Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
آرزوی اعصار - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 85—«بار ديگر در كنار دريا»

    عيسي مقرر كرده بود كه به شاگردانش در جليل ديدار كند. بلافاصله بعد از پايان يافتن هفته فصح، شاگردان به سوي ناحيه جليل عزيمت كردند. غيبت ايشان از اورشليم در خلال ايّام عيد فصح به منزله عصيان و ارتداد تعبير مي شد، بنابراين تا خاتمه يافتن عيد در اورشليم باقي ماندند، امّا به محض خاتمه يافتن آن با خوشحالي به سوي مكاني كه منجي تعيين كرده بود، به راه افتادند.AA 800.1

    هفت تن از شاگردان در اين گروه حضور داشتند. آنان جامه محقر ماهيگيري بر تن داشتند و از نظر مال و ثروت دنيوي فقير بودند، با اين حال در شناخت و عمل كردن به حقيقت بسيار غني بودند. همين امر موجب شده بود تا خداوند عالي ترين مقام يعني مقام معلمي را به ايشان اعطا كند. آنان در مدارس انبياء درس نخوانده بودند، امّا براي مدت سه سال از سوي بزرگترين معلمي كه جهان تاكنون به خود ديده است؛ تعليم ديده بودند. اين شاگردان تحت تعاليم مسيح تعالي يافته و به افرادي هوشمند و فرهيخته تبديل شده بودند، افرادي كه قادر بودند بشريت را به سوي شناخت حقيقت رهبري كنند.AA 800.2

    بيشتر ايم خدمت مسيح در مجاورت درياچه جليل سپري شده بود. هنگامي كه شاگردان در يك مكان مناسبي كه احتمال مزاحمت برايشان وجود نداشت جمع شدند، خودشان را محاصره خاطرات عيسي و اعمال قدرتمند او يافتند. روي اين دريا، هنگامي كه دلهايشان از ترس و وحشت لبريز شده بود و طوفان خشمگين ايشان را به سوي نابودي مي برد، مسيح با قدم زدن بر روي امواج سهمگين به كمك ايشان شتافته بود. در همين مكان، طوفان به دستور او آرام شده بود. در ديدرس ايشان ساحلي قرار داشت كه مسيح بر روي آن هزاران نفر را با پنج نان و دو ماهي خوراك داده بود. دهكده كفرناحوم، جايي كه شاهد بسياري از معجزات مسيح بود، در نزديكي ايشان قرار داشت. هنگامي كه شاگردان به اين منظره نگريستند، اذهان ايشان از سخنان و اعمال منجي لبريز شد.AA 800.3

    غروب، آرام و دلپذير بود و پطرس هنوز هم مانند گذشته به قايق و ماهيگيري علاقمند بود. او به شاگردان گفت: من به صيد ماهي مي روم، آنها گفتند، ما نيز با تو مي آييم، زيرا به غذا و پوشاك نياز داشتند و موفقيت در ماهيگيري نياز ايشان را تامين مي كرد. پس بيرون رفته، سوار قايق شدند. امّا در آن شب چيزي صيد نكردند. آنان تمام شب زحمت كشيدند امّا موفق نشدند. شاگردان در سراسر ساعات خسته كننده شب، از غيبت منجي سخن گفتند و وقايع خارق العاده اي را كه در طول خدمت او در كنار درياي جليل ديده بودند، به خاطر آوردند. آنان درباره آينده خودشان بحث و گفتگو كردند و با تفكر به چشم انداز آينده غمگين و نگران شدند.AA 801.1

    در تمام اين مدت كه شاگردان در دريا مشغول صيد ماهي بودند، نظاره گري تنها، بدون اينكه ديده شود، آنان را در طول ساحل تعقيب كرده بود. سرانجام صبح فرا رسيده بود و در حالي كه قايق به ساحل نزديك مي شد، شاگردان غريبه اي را ديدند كه در ساحل ايستاده بود. او از ايشان پرسيد، “اي فرزندان، چيزي براي خوردن نداريد؟ پاسخ دادند: نه!” گفت: “تو را به جانب راست قايق بيندازيد كه خواهيد يافت.” ايشان چنين كردند و از فراواني ماهي قادر نبودند تور را به درون قايق بكشند.”AA 801.2

    يوحنا، غريبه را شناخت و به پطرس گفت: “خداوند است” پطرس چنان خوشحال و هيجان زده شده بود كه خود را به دريا افكند، و طولي نكشيد كه در كنار سرورش ايستاده بود. امّا ديگر شاگردان با قايق آمدند، در حالي كه تور پر از ماهي را با خود مي كشيدند. “چون به ساحل رسيدند، ديدند آتشي با زغال برافروخته است و ماهي بر آن نهاده شده، و نان نيز هست.”AA 801.3

    آنان آنقدر شگفت زده بودند كه سوال نكردند، آتش و غذا از كجا آمده است. “عيسي به ايشان گفت: “از آن ماهي ها كه هم اكنون گرفتيد، بياوريد” شمعون پطرس با عجله به سوي توري كه انداخته بود رفت و به ساير برادرانش كمك كرد تا تور را به ساحل بكشند. بعد از اينكه كار به اتمام رسيد و غذا مهيا شد، عيسي به شاگردان گفت “بياييد صبحانه بخوريد” او پيش آمده، نان را برگرفت و به آنها داد و نيز ماهي را. تمامي هفت شاگرد او را شناخته و اقرار كردند. اكنون معجزه خوراك دادن به پنج هزار نفر در دامنه كوه به ذهن ايشان خطور كرد، امّا ترس عجيبي بر ايشان مستولي شده بود و در سكوت به منجي قيام كرده خيره شده بودند.AA 801.4

    شاگردان اكنون به وضوح واقعه كنار دريا را به خاطر آوردند كه عيسي به ايشان گفته بود از او پيروي كنند.AA 801.5

    آنان به ياد آوردند كه چگونه به دستور او تورهايشان را در قسمت عميق درياچه افكنده و آنقدر ماهي گرفته بودند كه تورهايشان نزديك بود پاره شود. پس از آن عيسي از ايشان خواسته بود تا قايق هايشان را رها كنند و وعده داده بود تا ايشان را صياد انسان سازد. براي يادآوري اين صحنه به اذهان ايشان و تفهيم عميق آن به شاگردان بود كه مسيح بار ديگر معجزه كرده بود. عمل او به منزله يادآوري مجدّد وظايف شاگردان به ايشان بود و به آنان نشان مي داد كه مرگ سرور و استادشان، مسئوليتشان را براي انجام كاري كه او به ايشان محول كرده بود، كاهش نداده بود. آنان اگر چه از مصاحبت شخصي و امكانات حمايتي منجي محروم مي شدند، با اين حال هنوز هم از ايشان مراقبت مي كرد. در تمام مدتي كه ايشان وظايف محول شده را انجام مي دادند، او نيازهاي ايشان را تامين مي كرد. هنگامي كه عيسي از ايشان خواست تا تورهايشان را به جانب راست قايق بيندازند، يك منظوري داشت. او در جانب راست ساحل ايستاده بود و آنجا جانب ايمان بود. آنان اگر در ارتباط با منجي عمل مي كردند، قدرت الهي او با تلاش انساني توام مي شد و در آن صورت پيروزي ايشان حتمي بود.AA 802.1

    درس ديگري كه مسيح بايد به شاگردان مي داد در ارتباط با پطرس بود. انكار مسيح از سوي پطرس با وجود ادعاهاي گذشته او مبني بر وفادار ماندن به مسيح، عملي شرم آور محسوب مي شد. او با بي احترامي كردن به مسيح، اعتبار خويش را در ميان شاگردان از دست داده بود آنان تصور مي كردند كه به پطرس اجازه داده نخواهد شد تا در ميان ايشان از همان موقعيت سابق برخوردار شود و خود پطرس نيز احساس مي كرد كه اعتبار خويش را از دست داده است. او پيش از اينكه بار ديگر در مقام رسول مسيح كار خويش را آغاز كند، ابتدا بايد در حضور همگان نشان دهد كه از اعمال گذشته خود پشيمان بوده و اظهار ندامت كند. بدون اين كار، گناه او، هرچند كه به خاطر آن توبه كرده باشد، ممكن بود به نفوذ او به عنوان خادم مسيح لطمه بزند. منجي به او فرصت داد تا مجددا اعتماد برادرانش را كسب كند و تا حد امكان، سرافكندگي را كه براي بشارت انجيل به بار آورده بود، جبران كند.AA 802.2

    در اينجا درس ديگري نيز به همه پيروان مسيح داده مي شود. كتاب مقدس با گناه و شرارت، سازش نمي كند. كلام خداوند، گناه را توجيه نمي كند. گناهان پنهان بايد در نهان به حضور خداوند اعتراف شوند. امّا گناه آشكار، بايد به طور آشكار اعتراف شود.AA 802.3

    سرافكندگي حاصل از گناه شاگرد متوجه مسيح مي شود و باعث مي شود تا شيطان احساس پيروزي كرده و افراد متزلزل را به گناه وادار كند. شاگرد مسيح بايد با اثبات توبه و تا جايي كه در توان دارد، اين بي آبرويي و سرافكندگي را از ميان بردارد.AA 803.1

    هنگامي كه مسيح و شاگردان با يكديگر در كنار درياچه غذا مي خوردند، منجي با اشاره به برادرانش از پطرس پرسيد، “اي شمعون، پسر يونا، آيا مرا بيش از اينها محبت مي كني؟” پطرس يك بار در گذشته گفته بود، “حتي اگر همه به سبب تو بلغزند، من هرگز نخواهم لغزيد.” (متي 26 آيه 33) امّا اكنون پطرس يك ارزيابي صحيح تري از خود ارايه مي كرد. او پاسخ داد، “بله سرورم، تو مي داني كه دوستت دارم.” در اينجا هيچ اعتماد به نفس مفرطي وجود ندارد كه نشان دهد پطرس، مسيح را بيشتر از برادرانش دوست داشته باشد. پطرس درباره دلبستگي و سر سپردگي اش به مسيح، فقط نظر خودش را بيان نمي كند. او به طور خالصانه قضاوت در اين مورد را به خود مسيح كه از تمامي نيات باطني آگاه مي باشد، واگذار مي كند. او به عيسي مي گويد، “تو مي داني كه دوستت دارم.” و عيسي به او مي گويد “از بره هاي من مراقبت كن.”AA 803.2

    عيسي بار ديگر پطرس را مورد امتحان قرار داد و با تكرار سخنان قبلي خود از او پرسيد، “اي پطرس، پسرر يونا، آيا مرا محبت مي كني؟ اين بار از پطرس نپرسيد كه آيا او را بيشتر از ساير برادرانش دوست دارد يا نه. پاسخ دوم پطرس مانند پاسخ اول او، عاري از اطمينان اغراق آميز بود. “بله سرورم، مي داني كه دوستت مي دارم.” عيسي به او گفت “گوسفندان مرا شباني كن.” يك بار ديگر منجي از او پرسيد: “اي شمعون، پسر يونا، آيا مرا محبت مي كني؟” پطرس آزرده شد و فكر كرد كه مسيح درباره محبت او ترديد دارد. او از دليل بي اعتمادي منجي نسبت به خود آگاه بود، بنابراين با اندوه پاسخ داد،: سرورم، تو از همه چيز آگاهي، تو مي داني كه دوستت دارم. “عيسي بار ديگر به او گفت “گوسفندان مرا مراقبت كن.”AA 803.3

    پطرس سه بار خداوند را انكار كرده بود و اكنون عيسي براي اطمينان يافتن از محبت و وفاداري پطرس نسبت به خود، سه بار او را مورد امتحان قرار داده بود. او، عمق ندامت پطرس را به شاگردان آشكار كرد و نشان داد كه اين شاگرد كه زماني از مغرورترين شاگردان به شمار مي آمد، چگونه فروتن شده است. پطرس ذاتا فردي افراطي و شتاب زده بود و شيطان با سوء استفاده از اين ضعفها سعي كرده بود تا او را مغلوب كند.AA 803.4

    درست پيش از اينكه پطرس با انكار خداوند مرتكب گناه شود، خداوند به او گفته بود: “اي شمعون، اي شمعون، اينك شيطان خواست شما را چون گندم غربال كند، ليكن من براي تو دعا مي كنم تا ايمانت تلف نشود. پس چون بازگشتي، برادرانت را استوار بدار.” (لوقا 22 آيات 31 و 32). اكنون زمان آن رسيده بود و علايم تغيير و دگرگوني در پطرس كاملا مشهود بود. سوالات پي در پي و دشوار مسيح از او با عجله و اتكا به خود پاسخ داده نشده بود و اينك پطرس به واسطه ندامت و تواضع، بيش از هر زماني آماده بود تا رسالت خويش را به عنوان شبان گوسفندان خداوند آغاز كند.AA 804.1

    نخستين وظيفه اي كه مسيح براي بازگرداندن پطرس به خدمت به او محول كرد، مراقبت از گوسفندان بود. اين وظيفه اي بود كه پطرس براي انجام آن كم تجربه بود. چنين كاري مستلزم مهرباني، صبر و خويشتنداري بود. او فراخوانده شده بود تا به آناني كه در ايمان كم تجربه بودند، خدمت كند، ناآگاهان را تعليم دهد و كتب مقدسه را براي ايشان توضيح دهد و آنان را براي خدمت فعال و موثر مسيح، تعليم دهد. پطرس، پيش از اين، براي انجام چنين كاري شايستگي نداشت و حتي از اهميت آن آگاه نبود. امّا اين كاري بود كه عيسي اكنون او را براي انجام آن فراخوانده بود و براي انجام اين كار، تجربه غم انگيز و ندامت خود او، وي را آماده كرده بود.AA 804.2

    پطرس، پيش از اينكه عيسي را انكار كرده و مرتكب گناه شود، دائما نسنجيده و بدون تفكر سخن مي گفت. او هميشه در صدد اصلاح ديگران بود و پيش از اينكه از خودش و يا از سخناني كه مي خواست بر زبان آورد، درك روشني داشته باشد، اظهار نظر مي كرد. امّا پطرس تغيير يافته فرد بسيار متفاوتي شده بود. او شور و اشتياق سابق را حفظ كرده بود امّا فيض مسيح اشتياق او را تعديل كرده بود. اكنون پطرس، فردي عجول، متكي به خود و متكبر نبود، بلكه به فردي آرام، خويشتندار و تعليم پذير تبديل شده بود و از اين به بعد مي توانست از گوسفندان گله مسيح مراقبت كند.AA 804.3

    روش برخورد منجي با پطرس، براي او و برادرانش درس بسيار مهمي را به همراه داشت. مسيح به آنان آموخت تا با فرد گناهكار، با صبر، دلسوزي و محبت آمرزنده رفتار كنند. با وجود اينكه پطرس، سرورش را انكار كرده بود، امّا محبت منجي نسبت به او هرگز متزلزل نشد. كسي كه گوسفندان مسيح را شباني مي كند بايد با چنين محبتي رفتار كند. پطرس با يادآوري ضعفها و شكست هايش بايد همانگونه كه مسيح با وي رفتار كرده بود، با گوسفندان گله مسيح رفتار مي كرد. سوال مسيح از پطرس بسيار مشخص و واضح بود.AA 804.4

    او يگانه شرط شاگردي و خدمت را به او يادآور شده و گفت “آيا مرا دوست داري؟” محبت به مسيح شرط اساسي خدمت مي باشد. پطرس ممكن بود از تمام شرايط برخوردار باشد، با اين حال بدون محبت مسيح نمي توانست براي گله خداوند، شبان امين و وفاداري باشد. شناخت، نيكوكاري، فصاحت كلام، سخنوري و حق شناسي، همگي براي انجام خدمت ضروري مي باشند، امّا بدون محبت مسيح، خادم مسيحي در كار خود با شكست مواجه خواهد شد.AA 805.1

    عيسي با پطرس به تنهايي قدم زد، زيرا موضوعي بود كه ميل داشت فقط به پطرس بگويد. عيسي پيش از مرگش به او گفته بود، “جايي كه مي روم، الان نمي تواني از پي من بيايي، امّا بعدها از پي ام خواهي آمد.” و پطرس در پاسخ گفته بود، “سرورم، چرا اكنون نتوانم از پي ات بيايم؟ من جانم را در راه تو خواهم نهاد.” (يوحنا 13 آيات 36 و 37) هنگامي كه پطرس اين سخنان را بر زبان مي آورد از فراز و نشيب مسيري كه مسيح در آن گام برمي داشت، اطلاع چنداني نداشت، با فرا رسيدن لحظه آزمايش، پطرس شكست خورده بود. با اين حال، بايد فرصت ديگري به او داده مي شد تا محبت خويش را به مسيح اثبات كند. مسيح براي تقويت كردن ايمان پطرس، آينده او را به وي آشكار كرده و به او گفت كه پس از عمري مفيد بودن و خدمت كردن، هنگامي كه زمان پيري فرا رسد، او به راستي از پي سرورش خواهد آمد. مسيح به او گفت، “زماني كه جوان تر بودي كمر خويش برمي بستي و هر جا كه مي خواستي مي رفتي، امّا چون پير شوي دستهايت را خواهي گشود و ديگري كمر تو را بسته، به جايي كه نمي خواهي خواهد برد.” عيسي با اين سخنان، به چگونگي مرگ او اشاره مي كرد كه باعث جلال خداوند مي شد.AA 805.2

    عيسي به اين ترتيب، نحوه مرگ پطرس را عينا به او آشكار كرد. او حتي كشيده شدن دستهاي او بر روي صليب را پيش گويي كرد و مجددا به او گفت “از پي من بيا” پطرس به خاطر اين مكاشفه دلسرد نشد زيرا مشتاق بود تا هر نوع مرگي را به خاطر مسيح تحمل كند.AA 805.3

    پطرس تا آن زمان مانند بسياري از مردم زمان ما، مسيح را به عنوان يك انسان شناخته بود.AA 805.4

    امّا اكنون، تفكر او وسعت يافته بود، او پيش از اين مسيح را به عنوان يك انسان و معلم آسماني محبت كرده بود، امّا اكنون او را به عنوان خدا دوست مي داشت. او در حال آموختن درسي بود كه در آن مسيح براي او همه چيز بود.AA 805.5

    اينك پطرس آماده بود تا در رسالت فداكارانه مسيح سهيم شود و سرانجام هنگامي كه به پاي صليب آورده شد بنا به خواسته خودش به طور وارونه مصلوب شد زيرا فكر مي كرد كه شايستگي آن را ندارد تا همانند استاد و سرورش متحمّل رنج و عذاب شود.AA 806.1

    براي پطرس جمله “از پي من بيا” آكنده از تعليم بود. اين تعليم نه تنها براي مرگ او، بلكه براي تمام مراحل زندگي او داده شده بود. او همواره مايل بود به طور مستقل عمل كند و به جاي پيروي از نقشه خداوند سعي كرده بود، براي كار او برنامه ريزي كند و در اين كار هيچگونه موفقيتي كسب نكرده بود. به همين دليل عيسي به او مي گويد “از پي من بيا” و در جلوي من حركت نكن. در آن صورت لشگريان شيطان به تو آسيبي نخواهند رساند. اگر من پيشاپيش تو حركت كنم، به وسيله دشمن مغلوب نخواهي شد.AA 806.2

    هنگامي كه پطرس در كنار عيسي راه مي رفت، يوحنا را ديد كه از پي ايشان مي آيد و اين فكر به نظرش رسيد تا درباره آينده يوحنا از عيسي سوال كند. او از عيسي پرسيد “سرور من، پس او چه مي شود؟ عيسي به او گفت: “اگر بخواهم تا بازگشت من باقي بماند، تو را چه؟ تو از پي من بيا.” پطرس بايد توجه مي كرد كه سرورش، همه آنچه را كه دانستن آن براي او بهترين بود، به وي آشكار مي كرد. وظيفه هر فردي اين است كه بدون نگراني بي جهت، و دخالت نكردن در كار محوله به ديگران، از مسيح پيروي كند. در سخن گفتن از يوحنا “اگر بخواهم تا بازگشت من باقي بماند” عيسي تضمين نكرد كه اين شاگرد تا آمدن دوباره او زنده بماند. او صرفا بر قدرت عالي و عظيم خويش تاكيد كرد و اينكه حتي اگر او اراده ميكرد كه چنين شود، اين كار نبايد به هيچ وجه در وظيفه پطرس تاثير مي گذاشت آينده پطرس و يوحنا در دستهاي خداوند ايشان قرار داشت و پيروي از او وظيفه اي بود كه از هر دوي ايشان انتظار مي رفت.AA 806.3

    امروزه نيز بسياري مانند پطرس رفتار مي كنند. آنان به مسايل ديگران علاقمند بوده و ميل دارند از كارهاي ايشان باخبر شوند در حالي كه در خطر سهل انگاري از وظايفشان قرار دارند. وظيفه همه ما اين است كه به مسيح نگاه كرده و از او پيروي كنيم. ما اشتباهات زندگي اشخاص و نقائص شخصيتي ايشان را خواهيم ديد زيرا همه افراد در محاصره خطا و گناه قرار دارند. امّا در مسيح، قدوسيت و كمال را خواهيم يافت و با نگريستن به او و پيروي از او تبديل خواهيم شد. يوحنا آنقدر زيست كه پير و سالخورده شد.AA 806.4

    او ويراني اورشليم و انهدام معبد با شكوه آن را كه مظهر نابودي نهايي جهان مي باشد. به چشم ديد. يوحنا تا آخرين روزهاي عمر خود از منجي و سرورش پيروي كرد. چكيده شهادت او به كليسا اين بود “اي عزيزان، يكديگر را محبت كنيم......... و كسي كه در محبت ساكن است، در خدا ساكن است و خدا در او.” (اول يوحنا 4 آيات 7 و 16).AA 807.1

    پطرس مجددا براي ادامه خدمت فراخوانده شده بود، امّا مقام و اقتداري كه از مسيح دريافت كرده بود، موجب برتري او بر ساير شاگردان نشده بود. مسيح اين موضوع را در پاسخ به سوال پطرس به طور واضح آشكار كرده بود. “پس او چه مي شود؟ و عيسي گفته بود “تو را چه؟ تو از پي من بيا”. پطرس به عنوان سر كليسا برگزيده نشده بود محبتي كه مسيح با بخشيدن گناه پطرس به او نشان داده بود و كار مراقبت از گوسفندان را به او سپرده بود و همچنين صداقت خود پطرس در پيروي از مسيح، موجب جلب حمايت ساير شاگردان شده بود. پطرس در كليسا از نفوذ بسيار زيادي برخوردار بود. امّا درسي را كه مسيح در كنار درياچه جليل به او آموخته بود، در سرتاسر زندگيش فراموش نكرد. او، بعدها در يكي از رسالاتش كه با الهام از روح القدس نوشته شده است خطاب به كليسا مي گويد “من كه خود از مشايخ هستم و شاهد بر رنج هاي مسيح و شريك جلالي كه آشكار خواهد شد، مشايخ را در ميان شما پند مي دهم. گله خداوند را كه به دست شما سپرده شده است شباني و نظارت كنيد، اما نه به اجبار بلكه با ميل و رغبت، آن گونه كه خدا مي خواهد، و نه براي منافع نامشروع بلكه با عشق و علاقه، نه آنكه بر كساني كه به دست شما سپرده شده اند سروري كنيد، بلكه براي گله نمونه باشيد. تا چون شبان اعظم ظهور كند، تاج جلال غير فاني را دريافت كنيد.” (اول پطرس 5 آيات 1 و 4).AA 807.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents