Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
آرزوی اعصار - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 41—«بحران در جليل »

    هنگامي كه عيسي به مردم اجازه نداد تا او را به عنوان پادشاه اسراييل اعلام كنند، مي دانست كه به نقطه عطفي در تاريخ زندگي اش رسيده است و جمعيتي كه امروز آرزو داشتند او را به مقام سلطنت منصوب كنند، فردا از وي رويگردان خواهند شد. ناكامي مردم در زمينه آرزوهاي جاه طلبانه و تمايلاتشان، محبت ايشان را به نفرت و تمجيد ايشان را به لعنت و ناسزا مبدل مي كرد. عيسي با وجود اين كه از اين موضوع آگاه بود، براي برطرف كردن بحران، هيچگونه اقدامي به عمل نياورد. زيرا از آغاز به پيروان خويش اميد دريافت پاداش دنيوي را وعده نداه بود. او به كساني كه اشتياق شاگردي وي را دارند فرموده است: «روباهان را لانه هاست و مرغان هوا را آشيانه ها، امّا پسر انسان را جاي سر نهادن نيست.» (متي 8 آيه 20). اگر انسان مي توانست با پيوستن به مسيح، دنيا را نيز داشته باشد، جمعيتي را كه در اطراف مسيح بودند با وي بيعت مي كردند. اما عيسي چنين خدمتي را نمي پذيرد. از ميان عده كثيري كه به او پيوسته بودند، بسياري به اين اميد كه او سلطنت دنيوي را خواهد پذيرفت و به سوي او جذب شده بودند و ايشان مي بايستي از گمراهي و جهالت نجات مي يافتند. مفهوم عميق تعاليم عيسي در معجزه پنج نان و دو ماهي از سوي مردم درك نشده بود و اين موضوع مي بايستي روشن و آشكار مي شد.AA 367.1

    و اين مكاشفه جديد بايد آزمايش جديدتري را به همراه خود داشته باشد. معجزه پنج نان و دو ماهي به گوش اهالي منطقه و مردم در اماكن دور و نزديك رسيد و فرداي همان روز، صبح زود مردم گروه گروه براي ديدن عيسي به سوي بيت صيدا هجوم آوردند. عده زيادي از مردم از راه دريا و خشكي به سوي آن محل روانه شده بودند و آناني كه شب قبل او را ترك كرده بودند، مجددا مراجعت كردند و انتظار داشتند كه هنوز هم او را در همان مكان ملاقات كنند زيرا قايقي كه بتواند عيسي را بدان طرف ساحل برساند، وجود نداشت. اما جستجوي ايشان بي ثمر بود و عده زيادي در طلب وي به شهر كفرناحوم مراجعت نمودند.AA 367.2

    در خلال اين احوال، عيسي پس از غيبت يك روزه به جنيسارت مراجعت نموده بود و مردم به مجرد اين كه دانستند كه عيسي در آن سرزمين فرود آمده است، «دوان دوان به سرتاسر آن منطقه رفتند و بيماران را بر تخت ها گذاشته، به هرجا كه شنيدند او آنجاست، بردند.» (مرقس 6 آيه 55).AA 368.1

    عيسي بعد از مدتي به كنيسه رفت و كساني كه از بيت صيدا آمده بودند، او را در آنجا يافتند. آنان به وسيله رسولان اطلاع يافتند كه او چگونه از دريا عبور كرده است. شاگردان از طوفان سهمگين و ساعت هايي كه بي نتيجه در مقابل بادهاي مخالف پارو زده بودند، سپس ظاهر شدن مسيح و راه رفتن او بر روي آب و ترسي كه از ديدن او در دل ايشان به وجود آمده بود و كلمات اطمينان بخش منجي و ماجراي پطرس و نتايج آن و آرام گرفتن طوفان و بالاخره رسيدن قايق به ساحل را يك به يك و به طور كامل براي جمعيت شگفت زده شرح دادند. عده ديگري كه با شنيدن اين ماجرا قانع نشده بودند، در اطراف عيسي جمع شده، از وي سئوال مي كردند: «اي استاد، كي به اينجا آمدي؟» آنان انتظار داشتند كه از دهان وي شرح بيشتري درباره آن معجزه بشنوند.AA 368.2

    عيسي حس كنجكاوي ايشان را ارضاء نكرد بلكه با اندوه زياد فرمود: «آمين آمين، به شما مي گويم، مرا مي جوييد نه به سبب آياتي كه ديديد، بلكه به سبب آن نان كه خوريد و سير شديد.» آنان با انگيزه هاي شايسته و ارزشمندي در جستجوي عيسي نبودند بلكه چون از قرص هاي نان خورده و سير شده بودند، هنوز هم با پيوستن به او در انتظار دريافت منافع دنيوي بودند. منجي به ايشان فرمود: «كار كنيد، اما نه براي خوراك فاني، بلكه براي خوراكي كه تا حيات جاويدان باقي است، خوراكي كه پسر انسان به شما خواهد داد.»AA 368.3

    يعني صرفا در طلب منافع مادي نباشيد و تلاش اصلي شما براي فراهم كردن و ساختن اين زندگي فاني نباشد بلكه در طلب خوراك روحاني باشيد، در طلب حكمتي كه منجر به حيات جاوداني مي شود و تنها پسر يگانه خداوند است كه مي تواند آن را عطا كند زيرا، «بر اوست كه خداي پدر مهر تاييد زده است»AA 368.4

    سخنان عيسي توجه شنوندگان را براي لحظاتي برانگيخت. آنگاه از او پرسيدند: «چه آيتي به ما مي نمايي تا با ديدن آن به تو ايمان آوريم؟” آنان براي اينكه به خداوند نزديكي جويند، بسياري از كارهاي سنگين و طاقا فرسا را انجام مي دادند و براي كسب شايستگي بيشتر حاضر بودند هرگونه مقررات و آيين جديدي را بشنوند و انجام دهند.AA 368.5

    مفهوم سئوال ايشان اين بود كه، چه كنيم تا شايسته و سزاوار ملكوت خداوند باشيم؟ براي كسب حيات جاوداني، چه بهايي را بايد بپردازيم؟AA 369.1

    و عيسي در پاسخ گفت: «كار پسنديده خدا آن است كه به فرستاده او ايمان آوريد.» ايمان به عيسي، بهايي است كه بايد براي ملكوت خداوند پرداخت شود و تنها رسيدن به ملكوت آسمان به واسطه ايمان به «بره خداست كه گناه جهان را بر مي دارد » (يوحنا 1 آيه 29).AA 369.2

    اما مردم، حقيقت ملكوتي را كه در اين جملات نهفته بود، نپذيرفتند. عيسي تمامي اعمال را كه انبياء درباره مسيح پيشگويي كرده بودند، انجام داده بود. اما آنان آنچه را كه توقعات خودخواهانه ايشان از اعمال عيسي در ذهنشان تصوير كرده بود، نمي ديدند. در واقع عيسي يكبار جمعيت را، با قرص هاي نان خوراك داده بود، اما در ايام موسي قوم اسراييل به مدت چهل سال با منّ تغذيه شده بودند و اكنون چقدر بيشتر از مسيح توقع داشتند كه ايشان را از بركات آسماني بهره مند سازد. مردم ناراضي از خود مي پرسيدند كه اگر عيسي مي توانست اين همه اعمال و معجزات خارق العاده انجام دهد، آيا نمي توانست سلامتي و شفا، قدرت و ثروت را به تمام افراد قوم خود عطا كند و آنان را از دست ظالمان و ستمگران برهاند و قدرت و افتخار را نصيب ايشان سازد؟ اين حقيقت كه عيسي خود را فرستاده خداوند اعلام كرده بود ولي همچنان از پذيرفته شدن به عنوان پادشاه قوم اسراييل امتناع مي ورزيد، رازي بود كه مردم از درك آن عاجز بودند، امتناع او موجب سوء تعبير شده بود. بسياري نتيجه گيري كرده بودند كه او به دليل ترديد از ماهيت ماموريت الهي خود جرئت دفاع كردن از ادعاهاي خويش را ندارد. بدين طريق دل هاي خود را به روي بي ايماني گشودند و بذري را كه شيطان در دل هاي ايشان كاسته بود، ثمره سوء تفاهم و ارتداد را به همراه داشت.AA 369.3

    اكنون يكي از كاهنان با لحني تمسخر آميز از عيسي سئوال نمود: «چه آيتي به ما مي نمايي تا با ديدن آن به تو ايمان آوريم؟ چه مي كني؟ پدران ما در بيابان من خوردند، چنان كه نوشته شده است. او از آسمانها به آنها نان داد تا بخورند.»AA 369.4

    يهوديان براي موسي احترام قايل بودند چون او را بخشنده من تصور مي كردند. آنان در حقيقت با ستايش از موسي به عنوان عامل و وسيله دريافت من، مسيح را به عنوان كسي كه كار را انجام داده بود از نظر دور مي داشتند. پدران ايشان نيز عليه موسي شكايت مي كردند و ماموريت الهي او را مورد شك و ترديد قرار مي دادند.AA 369.5

    اكنون فرزندان ايشان نيز با همان روحيه، مسيح را كه حامل پيام خداوند بود، انكار مي كردند. عيسي بديشان گفت: «آمين، آمين، به شما مي گويم، موسي نبود كه آن را از آسمان به شما داد.» كسي كه نان را به ايشان عطا كرده بود، در ميان ايشان ايستاده بود، اين خود مسيح بود كه عبرانيان را در بيابان رهبري كرده، آنان را هر روزه از نان آسماني خوراك مي داد.AA 370.1

    آن خوراك، نمونه واقعي نان آسماني بود. روح حيات بخشي كه از منبع الهي جاري مي گردد، همان من حقيقي است. عيسي فرمود: «نان خدا آن است كه از آسمان نازل شده، به جهان حيات مي بخشد.» (يوحنا 6 آيه 33).AA 370.2

    برخي از آنان هنوز فكر مي كردند كه منظور عيسي، همان خوراك دنيوي است و به همين علت گفتند: «اين نان را همواره به من بده.» آنگاه عيسي به روشني اعلام كرد كه، «من نان حيات هستم.»AA 370.3

    يهوديان با تصويري كه مسيح ترسيم كرده بود، آشنايي داشتند، موسي با الهام از روح القدس گفته بود كه، «انسان نه به نان زيست مي كند بلكه به هر كلمه اي كه از دهان خداوند صادر مي شود.» همچنين در كتاب ارمياي نبي مكتوب بو كه، «سخنان تو يافت شد و آنها را خوردم و كلام تو شادي و ابتهاج دل من گرديد.» (تثنيه 8 آيه 3 و ارميا 15 آيه 16).AA 370.4

    معلمين و كاهنين يهود در بين خودشان مثلي داشتند كه خوردن نان آسماني در مفهوم روحاني آن به منزله مطالعه شريعت و انجام اعمال نيكوست و غالب اوقات گفته مي شد كه با آمدن مسيح، قوم اسرائيل تغذيه خواهد شد. تعليم انبياء عهد عتيق، معجزه قرص هاي آسماني را با عنوان درسي عميق و روحاني آشكار كرده بود و اين همان درسي بود كه عيسي سعي داشت براي شنوندگان حاضر در كنيسه مكشوف سازد. اگر يهوديان، كتب مقدسه را درك مي كردند، فهم سخنان عيسي كه «من نان حيات هستم.»، براي ايشان ميسر مي گرديد.AA 370.5

    درست يك روز قبل، جمعيت گرسنه و خسته از ناني كه به دست مسيح تهيه شد، تغذيه شده بودند. همانطور كه به وسيله نان، قوت و تازگي و نشاط جسمي را دريافت كردند، از كلام مسيح مي توانستند قوت روحاني و حيات جاوداني را دريافت كنند.AA 370.6

    عيسي بديشان فرمود: «هركه نزد من آيد، هرگز گرسنه نشود و هر كه به من ايمان آورد، هرگز تشنه نگردد.» آنگاه به ايشان مي گويد: «هر چند مرا ديده ايد، اما ايمان نمي آوريد.»AA 370.7

    آنان با شهادت روح القدس و مكاشفه الهي، مسيح را ديده بودند و علائم و شواهد زنده قدرت او در نظر ايشان آشكار شده بود، ولي باز هم آيتي ديگر مي خواستند و اگر چنين آيتي بديشان داده مي شد، باز هم چون گذشته در بي ايماني و بي اعتقادي باقي مي ماندند. اگر آنان با چيزهايي كه ديده و شنيده بودند، ايمان نمي آوردند، نشان دادن اعمال خارق العاده ديگر، چه فايده اي مي توانست داشته باشد. بي ايماني، همواره مي تواند براي ايجاد شك و ترديد، درباره حقيقت، بهانه تراشي كند و صحيح ترين اصول را با عقل و منطق انساني تخطئه نمايد.AA 371.1

    مسيح مجددا با اشاره به جمعيت لجوج و سرسخت، فرمود: «آن كه نزد من آيد، او را هرگز از خود نخواهم راند »AA 371.2

    او مي گفت:AA 371.3

    “همه كساني كه با ايمان او را دريافت كنند، حيات جاوداني خواهند يافت.” پس هيچكس از بين نخواهد رفت و ديگر لازم نخواهد بود كه فريسيان و صدوقيان درباره حيات آينده، با هم به مشاجره بپردازند. ديگر لزومي نداشت كه مردم با اندوه و نااميدي براي مردگان خويش گريه و زاري كنند. زيرا عيسي بديشان گفته بود: «خواست فرستنده من اين است كه هر كه به پسر بگرد و به او ايمان آورد، از حيات جاويدان برخوردار شود، و من در روز واپسين او برخواهم خيزاند. standard-indented AA 371.4

    اما رهبران قوم عصباني و ناراحت شدند و گفتند: «مگر اين مرد، عيسي پسر يوسف نيست كه ما پدر و مادرش را مي شناسيم؟ پس چگونه مي گويد، «از آسمان نازل شده ام؟»AA 371.5

    آنان سعي كردند با نگاه تحقير آميز به اصل و نسب فروتن و متواضع عيسي، تعصب مردم را برانگيزانند. آنان با لحني تحقير آميز به زندگي كارگري او در شهر جليل اشاره مي كردند و خانواده او را حقير و بيچاره مي شمردند و مي گفتند كه ادعاي اين نجار بي سواد ارزشي ندارد كه بدان توجهي بشود. آنان به واسطه تولد اسرارآميز وي اصل و نسب او را مشكوك قلمداد مي كردند و بدين وسيله با معرفي و بيان شرايط انساني تولد وي، پيشينه و شرح حال زندگي او را خدشه دار مي كردند.AA 371.6

    عيسي ماجراي تولد اسرار آميز خود را براي ايشان توضيح نداد و همان طور كه در مورد عبور از دريا به هيچ سوالي پاسخ نگفت، درباره آمدن خود از ملكوت نيز به سئوالات ايشان پاسخ نداد. او با معجزاتي كه انجام مي داد، سعي نمي كرد تا توجه مردم را جلب كند. عيسي داوطلبانه، خود را از جلال و مقام آسماني، خالي كرد و صورت غلام پذيرفت اما سخنان و اعمال او خصوصيات و شخصيتش را آشكار كرد. تمامي كساني كه قلب هايشان به روي انوار الهي گشوده بود، او را كه «پسر يگانه پدر و پر از فيض و راستي بود.»، مي شناختند. (يوحنا 1 آيه 14).AA 371.7

    تعصب فريسيان، بسيار عميق تر از آن چيزي بود كه سئوالات ايشان نشان مي داد و ريشه در دل هاي فاسد و خود محور ايشان داشت. تمامي اعمال و سخنان عيسي، خصومت و مخالفت ايشان را به همراه داشت، آنان با برخورداري از چنين روحيه اي، هرگز نمي توانستند پاسخ مناسب را از او دريافت كنند.AA 372.1

    “هيچ كس نمي تواند نزد من آيد مگر آنكه پدري كه مرا فرستاد، او را جذب كند و من در روز بازپسين، او را برخواهم خيزاند.” در كتب پيامبران، آمده است كه، “همه از خدا تعليم خواهند يافت، پس هر كه از خدا بشنود و از او تعليم يابد، نزد من مي آيد.” هيچ كس نزد مسيح نمي آيد مگر كساني كه محبت جذب كننده پدر آسماني را دريافت كنند و به » پاسخ گويند. اما خداوند همه دل ها را به سوي مسيح جذب مي كند و تنها كساني كه در مقابل خداوند مقاومت مي ورزند، از آمدن به نزد مسيح امتناع خواهند نمود.AA 372.2

    در جمله «همه از خداوند تعليم خواهند يافت.» عيسي به نبوت اشعياء نبي اشاره مي كند كه، «جميع پسرانت از خداوند تعليم خواهند يافت و پسرانت را سلامتي عظيم خواهد بود.» (اشعياء 54 آيه 13).AA 372.3

    يهوديان، اين نوشته را به خودشان اختصاص داده بودند و از اينكه خداوند معلم ايشان بود، به خود مي باليدند. اما عيسي نشان داد كه اين ادعاي ايشان كاملا بيهوده و عاري از حقيقت است. زيرا فرمود: «هر كه از خدا بشنود و از او تعليم يابد، نزد من مي آيد.” آنان تنها به واسطه مسيح مي توانستند معرفت الهي را كسب كنند. بشريت نمي تواند مشاهده جلال او را تحمل نمايد. آناني كه از خداوند تعليم يافته بودند، صداي فرزند او عيساي ناصري را مي شنيدند، و او را كه از طريق طبيعت و مكاشفه، پدر را معرفي مي نمود، مي شناختند.AA 372.4

    “آمين، آمين، به شما مي گويم، هر كه ايمان دارد، از حيات جاويدان برخوردار است.” روح القدس به وسيله يوحناي رسول، كسي كه اين كلام را شنيد، به كليساها اعلام كرده است كه، “آن شهادت اين است كه خدا به ما حيات جاويدان بخشيده و اين حيات در پسر اوست، آن كه پسر را دارد، حيات دارد و آنكه پسر خدا را ندارد از حيات برخوردار نيست.” (اول يوحنا 5 آيات 11 و 12)، و عيسي فرمود: “در روز بازپسين او را برخواهم خيزانيد.”AA 372.5

    مسيح در جسم با ما يكي شد تا ما بتوانيم در روح با او يكي شويم و به واسطه اين اتحاد و يگانگي است كه از گور يرمي خيزيم، نه فقط براي آشكار شدن قدرت مسيح، بلكه به جهت ايمان به اوست كه از حيات جاوداني برخوردار مي شويم. كساني كه سيرت حقيقي مسيح را مي شناسند و در دل خود به او ايمان مي آورند و از حيات جاويدان برخوردار مي شوند. مسيح به واسطه روح القدس در ما ساكن مي شود و پذيرفته شدن روح القدس خداوند در دل، ابتداي حيات جاوداني است.AA 373.1

    مردم توجه مسيح را به من كه پدرانشان در بيابان خورده بودند، جلب مب كردند، چنان كه گويي تهيه آن خوراك، بزرگ تر و مهم تر از معجزاتي است كه عيسي انجام داده بود. اما او به ايشان نشان مي دهد كه آن بخشش تا چه اندازه در مقايسه با بركاتي كه او براي عطاي آن پاي بدين جهان نهاده بود، ناچيز و بي مقدار است. من مي توانست وجود زميني و فاني را حفظ كند ولي نمي توانست از نزديك شدن مرگ جلوگيري كرده و يا حيات جاوداني را تضمين كند. اما عيسي به عنوان نان آسماني، جان را براي رسيدن به حيات جاوداني تغذيه مي كند. منجي فرموده است:AA 373.2

    «من نان حيات هستم، پدران شما، من را در بيابان خوردند و با اين حال مردند. اما ناني كه از آسمان نازل مي شود، چنان است كه هركه از آن بخورد، تا ابد زنده خواهد ماند.” مسيح اكنون جمله ديگري را نيز به اين سخنان اضافه مي كند. او با مرگ خود مي توانست به انسان حيات بخشد و بنابراين به مرگ خود به عنوان تنها راه نجات و رستگاري اشاره مي كند و مي گويد: «ناني كه من براي حيات جهان مي بخشم، بدن من است.»AA 373.3

    يهوديان در شرف انجام جشن فصح در اورشليم بودند، جشني كه به يادبود شب نجات قوم اسرائيل از مصر برپا مي شد، هنگامي كه فرشته مرگ منازل مصريان را زد و نخست زادگان ايشان را هلاك كرد، خداوند مي خواست كه آنان توسط برّه مربوط به فصح، بره خداوند را در نظر آورند و آن را به عنوان نمادي از مسيح كه جان خود را براي حيات جهان فدا مي كند، بپذيرند.AA 373.4

    اما يهوديان بدون توجه به مفهوم اين نماد، شكل ظاهري آن را بسيار مهم تلقي كردند. آنان بدن خداوند را تشخيص ندادند.AA 373.5

    همان حقيقتي كه مراسم فصح نماد و مظهر آن بود، در سخنان مسيح نيز تعليم داده شده بود. با اين حال يهوديان از درك و شناخت آن عاجز بودند. اكنون، كاهنين با خشم و عصبانيت اظهار مي نمودند كه، «اين مرد چگونه مي تواند بدن خود را به ما بدهد تا بخوريم؟» آنان سخنان مسيح را با معناي تحت الفظي آن درك مي نمودند. درست مانند نيقوديموس كه براي درك موضوع تولد تازه از مسيح پرسيد: «كسي كه سالخورده است، چگونه مي تواند زاده شود؟» (يوحنا 3 آيه 4). آنان تا حدي مفهوم سخنان عيسي را درك كرده بودند اما مايل نبودند به آن اعتراف كنند و با بد تعبير كردن سخنان او، اميدوار بودند كه تعصب مردم را عليه وي برانگيزند.AA 373.6

    مسيح، آيين هاي نمادين مربوط به خود را تعديل نكرد بلكه حقيقت را با لحني قوي تر بازگو نمود؛ «آمين، آمين به شما مي گويم كه تا بدن پسر انسان را نخوريد و خون او را ننوشيد، در خود حيات نداريد. هر كه بدن مرا بخورد و خون مرا بنوشد، حيات جاويدان دارد و من در روز بازپسين او را برخواهم خيزانيد. زيرا بدن من خوردني حقيقي و خون من آشاميدني حقيقي است. كسي كه بدن مرا مي خورد و خون مرا مي نوشد، در من ساكن مي شود و من در او.»AA 374.1

    خوردن بدن و نوشيدن خون مسيح، يعني پذيرش وي به عنوان منجي شخصي و ايمان به اينكه او گناهان ما را مي بخشد و ما در او كامل مي شويم. با نگريستن به محبت مسيح و ماندن در محبت او و جذب شدن به سويش، در طبيعت و سرشت وي سهيم و شريك مي شويم. همانقدر كه غذا براي جسم اهميت دارد، مسيح نيز براي روح و جان، حياتي است. غذا نمي تواند سودمند باشد مگر آنكه خورده و جزئي از وجود ما شود. به همان طريق اگر مسيح را به عنوان منجي شخصي خود نشناسيم، هيچ سودي براي ما نخواهد داشت. دانش و حكمت نظري براي ما سودي ندارد بلكه مي بايستي از مسيح تغذيه شويم و او را با تمامي دل خود بپذيريم، آنگاه حيات او از آن ما مي شود. محبت او، فيض او بايد جذب و پذيرفته شود.AA 374.2

    با اين وجود، حتي اين تصاوير نمي تواند امتياز مربوط به رابطه ايماندار را با مسيح بيان كند. عيسي گفت: «چنان كه پدر زنده مرا فرستاد و من به پدر زنده ام، آن كه مرا مي خورد نيز به من زنده خواهد بود.» همان گونه كه پسر خدا با ايمان به پدر، زيست، ما نيز بايد با ايمان به مسيح زيست كنيم. عيسي آنقدر تسليم اراده خدا بود كه پدر آسماني در زندگي وي آشكار و ظاهر مي شد.AA 374.3

    او با وجودي كه در همه چيز مانند ما آزموده شد، در مقابل هرگونه ناپاكي و گناه اين جهان، سالم و بي عيب ماند. بنابراين ما نيز مي بايستي همانند مسيح بر ناپاكي ها غلبه نماييم.AA 374.4

    آيا پيرو مسيح هستيد؟ در اين صورت هر چيزي كه در ارتباط با زندگي روحاني نوشته شده است، براي شما نوشته شده و مي توانيد با اتحاد و يگانگي با عيسي آن را كسب نماييد. آيا غيرت شما در حال تحليل رفتن است؟ آيا محبت اوليه شما به سردي گراييده است؟ پس هم اكنون مي توانيد محبت پيشنهادي مسيح را مجددا دريافت كنيد. بدن او را بخوريد و خون او را بنوشيد و بدين طريق با پدر آسماني و پسر او يكي خواهيد شد.AA 374.5

    يهوديان بي ايمان به جر معناي تحت الفظي سخنان مسيح چيز ديگري را نخواستند ببينند. بر اساس قوانين شريعت، چشيدن خون، ممنونع و حرام بود. بنابراين سخنان مسيح را نوعي توهين به مقدسات مذهبي خويش قلمداد مي كردند و بر سر آن با يكديگر به بحث و مشاجره مي پرداختند.AA 375.1

    حتي بسياري از شاگردان مسيح نيز با شنيدن اين سخنان گفتند: «اين تعليم، سخت است، چه كسي مي تواند آن را بپذيرد؟» منجي بديشان پاسخ داد: «آيا اين سبب لغزش شما مي شود؟ پس اگر پسر انسان را ببينيد كه به جاي نخست خود صعود مي كند، چه خواهيد كرد؟ روح است كه زنده مي كند، جسم را فايده اي نيست، سخناني كه من به شما گفتم، روح و حيات است.»AA 375.2

    حيات مسيح، همان كلام اوست كه به جهان حيات مي بخشد. عيسي با كلام خود مريضان را شفا مي بخشيد و ديوها را اخراج مي نمود. او با كلام خود طوفان دريا را آرام مي كرد و مردگان را بر مي خيزانيد و مردم، شهادت مي دادند كه در كلام وي قدرت هست. او كلام خدا را همانگونه كه به واسطه انبياء و معلمين عهد عتيق گفته شده بود، بيان مي كرد.AA 375.3

    تمامي كتاب مقدس تجلي و مظهر مسيح مي باشند و مسيح نيز مي خواست كه ايمان پيروان خود را بر روي كلام، متمركز سازد. زيرا بعد از صعو او به آسمان، كلام خدا مي بايستي منبع قدرت ايشان مي شد. تا بتوانند مانند معلم و استاد خود، «به هر كلمه اي كه از دهان خدا صادر مي گردد»، زيست كنند.(متي 4 آيه 4).AA 375.4

    همانطوري كه زندگي جسماني ما به وسيله خوراك حفظ مي شود، زندگي روحاني ما نيز با كلام خدا محفوظ مي ماند و هركس موظف است كه شخصا حيات خود را از كلام خدا دريافت كند. همچنان كه عمل خوردن را براي حفظ موجوديت خودمان انجام مي دهيم، بايد كلام خدا را هم براي خويشتن دريافت نمائيم. ما نبايد كلام خداوند را صرفا از طريق افكار و انديشه ديگران كسب كنيم بلكه مي بايستي كتاب مقدس را با دقت مطالعه كرده، و از مساعدت روح القدس خداوند بهره مند گرديم تا بتوانيم كلام خدا را درك كنيم. بايد يك آيه را انتخاب كنيم و با تفكر و تحقيق بر روي آن از انديشه و نيت خداوند آگاه شويم و آنقدر بر روي آن تفكر كنيم تا آن آيه جزئي از ما شود و بفهميم كه «خداوند چه مي گويد.»AA 375.5

    بايد بگوييم كه وعده ها و هشدارهاي عيسي متعلق به من است. زيرا خدا جهان را آنقدر محبت كرد كه پسر يگانه خود را داد تا من با ايمان آوردن به او هلاك نگردم، بلكه حيات جاويدان يابم. تجربيات و واقعيات مربوط به كلام خداوند، مي بايستي به نجربيات من تبديل گردد. دعا، وعده، دستورات و هشدارهاي موجود در كتاب مقدس براي من است. “با مسيح مصلوب شده ام، و ديگر من نيستم كه زندگي مي كنم، بلكه مسيح است كه در من زندگي مي كند، و اين زندگي كه اكنون در جسم مي كنم، با ايمان بر پسر خداست كه مرا محبت كرد و جان خود را به خاطر من داد.” (غلاطيان 2 آيه 22).AA 376.1

    ايماني كه بدين طريق دريافت مي شود و اصول حقيقت را مي پذيرد، به جزئي از هستي و انگيزه قدرتمند حيات تبديل مي شود. كلام خدا در جان آدمي پذيرفته شده، انديشه و تفكر را شكل مي دهد و در توسعه شخصيت عمل مي كند.AA 376.2

    اگر پيوسته و با چشم ايمان به عيسي نظر كنيم، تقويت خواهيم شد. خدا براي مردمي كه گرسنه و تشنه كلام او باشند، ارزشمندترين مكاشفات را آشكار خواهد كرد و آنان مسيح را به عنوان منجي شخصي خود خواهند يافت. چون از كلام او تغذيه مي شوند، روح و حيات را در آن خواهند يافت. كلام خدا اميال دنيوي را از بين برده، زندگي نويني را در عيسي مسيح عطا خواهد كرد و روح القدس به عنوان تسلي بخش در جان آدمي وارد مي شود.AA 376.3

    عوامل تغيير دهنده فيض پروردگار، شباهت خداوند را در پيروان او ايجاد خواهد كرد و آنان را بصورت مخلوق جديدي در مي آورد. محبت، جاي كينه و نفرت را مي گيرد و دل شباهت الهي را دريافت مي كند. مفهوم زيستن «به هر كلمه اي كه از دهان خدا صادر مي گردد» و «خوردن ناني كه از آسمان نازل مي شود»، همين است.AA 376.4

    مسيح درباره ارتباط ميان خود و پيروانش حقيقت جاوداني و مقدسي را بيان كرد. او از شخصيت و سيرت كساني كه مدعي شاگردي او بودند، آگاه بود و سخنان وي ايمان ايشان را مورد آزمايش قرار مي داد.AA 376.5

    عيسي به آنان اعلام كرده بود كه بايد به تعاليم او ايمان آورند و بر طبق آن رفتار كنند. زيرا تمامي كساني كه به او ايمان مي آورند در سرشت و شخصيت او سهيم مي شدند. اين امر مستلزم آن بود كه از تمامي اميال دنيوي صرف نظر كنند و لازم بود كه خودشان را كاملا تسليم عيسي كنند.AA 376.6

    آنان به جهت ايثار، تواضع و فروتني، خوانده شده بودند. اگر آنها خواستار سهيم شدن در موهبت حيات و جلال آسمان بودند، مي بايستي در مسير باريك و سختي كه به صليب جلجتا ختم مي شد با عيسي همسفر مي شدند.AA 377.1

    آزمايش فوق العاده سخت و عظيمي بود. اشتياق و علاقه آناني كه در پي فرصتي مي كشتند تا او را به زور به پادشاهي برسانند، به سردي گراييد. آنان اعلام كردند كه موعظه او در كنيسه، چشمان ايشان را گشوده است و ديگر فريب خورده نيستند و سخنان مسيح در اذهان ايشان مانند اعتراف صريح و روشني بود كه باعث مي شد او را به عنوان مسيح موعود نشناسند زيرا فهميده بودند كه با پيوستن به او از پاداش دنيوي برخوردار نخواهند بود.AA 377.2

    آنان از معجزات قدرتمند مسيح استقبال مي كردند و اشتياق داشتند كه از رنج و مرض، شفا و رهايي يابند. اما با حيات ايثارگرانه او به هيچ وجه همدردي نمي كردند. آنان به سلطنت روحاني و اسرار آميز او هيچ گونه توجهي نداشتند. اين افراد رياكار و خودخواه كه به دنبال او بودند، نهايتا علاقه خود را نسبت به وي از دست دادند. اگر او قدرت و نفوذ خود را براي كسب آزادي و رهايي ايشان از تسلط روميان به كار نمي گرفت ديگر لزومي نداشت كه با او همراهي كنند.AA 377.3

    عيسي به روشني به ايشان گفت: «برخي از شما هستند كه ايمان نمي آورند.” و سپس افزود: «از همين رو به شما گفتم كه هيچ كس نمي تواند نزد من آيد، مگر آنكه از جانب پدر به او عطا شده باشد.” او مي خواست آنان درك كنند كه اگر به سوي او جذب نشده اند، بدين علت است كه دل هاي خود را به روي روح القدس نگشوده اند. “انسان نفساني، امور مربوط به روح خدا را نمي پذيرد زيرا در نظرش جهالت است و قادر به دركشان نيست، چرا كه قضاوت درست درباره آنها تنها از ديدگاهي روحاني ميسر است.” (اول قرنتيان 2 آيه 14).AA 377.4

    تنها به واسطه ايمان است كه جان آدمي جلال عيسي را مشاهده مي كند. اين جلال تا وقتي كه شعله ايمان به وسيله روح القدس در روح آدمي مشتعل نگردد، مخفي مي ماند.AA 377.5

    اين شاگردان چون در ملاء عام به وسيله مردم توبيخ و سرزنش مي شدند، بيشتر از مسيح فاصله مي گرفتند. آنان بسيار ناخشنود بودند و مي خواستند براي رفع بد انديشي فريسيان، احساسات منجي را جريحه دار كنند. به همين دليل از او رويگردان شدند و با تحقير، او را ترك كردند. آنان راهشان را انتخاب كرده بودند و شكل ظاهري را بدون روح و پوست را بدون مغز پذيرفتند و بعدها هرگز تصميم خود را تغيير ندادند زيرا ديگر با مسيح همراه نبودند.AA 377.6

    “او غربال خود را در دست دارد و خرمنگاه خود را پاك خواهد كرد و گندم خويش را در انبار ذخيره خواهد نمود، اما كاه را با آتشي خاموشي ناپذير خواهد سوزانيد.” (متي 3 آيه 12). اكنون زمان تصفيه و پاك سازي بود و به واسطه كلام حقيقت، كاه از گندم جدا مي شد. آنان آنقدر متكبر و از خود راضي بودند كه توبيخ و سرزنش را نمي پذيرفتند و به علت دنيا پرستي،حاضر به قبول فروتني و تواضع نبودندو به همين دليل بسياري از ايشان از عيسي رويگردان شدند. امروز نيز بسياري اين گونه عمل مي كنند. امروز نيز افراد، مانند شاگردان در كنيسه كفر ناحوم مورد آزمايش قرار مي گيرند و آن گاه كه حقيقت به خانه دلشان نفوذ مي كند مي فهمند كه زندگي ايشان بر طبق اراده خداوند نمي باشد. آنان نياز به تغيير كلي را در وجودشان احساس مي كنند اما مايل به انجام فداكاري و ايثار نيستند. بنابراين به آشكار شدن گناهانشان عصباني و ناراحت شده، با خشم و نفرت دور مي شوند و همان گونه كه شاگردان عيسي با شكايت و با گفتن جمله «اين تعليم سخت است، چه كسي مي تواند آن را بپذيرد.»، او را ترك كردند، ايشان نيز عيسي را ترك مي كنند.AA 378.1

    آنان به شنيدن تملق و تمجيد علاقمند بودند اما از حقيقت استقبال نمي كردند و مايل به شنيدن آن نبودند. هنگامي كه جمعيت در پي عيسي روان مي شد، زماني كه به جمعيت خوراك داده مي شد و فرياد پيروزي شنيده مي شد، شاگردان با صداي بلند به تمجيد و ستايش او مي پرداختند اما هنگامي كه روح جستجوگر خداوند گناهان ايشان را آشكار مي نمود و از آنان مي خواست كه آن را ترك كنند، از حقيقت رويگردان شده، از همراهي با عيسي امتناع مي كردند.AA 378.2

    هنگامي كه شاگردان ياغي و ناراضي، از مسيح رويگردان شدند، روح ديگري بر آنان مسلط شد و از آن به بعد در او كه زماني برايشان بسيار مورد توجه بود، چيز قابل توجهي نمي ديدند. آنان پيرو دشمنان او بودند زيرا با اعمال و نيّات ايشان هماهنگ بودند.AA 378.3

    شاگردان، سخنان عيسي را سوء تعبير و اظهارات او را تحريف كردند و انگيزه هاي او را مورد ترديد قرار دادند.AA 378.4

    آنان با جمع آوري كردن هر موضوعي كه مي توانست عليه او به كار گرفته شود، مسير مخالفت را دنبال مي كردند و به واسطه گزارشات غلط و بي اساس، چنان خشم و انزجار عمومي را دامن زدند كه حيات منجي را به مخاطره انداختند.AA 378.5

    گزارش هايي مبني بر اينكه عيساي ناصري، خودش، اقرار كرده كه مسيح نبوده است، به سرعت در همه جا پراكنده شده بود و مانند حادثه اي كه سال قبل در يهودا اتفاق افتاده است، احساس عمومي در ناحيه جليل نيز عليه وي تحريك شده بود. افسوس بر اسرائيل! آنان منجي را انكار كرده بودند زيرا در انتظار فاتحي بودند كه قدرت دنيوي را به ايشان عطا كند. ايشان خوراكي را كه فاني بود مي خواستند و از دريافت خوراكي كه به حيات جاوداني منجر مي شد امتناع نمودند.AA 379.1

    عيسي با قلبي اندوهگين به شاگردان خود كه از وي جدا مي شدند، مي نگريست زيرا آنان او را كه حيات و نور انسان بود، ترك مي كردند. آگاهي از اين امر كه شفقت او ارج نهاده نشده و محبت او ناكام مانده، مرحمت او مورد تحقير و نجات و رستگاري او مورد بي اعتنايي قرار گرفته است، قلب او را از درد و اندوه سرشار كرد. بروز چنين عواملي بود كه او را به انساني اندوهگين و دردمند تبديل نمود.AA 379.2

    عيسي بدون اينكه بخواهد از رفتن ايشان ممانعت به عمل آْورد، به دوازده شاگرد خود، روي نموده، گفت: «آيا شما نيز مي خواهيد برويد؟» شمعون پطرس پاسخ داد: «ما ايمان آورده و دانسته ايم كه تو مسيح، پسر خدا هستي.» ، «نزد كه برويم؟» معلمين اسراييل اسير ظاهر پرستي و فريسيان و صدوقيان نيز همواره در حال مشاجره و بحث و جدل بودند. جدا شدن از عيسي يعني؛ گرفتار شدن در ميان كساني كه به آيين ها و تشريفات بسيار اهميت مي دادند و به جزئي ترين تخلف از تشريفات ايراد مي گرفتند؛ مردان جاه طلبي كه در جستجوي جلال و شكوه بودند. شاگردان از روزي كه به عيسي ايمان آورده بودند، آنچنان شادي و آرامشي يافته بودند كه هرگز در تمام زندگيشان تجربه نكرده بودند. آنان چگونه مي توانستند به كساني بپيوندند كه دوست گناهكاران را مورد تحقير و آزار و جفا قرار داده بودند؟ آنان مدت ها در انتظار آمدن مسيح بودند، اكنون او آمده بود و آنان نمي توانستند از حضور وي جدا شده، نزد كساني بروند كه در صدد قتل او بودند و به شاگردان او آزار و جفا مي رسانيدند.AA 379.3

    “نزد كه برويم؟” آنان نمي توانستند از تعاليم مسيح، از دروس محبت و رحمت او جدا شده، به ظلمت، بي ايماني و شرارت دنيا بپيوندند. در زماني كه بسياري با وجود مشاهده اعمال خارق العاده منجي او را ترك كرده بودند، پطرس ايمان شاگردان را بيان نموده، گفت:AA 379.4

    «تو آن مسيح هستي. » فكر از دست دادن مسيح كه تكيه گاه شاگردان بود، جان ايشان را سرشار از رنج و اندوه مي كرد. محروم شدن از منجي، ايشان را به درياي طوفاني و ظلمت مي كشانيد.AA 380.1

    بسياري از سخنان و اعمال مسيح، براي فكر محدود ما اسرار آميز به نظر مي رسد اما هر سخن و عمل او در كار نجات و رستگاري ما، از مقصود و منظور معيني برخوردار است و هريك از اعمال و سخنان او نتيجه خاص خود را به بار مي آورد. اگر مي توانستيم اهداف او را درك كنيم، تمامي آنها در نظر ما با اهميت، كامل و هماهنگ با ماموريت او به نظر مي رسيد. حال كه قادر نيستيم اعمال و طريق خداوند را درك نماييم، مي توانيم محبت عظيم او را كه پايه و اساس ارتباط وي با انسان است، تشخيص دهيم. كسي كه در كنار عيسي زندگي كند، اسرار تقوا و پرهيزگاري را خواهد شناخت و لطف و مرحمت خداوند را كه عادلانه توبيخ كرده و شخصيت را آزمايش نموده و نيت هاي قلبي را آشكار مي سازد، خواهد شناخت.AA 380.2

    هنگامي كه عيسي با بيان حقيقت، ايمان شاگردان را مورد آزمايش قرار داد، بسياري از شاگردان از او رويگردان شدند. عيسي نيز از نتايج سخنان خود، آگاه بود اما مقصود رحمت او مي بايستي به انجام مي رسيد. او از قبل پيش بيني مي كرد كه در زمان وسوسه هر يك از شاگردان محبوبش مورد آزمايش هاي سخت و جدي قرار خواهد گرفت. رنج و اندوه او در باغ جتسيماني/ف خيانت يهودا به او و مصلوب شدن او براي شاگردان، سخت ترين آزمايشات را به همراه داشت.AA 380.3

    در ميان شاگردان، عده بسياري بودند كه مي بايستي تحت آزمايش قرار مي گرفتند زيرا به خاطر انگيزه هاي خودخواهانه به او پيوسته بودند و اين عده زماني كه عيسي در محكمه، محكوم شد، همان جمعيتي بودند كه با فريادهاي زنده باد پادشاه، از او استقبال كردند و اكنون به او دشنام مي دادند و با لحني تمسخرآميز جمله «مصلوبش كن! » را فرياد مي زدند و هنگامي كه اميال و آرزوهاي دنيوي و خودخواهانه ايشان نقش بر آب مي شد، اين گروه خودپرست با انكار هرگونه وفاداري نسبت به عيسي، غمي را بر غم و اندوه شاگرداني كه تنها اميدشان را از دست مي دادند، مي افزود. در آن ساعات تاريك و ظلمت بار، كساني كه از عيسي جدا شده بودند، مي توانستند سرمشق سايرين قرار گرفته، گروهي را به دنبال خود بكشانند. اما عيسي، زماني كه اين بحران پديد آورد كه در ميان شاگردان حضور داشت و هنوز مي توانست ايمان پيروان واقعي خود را تقويت كند.AA 380.4

    منجي دلسوز و مهربان، كه از سرنوشت خويش كاملا آگاه بود، با مهرباني و ملايمت، راه را در مقابل شاگردانش هموار ساخت و ايشان را براي آزمايش بزرگ و نهايي آماده و تقويت نمود.AA 381.1

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents