Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
آرزوی اعصار - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 35—«آرام گرفتن طوفان»

    عیسی روز پرماجرایی را پشت سر گذاشته بود. او در کنار دریای جلیل، اولین حکایت خود درباره اساس ملکوت و پادشاهی خداوند و چگونگی استقرار آن را با آوردن مثال هایی آشنا و قابل فهم برای جمعیت انبود توضیح داده بود. عیسی، کارو خدمت خود را به برزگر و توسعه پادشاهی آسمان را به رویش و نمو دانه خردل و تأثیر خمیرمایه در ور آمدن خمیر تشبیه کرد. او در مثل های گندم، علف های سمی و تور ماهی گیری، تفکیک و جداسازی پارسایان از بدکاران و شریران را با تصاویر زیبایی ترسیم نمود و ارزشمند بودن فوق العاده حقایق الهی را در مثل گنج پنهان و مروارید گرانبها تعلیم داد. هم چنین حکایت قنطارها را به شاگردان خود که می بایستی به عنوان رسولان او خدمت می کردند، تعلیم داد.AA 315.1

    عیسی تمامی روز را مشغول تعلیم دادن مردم و شفای بیماران بود و با فرا رسیدن غروب نیز ازدحام جمعیت ادامه داشت. او همه روزه به خدمت مردم مشغول بود و به سختی فرصتی برای غذا خوردن و استراحت می یافت. انتقادهای مغرضانه، تحریف حقایق از سوی فریسیان و تعقیب مداوم وی، کار را طاقت فرسا و عذاب آور می نمود و اکنون در پایان روز، عیسی آن چنان خسته بود که تصمیم گرفت در گوشه ای خلوت در اطراف دریاچه به استراحت بپردازد.AA 315.2

    ساحل شرقی جنیسارت غیرمسکونی نبود زیرا دهکده هایی در این سوی و آن سوی دریاچه وجود داشت، با این حال در مقایسه با ساحل غربی، منطقه دور افتاده و متروکی بود و اغلب ساکنان آن را مردم بت پرست تشکیل می دادند و تعداد یهودیان، اندک بود، آنها معمولاً با ساکنان جلیل، هیچ گونه ارتباطی نداشتند. بدین لحاظ عیسی این ناحیه را برای استراحت برگزید و از شاگردانش خواست که همراه وی بدانجا رهسپار شوند.AA 315.3

    بعد از آنکه جمعیت را مرخص فرمود، شاگردانش او را سوار قایق نموده ، به سرعت از آنجا دور شدند، اما این قایق تنها قایقی نبود که به آن سوی رودخانه عزیمت کرد، سایر قایق های ماهیگیری که در نزدیکی ساحل لنگر انداخته بودند جمعیتی را که هنوز مشتاق دیدن عیسی و شنیدن سخنانش بودند، به آن سوی رودخانه می برد.AA 315.4

    بالاخره، منجی از فشار جمعیت رهایی یافت و از فرط خستگی و گرسنگی در انتهای کشتی به خواب عمیقی فرو رفت. غروب آن روز دریا آرام و مطبوع بود و سکوت و آرامش بر آن حکم فرما بود. اما به ناگاه، آسمان تاریک شد و از دامنه های کوهستانی در امتداد ساحل شرقی، باد به سرعت وزیدن گرفت و طوفانی سهمگین در سراسر دریاچه پدیدار گشت.AA 316.1

    آفتاب غروب کرده و تاریکی شب بر دریای طوفانی و خروشان حکم فرما بود. امواج دریا، همراه با زوزه باد به شدت به قایق برخورد می کرد و شاگردان را به این سو و آن سو می کوبید، به حدی که قایق در معرض خطر غرق شدن بود. ماهیگیران سخت کوشی که زندگی خویش را روی دریا سپری کرده و در میان طوفان های بی شمار، قایق خویش را به سلامتی هدایت کرده بودند، اکنون قدرت و مهارتشان بی فایده به نظر می رسید، آنها در چنگ طوفان درمانده و ناتوان شده و با مشاهده آبی که قایقشان را پر می کرد، تمامی امیدشان را از دست داده بودند.AA 316.2

    آنان، به قدری غرق در تلاش برای نجات خود بودند که حضور عیسی را در قایق فراموش کرده بودند. اکنون که به بیهودگی تلاش های خویش پی برده، مرگ را در پیش روی خود می دیدند، به خاطر آوردند که به دستور چه کسی رهسپار دریا شده اند. تنها امید ایشان عیسی بود و با درماندگی و پریشانی فریاد برآوردند: «استاد! استاد!» اما دریا به قدری تاریک بود که عیسی را نمی توانستند ببینند. فریاد شاگردان تحت الشعاع غرش طوفان قرار گرفته بود، بنابراین پاسخی نشنیدند، شک و تردید و هراس بر ایشان حمله ور شده بود. آیا عیسی شاگردان را ترک کرده بود؟ آیا کسی که بر امراض و دیوها و حتی بر مرگ غالب شده بود، از یاری کردن شاگردان خود ناتوان بود؟ آیا او نسبت به پریشانی آنان بی اعتنا بود؟AA 316.3

    شاگردان مجدداً فریاد بر آوردند اما به جز غرش طوفان و باد سهمگین صدایی نشنیدند. قایق ایشان نیز در شرف غرق شدن بود. شاید لحظه ای دیگر در میان آب های خروشان بلعیده می شدند. ناگهان با روشنی ناشی از رعد و برق، متوجه شدند که عیسی آرام و بی دغدغه در خواب عمیقی فرو رفته است.AA 316.4

    شاگردان با حیرت و ناامیدی اظهار داشتند: «سرور ما! چیزی نمانده غرق شویم، نجاتمان ده!” چگونه امکان دارد که عیسی در آرامش به استراحت بپردازد، در حالی که شاگردان با خطر مرگ دست و پنجه نرم می کردند؟ فریاد ایشان عیسی را از خواب بیدار کردو هنگامی که درخشش صاعقه صورت او را آشکار کرد، شاگردان آرامش آسمانی را در چهره اش دیدند و متوجه نگاه محبت آمیز وی شدند و از او کمک خواستند و فریاد زدند: “سرور ما! چیزی نمانده غرق شویم، نجاتمان ده!”AA 316.5

    چنین فریادی هرگز مورد بی توجهی قرار نمی گیرد در حالی که شاگردان پاروهای خود را محکم گرفته بودند و آخرین تلاش های خود را به عمل می آوردند، طوفان با شدت ادامه داشت و امواج در بالای سرشان می شکست، عیسی برخاست و در میان شاگردان خویش ایستاد، در حالی که نور حاصل از صاعقه چهره او را روشن می کرد، دست هایش را که غالب اوقات برای اعمال محبت آمیز به کار می برد، بلند کرد و به باد و امواج سهمگین دریا نهیب زد که، «ساکن شو و خاموش باش!»AA 317.1

    طوفان متوقف می شود و دریا آرام می گیرد. ابرها از بین می رود و ستارگان در آسمان می درخشند. قایق در سکوت دریا به راه خود ادامه می دهد و سپس عیسی رو به شاگردان نموده، با اندوه از ایشان سوال می کند: «ای کم ایمانان! چرا این چنین ترسانید؟» (مرقس 4 آیه 40).AA 317.2

    سکوت سنگینی بر شاگردان حکم فرما شده بود. حتی پطرس هم جرأت نکرد هراس قلبی خویش را بیان کند. قایق هایی که به همراه عیسی حرکت کرده بودند با همان خطری که شاگردان روبرو شده بودند، مواجه شدند. وحشت و ننومیدی بر سرنشینان قایق ها مستولی شده بود، اما فرمان عیسی در آرام کردن طوفان، هیاهوی ایشان را به آرامش تبدیل نمود. شدت طوفان، قایق ها را در مجاورت یکدیگر قرار داده بود و به همین دلیل تمامی مسافران، معجزه عیسی را در آرام کردن طوفان دیده بودند.AA 317.3

    در آرامش حکم فرما شده، ترسس از یاد رفته بود و مردم شگفت زده از یکدیگر می پرسیدند: «این چگونه شخصی است؟ حتی باد و امواج نیز از او فرمان می برند.»AA 317.4

    هنگامی که عیسی را برای آرام کردن طوفان بیدار کردند، کاملاً آرام و ساکت بود و هیچ نشانه ای از ترس در نگاه و سخنان او دیده نمی شد. زیرا هیچ ترسی به خود راه نمی داد. آرامش او به دلیل برخورداری از قدرت مطلق نبود، استراحت کردن او در بحبوحه طوفان دلیلش این نبود که وی «سرور زمین، دریا و آسمان» بود.AA 317.5

    عیسی از تمامی این قدرت ها صرف نظر کرده بود، او می فرماید: «من از خود کاری نمی توانم کرد.» (یوحنا 5 آیه 30). او به قدرت پدر تکیه داشت. به واسطه ایمان- ایمان به محبت — و مراقبت خدا بود که عیسی در بحبوحه طوفان، آرام و ساکت به استراحت پرداخته بود و قدرتی که طوفان را آرام کرده بود، قدرت خداوند بود.AA 317.6

    همان طور که عیسی با ایمان به مراقبت پدر آسمانی آرامی گرفت، به همین ترتیب ما نیز می بایستی با ایمان به مراقبت و مواظبت منجی مان آرامش یابیم. اگر شاگردان به عیسی توکل می کردند، از آرامش برخوردار می شدند. ترسیدن ایشان در هنگامه خطر، بی ایمانی آنان را آشکار کرد. در بحبوحه تلاش برای نجات خود، عیسی را از یاد برده بودند و فقط زمانی که از اتکاء به قدرت خویش مأیوس گردیدند، به عیسی متوسل شدند تا ایشان را یاری کند.AA 318.1

    چند وقت یک بار با همان تجاربی که شاگردان عیسی روبرو شدند، مواجه می شویم؟ هنگامی که طوفان های وسوسه شروع می شود و صاعقه های آتشین با شدت در آسمان زندگیمان پرتو افکنی می کند و امواج سهمگین از فراز سر ما عبور کرده، به تنهایی با طوفان دست و پنجه نرم می کنیم و حضور عیسی را که می تواند به ما کند کند، از یاد می بریم و آن قدر به قدرت خویش متکی می شویم که سرانجام امیدمان را از دست می دهیم و در آستانه نابودی قرار می گیریم.AA 318.2

    آنگاه عیسی را به یاد می آوریم، با این حال اگر از او درخواست کنیم که ما را نجات دهد، فریاد ما بیهوده نخواهد بود. او اگر چه بی ایمانی ما را با اندوه مورد سرزنش قرار می دهد، اما هرگز دست نیاز ما را رد نخواهد کرد و تمامی احتیاجات ما را تأمین خواهد نمود.AA 318.3

    اگر عیسی در دل ما، ساکن شود چه درخشکی باشیم چه در دریا، لزومی ندارد که بترسیم. زیرا ایمان واقعی به منجی، دریای پرتلاطم زندگی را آرام می کند و ما را از تمامی خطراتی که در خلال زندگی وجود دارد به بهترین شکلی که خود او بهتر از همه بدانها آگاهی دارد، نجات می دهد.AA 318.4

    در معجزه آرام کردن طوفان، درس روحانی دیگری نیز وجود دارد، مبنی بر اینکه تجارب انسانی همیشه حقانیت کلام خداوند را اثبات می کنند، «شریران مثل دریای متلاطم که نمی تواند آرام گیرد، ... خدای من می گوید که شریران را سلامتی نیست.” (اشعیاء 57 آیات 20 و 21).AA 318.5

    گناه، آرامش و سلامتی ما را نابود کرده است و تا زمانی که نفس انسان تسلیم اراده خداوند نشود، آرامش نخواهد یافت.AA 318.6

    قدرت انسانی قادر نیست امیال خودسرانه دل را تحت کنترل در آورد. در این زمینه همان قدر ضعیف و عاجز هستیم که شاگردان در آرام کردن طوفان. اما کسی که امواج متلاطم دریای جلیل را آرام کرد، تمامی بشریت را برای دریافت آرامش فرا می خواند. طوفان های زندگی هر اندازه هم که شدید باشند، کسانی که به عیسی توسل جویند و از او بخواهند، «ای سرور ما! ما را نجات ده.» مطمئناً نجات خواهند یافت. فیض او جان را با خداوند آشتی داده، امیال انسانی را آرام می کند و در محبت اوست که دل آرامی می یابد. “طوفان را به آرامی ساکت ساخت که موج هایش ساکن گردید، پس مسرور شدند زیرا که آسایش یافتند و ایشان را به بندر مراد ایشان رسانید.” (مزمور 107 آیات 29 و 30).AA 318.7

    «پس چو از راه ایمان پارسا شمرده شده ایم، میان ما و خدا به واسطه خداوندمان عیسی مسیح صلح برقرار شده است. » و «عمل پارسایی سلامتی و نتیجه عدالت، آرامی و اطمینان خواهد بود تا ابدالاباد.» (رومیان 5 آیه 1 — و اشعیاء 32 آیه 17).AA 319.1

    منجی و همراهانش صبح زود به ساحل نزدیک شدند. طلوع خورشید و تابش آفتاب، برکات آرامش و سلامتی را بر زمین و دریا احسان می نمود. اما به محض رسیدن به ساحل با منظره ای روبرو شدند که هراسناک تر از طوفان شدید بود. از وسط گورستان، دو مرد دیوزده از مخفی گاه خود با عجله به سوی آنان می آمدند و آن دو به قدری وحشی بودند که می خواستند به همراهان عیسی حمله ور شوند. قطعات زنجیری که به دست و پای ایشان آویزان بود، نشان می داد که از زندان گریخته اند.AA 319.2

    بدن ایشان پاره پاره و در حال خونریزی بود، زیرا با سنگ های تیز، خود را زخمی کرده بودند. چشم های ایشان از میان موهای بلند و ژولیده می درخشید و ظاهراً دیوهایی که این دو نفر را تحت اختیار خود داشتند، حتی ظاهر انسانی ایشان را نیز محو کرده بودند. آنان بیشتر شبیه حیوانات وحشی و درنده بودند تا انسان.AA 319.3

    شاگردان عیسی و همراهان ایشان از ترس پا به فرار گذاشتند، اما خیلی زوج متوجه شدند که عیسی همراه ایشان نیست، بنابراین برای یافتن عیسی برگشتند. عیسی در جای خود ایستاده بود. کسی که طوفان را آرام کرده، در مقابله با شیطان پیروز شده بود از مقابل دیوها فرار نمی کرد. دو مرد دیوزده در حالی که دندان هایشان را به هم می فشردند و کف از دهانشان خارج می شد، به او نزدیک شدند و در این هنگام ، عیسی همان دستی را که با آن، طوفان شدید دریا را آرام کرده بود، بلند کرد و آن دو مرد دیوزده، خشمگین اما ناتوان در مقابل او ایستادند.AA 319.4

    عیسی با اقتدار به ارواح پلید دستور داد تا از ایشان خارج شوند. سخنان او در افکار زایل شده آن دو مرد بداقبال نفوذ کرد.AA 320.1

    آنان به روشنی دریافتند که عیسی می تواند ایشان را از عذاب و شکنجه دیوها نجات دهد. بنابراین، برای پرستش منجی در مقابل او زانو زدند، لیکن به محض اینکه شروع به صحبت کردند و از عیسی طلب رحمت نمودند، دیوها به جای ایشان با جوش و خروش شروع به صحبت کرده، فریاد می زدند: «ای عیسی! پسر خدای متعال، ما را با تو چه کار است؟ از تو استدعا می کنیم، ما را عذاب ندهی.»AA 320.2

    عیسی از او پرسید، «نام تو چیست »; پاسخ داد: «نام مو لژیون است. زیرا که بسیاریم.» دیوها مردان رنجدیده را وسیله ارتباط قرار داده، به عیسی التماس می کردند که ایشان را از آن سرزمین اخراج نکند. کمی دورتر از آنها گله ای بزرگ از خوک ها مشغول چرا بود و دیوها التماس کنان به عیسی گفتند، «اگر بیرونمان می رانی، به درون گله خوک ها بفرست.» و عیسی هم پذیرفت، ناگهان وحشت عظیمی تمامی گله را فراگرفت و دیوانه وار از سرازیری تپه به درون دریا هجوم بردند و در آب هلاک شدند. AA 320.3

    در این اثناء تغییر خارق العاده ای در آن دو مرد دیوزده آشکار شده، نور حقیقت بر افکارشان تابیده بود و پرتو شادی حاصل از درک حقیقت در چشمان ایشان دیده می شد. چهره هایی که مدت های زیادی منعکس کننده تصویر شیطان بود، اکنون آرامی یافته بود و دست های خون آلود بی حرکت بودند، دو مرد دیو زده با صدایی شاد و مسرور، خداوند را به خاطر نجات و رستگاریشان حمد می گفتند و پرستش می کردند.AA 320.4

    خوکبانان، که از بالای تخته سنگ ها همه این وقایع را دیده بودند، با شتاب به شهر گریختند تا خبر آن را به صاحبان خوک ها و سایر مردم بازگو کنند. سپس تمام مردم شهر با ترس و حیرت برای دیدن عیسی بیرون آمدند. دو مردم دیوزده، مدت ها موجب ترس و وحشت مردم شده بودند، آن دو به قدری وحشی بودند که هیچ کس نمی توانست از کنار محل اقامتشان عبور کند زیرا با خشم و عصبانیت شیاطین، وی را مورد حمله قرار می دادند. اکنون این دو مرد دیوانه، لباس بر تن کرده، با هشیاری، درکنار مسیح نشسته و به سخنان او گوش فرا می دادند،AA 320.5

    و نام خداوندی را که ایشان را شفا داده بود، تمجید و پرستش می کردند. لیکن جمعیتی که شاهد این صحنه عالی و شگفت انگیز بود، شادی نمی کرد، زیرا برای ایشان از دست دادن تعداد زیادی خوک از نجات این دو مرد دیوزده و اسیر شیطان با اهمیت تر بود.AA 320.6

    برای صاحبان خوک ها، چنین زیانی مایه خوشوقتی نبود. آنان آن چنان در امور دنیوی غرق شده بودند که برای زندگی معنوی و روحانی هیچ اهمیتی قایل نبودند. عیسی می خواست جادوی خودفریفتگی را در ایشان از بین ببرد تا بتواند فیض او را بپذیرند، لیکن عصبانیت و تأسف حاصل از تلفات و ضرر مادی چشمان ایشان را نسبت به فیض و رحمت منجی کور کرده بود.AA 321.1

    مشاهده قدرت خارق العاده عیسی، حس خرافه پرستی و ترس را در میان مردم برانگیخت زیرا تصور می کردند که حضور این غریبه در میان ایشان، باعث بروز فلاکت های بیشتری خواهد شد. آنان نگران ورشکستگی اقتصادی بودند و به همین دلیل تصمیم گرفتند که از دست او راحت شوند. کسانی که همراه عیسی از آن سوی دریاچه آمده بودند تمام وقایع شب گذشته را در مورد طوفان شدید و اینکه چگونه عیسی طوفان را آرام کرده بود برای مردم بازگو کردند. اما سخنان آنان اثری نداشت. مردم با ترس و وحشت در اطراف عیسی اجتماع کرده و التماس می کردند که آن ناحیه را ترک گوید و عیسی هم موافقت نمود. او به فوریت سوار بر قایق شد و به آن سوی رودخانه روانه گردید.AA 321.2

    اهالی جرجس، گواه زنده ای از قدرت و رحمت مسیح را پیش روی خود داشتند. آنان دو مرد دیوزده را دیده بودند که شفا پیدا کردند و شعور از دسته رفته را باز یافتند اما از به خطر انداختن منافع دنیوی می ترسیدند به همین دلیل، با مسیح، کسی که در مقابل دیدگانشان رئیس ظلمت را مغلوب کرده بود،AA 321.3

    چون مزاحمی رفتار نمودند. آنان به خاطر چنین رفتاری، خود را از دریافت موهبت الهی محروم کردند. ما همانند اهالی جرجس این موقعیت و فرصت را نداریم که از شخص مسیح رویگردان شویم، اما هنوز عده زیادی هستند که از پذیرش و اطاعت از سخنان مسیح اجتناب می کنند، زیرا اطلاعت نمودن، مستلزم صرف نظر کردن از بعضی منافع دنیوی است و آنان از بیم آنکه حضور مسیح موجب خسارات مادی ایشان گردد فیض او را انکار می کنند و روح او را از خود می رانند. اما احساسات دو مرد دیوزده که شفا یافته بودند، بسیار متفاوت بود. آنها می خواستند همراه نجات دهنده خویش باشند زیرا در حضور عیسی از آزار و شکنجه دیوها در امان بودند. هنگامی که عیسی خواست سوار بر قایق شود، آنان به او نزدیک شدند و در زیر پاهایش زانو زدند و استدعا نمودند که ایشان را نیز همراه خود ببرد تا هموراه بتوانند به سخنان او گوش فرا دهند.AA 321.4

    اما عیسی به ایشان فرمود که به خانه هایشان مراجعت کنند و کار عظیمی را که خداوند برای ایشان انجام داده است بازگو کنند. در اینجا وظیفه ای به ایشان محول شده بود تا به سرزمین مشرکین مراجعت کنند و برکاتی را که از عیسی دریافت کرده بودند برای مردم بازگو کنند. برای آنان جدا شدن از منجی نیز بسیار مشکل بود و در معاشرت با هم وطنان مشرک خود مشکلات زیادی را پیش رو داشتند.AA 322.1

    همچنین به نظر می رسید که انزوای طولانی آنان و معاشرت نکردن با مردم جامعه، برای انجام کار تعیین شده از سوی عیسی، از ایشان سلب صلاحیت کرده باشد. اما به محض اینکه عیسی وظایفشان را خاطر نشان ساخت، سریعاً اطاعت نمودند. آنان نه تنها معجزات عیسی را برای اهل خانه و همسایه بازگو کردند بلکه در سراسر سرزمین دکاپولیس به راه افتادند،AA 322.2

    و در هر جا که می رسیدند قدرت نجات بخش عیسی را اعلام می کردند و چگونگی رهایی خودشان را از تسلط دیوها توضیح می دادند. آنان با انجام این کار برکات فوق العاده ای را دریافت کردند که اگر برای منافع شخصی در حضور عیسی می ماندند از آن محروم می شدند. زیرا تنها اشاعه خبر خوش نجات است که ما را به منجی نزدیک می کند.AA 322.3

    دو مرد دیوزاده ای که شفا یافته بودند، اولین مبشرینی بودند که از طرف عیسی برای موعظه انجیل به ناحیه دکاپولیس اعزام شده بودند. این دو فقط چند لحظه ای توانسته بودند به تعالیم مسیح گوش فرا دهند. آنان هیچ موعظه ای را از دهان عیسی نشنیده بودند و نمی توانستند مانند شاگردان مسیح که هر روزه با او بودند، موعظه کنند و تعلیم دهند. لیکن، شفا یافتن ایشان بهترین شهادتی بود که مسیح بودن عیسی را اثبات می نمود.AA 322.4

    آنان می توانستند آنچه را که در مورد عیسی دیده و شنیده بودند و همچنین قدرت معجزات او را برای مردم بازگو کنند. تمامی کسانی که فیض خداوند دل های ایشان را لمس کرده است، می توانند چنین کاری را انجام دهند. یوحنا شاگرد محبوب عیسی، درباره او چنین نوشته است: «آنچه از آغاز بود و ما آن را شنیده و با چشمان خود دیده ایم، آنچه بدان نگریستیم، و با دست های خود لمس کردیم، یعنی کلام حیات... ظاهر شد، و ما آن را دیده ایم و بر آن شهادت می دهیم.” (اول یوحنا 1 آیات 1 تا 3).AA 322.5

    ما نیز به عنوان شاهدان مسیح باید آنچه را که دیده، شنیده و احساس کرده ایم برای دیگران بازگو کنیم. AA 322.6

    اگر قدم به قدم عیسی را تعقیب نموده ایم باید چیزی برای ارائه به دیگران داشته باشیم و می توانیم درباره چگونگی شنیدن وعده عیسی و راستی و حقیقت آن با دیگران مشارکت داشته باشیم. می توانیم درباره فیض مسیح برای دیگران شهادت دهیم.AA 323.1

    خداوند ما را فراخوانده است تا چنین شهادتی را اعلام کنیم، شهادتی که برای دنیای در شرف هلاکت، امری ضروری و حیاتی است.AA 323.2

    با وجودی که اهالی جرجس عیسی را نپذیرفتند اما وی آنان را در تاریکی و ظلمتی که برگزیده بودند، رها نکرد. آنان هنگامی که از عیسی خواستند تا آن ناحیه را ترک گوید، سخنان او را نشنیده بودند و از آنچه که انکار می کردند، غافل بودند. بنابراین عیسی مجدداً حقیقت را به واسطه افرادی که مورد انکار قرار نمی گرفتند نزد ایشان روانه کرد.AA 323.3

    در هلاکت گله خوک ها هدف شیطان این بود اذهان مردم را از توجه به عیسی منحرف کند و از موعظه مژده نجات در آن ناحیه ممانعت به عمل آورد. اما همین واقعه سبب شد که توجه مردم در سراسر سرزمین به سوی عیسی معطوف گردد، در صورتی که این کار با هیچ وسیله دیگری قابل انجام نبود. با وجودی که عیسی آن ناحیه را ترک نمود، اما مردانی را که شفا داده بود به عنوان شاهدان قدرتش در آن ناحیه، باقی گذاشت. مردانی که وسیله اجرای مقاصد شیطان بودند، اکنون به عنوان سفیران مسیح، حاملان حقیقت شده بودند. هنگامی که مردم اخبار شگفت انگیز را از ایشان می شنیدند متحیر می شدند و بدین ترتیب راه اشاعه خبر خوش نجات در سراسر ناحیه هموار شده بود و نتیجه اش این شد که هنگامی که عیسی مجدداً به دکاپولیس بازگشت، مردم دسته دسته به سوی او آمدند و در مدت سه روز نه فقط ساکنان یک شهر بلکه هزاران نفر از نواحی اطراف پیام رستگاری و نجات شنیدند.AA 323.4

    حتی قدرت شیاطین هم تحت اراده و کنترل منجی ما است و اعمال شریر به جهت نیکویی ابطال می شود. روبرو شدن با دو مردم دیوزده در ناحیه جرجس برای شاگردان عیسی درس بزرگی محسوب می شد. این واقعه عمق تباهی و انحطاطی را که شیطان قصد داشت تمامی نسل آدمی را بدان دچار سازد و همچنین مأموریت مسیح در نجات انسان از تسلط قدرت شیطان را نشان می داد. آن دو موجود مفلوکی که در گورستان ساکن شده بودند و ، تحت اختیار دیوها در آمده و اسیر امیال سرکش و شهوات نفرت انگیز بودند، نشان دادند که اگر اختیار و کنترل نسل آدمی به شیطان سپرده می شد چه سرنوشت فلاکت باری در انتظار انسان می توانست باشد.AA 323.5

    شیطان دائماً تلاش می کند که افکار و احساسات انسان را منحرف کند، ذهن آدمی را به سوی اعمال شریرانه سوق دهد و او را برای ارتکاب خشونت و جنایت تحریک کند. او جسم را ضعیف، عقل را زایل و روح را فاسد و تباه می سازد. هنگامی که افراد دعوت منجی را رد می کنند، خود را تسلیم شیطان می نمایند. امروز نیز بسیاری از مردم، در خانه، در محل کار و حتی در کلیسا مرتکب چنین عملی می شوند و به همین دلیل است که خشونت و جنایت سراسر جهان را فراگرفته و فساد اخلاقی همچون سایه مرگ، ساکنان زمین را دربرگرفته است. شیطان پیوسته با ظاهری فریبنده انسان را وسوسه می کند و او را به سوی امیال زشت و ناپاک هدایت می کند که ثمرات آن فساد و تباهی است. تنها راه محفوظ و در امان ماندن از قدرت شیطان، رفتن به حضور عیسی است دشمنی و عداوت شیطان نسبت به انسان از ابتدا به انسان و فرشتگان آشکار شده بود، در حالی که عیسی همواره دوست و نجات دهنده انسان معرفی شده است. روح مسیح به شخصیت و سیرت انسان شرافت و تعالی می بخشد. او به شخصیت انسان اعتبار میبخشد تا با تمامی جسم و روح و جان برای جلال خداوند زندگی کند، «زیرا روحی که خدا به ما بخشیده، نه روح ترس بلکه روح قوت و محبت و انظباط است.» او ما را فراخوانده است تا «در جلال خداوند ما عیسای مسیح سهیم شویم. » و از ما دعوت نموده است که «به شکل و شباهت پسر او در آییم.» (دوم تیموتائوس 1 آیه 7- دوم تسالونیکیان 2 آیه 14 و رومیان 8 آیه 29).AA 324.1

    و جان هایی که به واسطه قدرت شیطان فاسد و تباه شده بودند، هنوز هم با قدرت مسیح شفا یافته و از سوی فرزند خداوند به عنوان پیام آوران عدالت و پارسایی مأموریت می یابند تا اعلام کنند که: «خداوند چه کارهای عظیمی را برای آنان انجام داده است زیرا بر آنان رحمت و شفقت نموده است.”AA 324.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents