتهای سموئیل امتناع کرده بود؛ داود را که برگزیده خداوند بود، تبعید کرده بود. کاهنان خداوند را از دم تیغ گذرانده بود. آیا میتوانست همه راههای ارتباط با آسمان را قطع نماید و همچنان منتظر پاسخ خداوند باقی بماند؟ با گناهاتش روح فیض را از خود دور ساخته بود، پس آیا میتوانست با رویا و مکاشفات خداوند، پاسخی دریافت نماید؟ شاؤل با تواضع و توبه به سوی خداوند نیامد. او به دنبال بخشش گناهان و مصالحه با خداوند نبود، بلکه تنها هدفش نجات از شر دشمنان بود و بس با تمرد و لجاجت خود را از خداوند جدا کرده بود. به جر صبر و پشیمانی دیگر راه بازگشت محتمل نخواهد بود. لیکن شاه متکبر، در اضطراب و نومیدی، برآن شد تا از منبع دیگری تقاضای کمک و یاری نماید.PA 629.1
“و شاؤل به خادمان خود گفت زنی را که صاحب اجنه باشد برای من بطلبيد تا نزد او رفته، از أو مسألت بنمایم.” شاؤل از نحوه ارتباط با مردگان و اجنه به خوبی آگاه بود. خداوند این کار را صریحاً ممنوع کرده، برای آنهایی که چنین اعمالی را اجرا مینمایند، مجازات مرگ اعلام نموده بود. در طول حیات سموئیل، شاؤل فرمان داده بود همه جادوگران و آنهایی که صاحب اجتنه هستند، اعدام شوند. اما اکنون، بیتدبیری ناشی از نومیدی کاری کرده بود که به پیشگوییهایی که محکوم نموده، ناپسندشان میشمرد، روی آورد.PA 629.2
به شاه گفته شد که زنی صاحب اجنه در خفا در “غین دور “زندگی میکند. این زن با شیطان عهد بسته بود تا اختیار خود را به او واگذار نموده، به مقاصدش جامه عمل بپوشاند تا در عوض سلطان شریر برایش اعمال شگفتانگیز نموده و از اسرار باخبرش سازد. PA 629.3
شاؤلی که تغییر چهره داده بود، شبانه با دو همراه به آن مکان رفت تا مخفیگاه ساحره را بجوید. آه که چه صحته تأسفباری! شاه اسرائیل به خواست خود به اسارت شیطان درمیآیدا چه تاریک است. معبر گامهای انسان برگزیده هنگامی که بر پیش گرفتن راهی که خود میخواهد ابرام می ورزد، و در برابر تأثیرات روح خداوند مقاومت مینماید. چه اسارت تلخی است، اسارت کسی که از مهار بدترین خودکامه جهان، که همانا خود او است، دست میشوید. اعتماد به خداوند و اطاعت از خواست او تنها شرایطی بودند که شاؤل را شاه اسرائیل مینمود. اگر چنانچه در طول همه دوران سلطنتش این شرایط را اجابت نموده بود، سلطنتش در امان میماند، خداوند راهنمای او بود و قادر مطلق سپر مصائبش. خداوند شاؤل را بسیار تحمل نمود. گرچه تمرد و لجاجتش تقریباً صدای الهی را در جانش خاموش کرده بودند، اما هنوز هم برای توبه فرصت داشت. اما زمانی که به واسطه خطر از خداوند رویگردان شد تا نور امید از متحد شیطان کسب نماید، آخرین ریسمانی که او را به خالقش پیوند داده بود، قطع ساخت؛ خود را تماماً تحت اختیار آن نیروی دیو صفتی قرار داد که سالها بر روی او تا مرز نابودی عمل کرده بود. PA 629.4
شاؤل و همراهانش در پناه نقاب سیاه شب راه خود را از میان دشت پیش گرفته، به سلامت از سپاه فلسطین عبور نمودند، از شیارهای کوهستان گذر کردند تا به مأمن ساحره غین برسند. در اینجا زن جادوگر صاحب اجنه در غار دورافتادهاش میزیست تا مخفیانه افسونهای کفرآمیزش را انجام دهد. قامت بلند شاؤل و هیبت شاهانهاش در حالی که تغییر چهره داده بود، حکایت از آن داشت که او یک سرباز عادی نیست. زن به شک افتاد که میهمانش شاؤل است، و هدایای گرانقیمت به این سوءظن دامن زد. در جواب این خواسته، “تمنا اینکه به واسطه جن برای من فالگیری نمایی و کسی را که به تو بگویم از برایم آوری” زن گفت: “اینک آنچه شاؤل کرده است میدانی که اصحاب اجنه و فالگیران را از زمین منقطع نموده است. پس چرا برای جانم دام میگذاری تا مرا به قتل برسانی” پس “شاؤل برای وی به یهوه نخواهد رسید.” و وقتی آن زن گفت: “از برایت که را برآورم؟”” شاؤل پاسخ داد: “سموئیل” PA 630.1
زن پس از به کاربردن افسونهایش گفت: ” خدایی را میبینم که از زمین برمیآید ... مرد پیری برمیآید و به ردایی ملبس است. پس شاؤل دانست که سموئیل است و رو به زمین شده، تعظیم کرد.” این پیامبر مقدس خداوند نبود که با جادوی آن ساحره پیش میآمد. سموئیل در جایی که روح شیطانی آمد و شد داشت، حضور پیدا نمیکرد. این ظهور مافوق طبیعی تنها توسط قدرت شیطان تولید شده بود. وقتی مسیح را در بیابان وسوسه کرد، میتوانست به همان سادگی هیبت سموئیل را به خود بگیرد که هیبت فرشتهای نورانی را.PA 630.2
نخستین کلمات زن، با اوراد جادوییاش، به شاه خطاب گردید: “چرا مرا برآورده مضطرب ساختی؟” بدین ترتیب بود که اولین عمل روح شریر که خود را به جای سموئیل آشکار میساخت، در ارتباط با آن زن پلید قرار گرفت تا او را از فریبش، آگاه سازد. پیامی که از پیامبر ظاهری به شاؤل داده شد، این بود: “چرا مرا برآورده، مضطرب ساختی؟ شاؤل گفت در شدت تنگی هستم. چون که فلسطینیان با من جنگ مینمایند و خدا از من دور شده، مرا نه به واسطه انبیا و نه به خوابها دیگر جواب نمیدهد. لهذا تو را خواندم تا مرا اعلام نمایی که چه باید بکنم.”PA 631.1
هنگامی که سموئیل زنده بود، شاؤل مشورتهایش را حقیر شمرد و از سرزنشهایش دل چرکین شد. اما اکنون، در زمان پریشانی و بیچارگی، احساس میکرد تنها امیدش راهنماییهای پیامبر است، پس به دلیل ارتباط با سفیر آسمانها، بیهوده به سفیر دوزخ رجوع نمود. شاؤل خود را تماماً در اختیار قدرت شیطان قرار داده بود. او اکنون او که تنها خوشیاش در ایجاد بدبختی و نابودی است، بیشترین بهره را برای تنبودی پادشاه بیچاره برد. در پاسخ به تقاضاهای مذبوحانه، آن پیام هولناک به ظاهر از زبان سموئیل برون آمد: PA 631.2
“پس چرا از من سوال مینمایی؟ و حال آنکه خداوند از تو دور شده، دشمنت گردیده است و خداوند به نحوی که به زبان من گفته بود، برای خود عمل نموده است، زیرا خداوند سلطنت را از دست تو گرفته، آن را به همسایهات داود داده است. چون که آواز خداوند را نشنیدی و شدت غضب او را بر عمالیق به عمل نیاوردی، بنابراین امروز خداوند این عمل را به تو نموده است و خداوند اسرائیل را نیز با تو به دست فلسطینیان خواهد داد.” PA 631.3
شاؤل، به دلیل تمردجوییاش، کاملاً توسط شیطان فریفته و اغفال شده بود. این کار وسوسهگر است که گناه را کوچک جلوه دهد تا راه گناه را آسان و جذاب ساخته، عقل را نسبت به هشدارها و تهدیدات کور نماید. شیطان با قدرت مسحورکنندهاش کاری کرد که شاؤل اعمال خود را برای مخالفت با ملامتها و هشدارهای سموئیل توجیه نماید. اما در مضیقه، به سوی او رجوع کرده، بزرگی گناهان و نومیدی از بخشش را عیان ساخت تا شاید او را از بیچارگی برهاند. هیچ گزینه بهتری برای نابود کردن شهامت و اعتراف به داوری، یاراندن او به سوی نومیدی و خود هلاکسازی نمیتوانست وجود داشته باشد. PA 631.4
شاؤل از شدت خستگی و گرسنگی از حال رفت، ترسیده بود و عذاب وجدان بر او مستولی گشته بود. همین که آن پیشگویی هراسناک به گوشش رسید، هیبتش همچون درخت بلوطی پیش از طوفان تاب خورد، و نقش بر زمین شد. PA 632.1
ساحره وحشتزده شد. پادشاه اسرائیل همچون جسدی بیجان در برابرش دراز کشیده بود. آیا میبایست در خانه او هلاک میشد؟ حال عاقبت خودش چه میشود؟ التماس کرد. برخیزد و در غذایش سهیم گردد و اصرار ورزید از آنجا که زندگیاش را برای عمل به خواسته وی به خطر انداخته است، برای حفظ سلامت خود هم که شده خواهشش را بپذیرد. خادمان شاؤل در التماسهای پیرزن شریک شدند، اما او بالاخره فریاد برآورد، و زن بیدرنگ گوسالهای پروار و نان فطیر آماده کرد. چه صحنهای! در غار دورافتاده ساحره که چیزی از پژواک کلام سرنوشت در آن نمیگذشت، در حضور پیامآور شیطان، اویی که مسح شده خداوند بود که پادشاه اسرائیل باشد، به غذاخوردن نشست تا خود را برای روز نبرد مرگبار مهیا سازد.PA 632.2
پیش از سحر با همراهانش به اردوگاه اسرائیل بازگشت تا خود را برای جنگ آماده سازد. شاؤل با مشورت با روح تیرگیها، خود را نابود ساخته بود. محال به نظر میرسید اویی که از نومیدی و هراس پریشان شده بود، بتواند به ارتش خود شجاعت دهد. اویی که از سرچشمه قدرت جدا شده بود. نتوانست ذهن اسرائیل را به جانب خداوند به عنوان یاورشان معطوف نماید. بدین ترتیب پیشگویی شریر به حقیقت میپیوست. PA 632.3
در دشت شونیم و بر شیب کوه جلبوع، ارتش اسرائیل و سیاه فلسطینیان در نبردی مرگبار درهم آمیختند. گرچه آن صحنه ترسناکی که در غار عین دور دیده بود تمام امید را از قلبش گرفت، اما با تمام شجاعتش برای تاج و تخت خود جنگید. لیکن بیهوده بود. “و فلسطینیان با اسرائیل جنگ کردند، و در کوه جلیوع کشته شده، افتادند.” سه پسر دلیر شاه در کنار او بر زمین افتادند. کمانداران تمرکز خود را معطوف بر شاؤل نمودند. او دیده بود که سربازانش در پیرامون او بر زمین میافتند و بدن فرزندان فرزندانش را شمشیرها دریدهاند. خود او هم جراحت برداشته بود، نه میتوانست بجنگد و نه بگریزد. فرار غیرممکن بود، و نمیخواست زنده به دست فلسطینیان بیافتد، پس از سلاحدارش تقاضا کرد: “شمشیر خود را کشیده، آن را بر من فرو بر!” وقتی آن مرد از دست بلند کردن بر روی مسیح خداوند امتناع ورزید، شاؤل خود جان خود را با افتادن بر روی شمشیرش گرفت.PA 632.4
بدین ترتیب نخستین پادشاه اسرائیل به جرم کشتن روح خود، به هلاکت رسید. حاصل زندگی او شکست بود، و با نومیدی و بیحرمتی افول کرد چرا که خواستههای منحرفش را در برابر خواسته خداوند قرار داد. PA 633.1
اخبار این شکست تا دوردستها رسید و با خود، وحشت به دل اسرائیل آورد، مردم از شهرها گریختند و فلسطینیان بی هیچ مزاحمتی مواضع را به تصرف خود درآوردند. سلطنت شاؤل، بیبهره از خداوند، تقریباً منجر به نابودی ملتش گردید. PA 633.2
در روز پس از نبرد، فلسطینیانی که برای غارت جنازههای میدان جنگ مشغول جستجو بودند، اجساد شاؤل و سه پسرش را یافتند. برای تکمیل پیروزی، سر شاؤل را از بدن جدا کرده، زره از تنش به در آوردند؛ سپس سر و زره را که بوی خون میداد، به عنوان نشانه ظفر به جانب سرزمین فلسطین فرستادند، “تا به بتخانههای خود و به قوم مزده برسانند.”زره را نهایتاً در “خانه عشناروت” نهادند، در حالی که سر را در معبد داجون گذاشتند. بدین ترتیب افتخار این پیروزی به قدرت خدایان دورغین منتسب گشته، به نام یهوه بیحرمتی گردید. PA 633.3
جسد بیجان شاؤل و پسرانش به شهری به نام بیتشان برده شد که در نزدیکی جلبوع و رود اردن واقع شده بود. در آنجا جسد آنها را با زنجیر آویختند تا خوراک پرندگان شکاری شوند. اما مردان شجاع یابیش جلعاد که نجاتشان را توسط شاؤل در سالهای نخستین و خوش سلطنت وی به یاد داشتند، سپاس خود را با آزاد کردن اجساد و تدفین شایسته آنها نشان دادند. با عبور شبانه از رود اردن، “جسد شاؤل و پسرانش را از حصار بیتشان گرفتند، و به یابیش برگشته، آنها را در آنجا سوزانیدند. و استخوانهای ایشان را گرفته، آنها را زیر درخت بلوطی که در یابیش است، دفن کردند و هفت روز روزه گرفتند.PA 633.4