Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
آرزوی اعصار - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 53—«آخرين سفر از جليل»

    در حالي كه ماموريت مسيح به پايان خود نزديك مي شد، شيوه كار مسيح نيز تغيير كرده بود. او پيش از اين كوشيده بود تا از برانگيختن احساسات مردم و ايجاد سر و صدا اجتناب كند. عيسي از پذيرفتن تكريم و احترام مردم خودداري مي كرد و هنگامي كه شور و هيجان عمومي در حمايت از او برانگيخته مي شد، بي درنگ از محلي به محل ديگر حركت مي كرد. بارها به مردم دستور داده بود كه از اعلان كردن به او به عنوان مسيح خودداري كنند. سفر عيسي به اورشليم در ايام عيد خيمه ها به طور مخفيانه و سريع انجام شده بود، و هنگامي كه برادرانش از وي درخواست نمودند تا خود را به عنوان مسيح اعلام كند به ايشان گفت. “هنوز وقت من فرا نرسيده است.” (يوحنا 7 آيه 6). او بدون جلب توجه به سوي اورشليم عزيمت نموده و بدون تشريفات و به صورتي غير منتظره وارد شهر شد. امّا آخرين سفر او به اورشليم مي بايستي متفاوت باشد. او براي مدت زماني به واسطه دشمني و غرض ورزي كاهنان و حاكمان يهود اورشليم را ترك گفته بود. امّا اكنون تصميم داشت به شكلي علني و آشكار و با اطلاع عموم به اورشليم عزيمت كند. زيرا اين بار عيسي به سوي مكاني كه قرباني عظيم در آن انجام مي شد، گام برمي داشت، و لازم بود كه نگاه مردم به سوي آن مكان جلب شود.AA 478.1

    “همان گونه كه موسي آن مار را در بيابان برافراشت، پسر انسان نيز بايد برافراشته شود” (يوحنا 3 آيه 14).AA 478.2

    همان طوري كه اسرائيليان مار برافراشته را كه به عنوان نشانه شفاي ايشان اختصاص يافته بود، نگاه كردند، به همان ترتيب نگاه تمام مردم بايد به سوي مسيح، قرباني عظيمي كه موجب نجات و رستگاري جهان گناهكار مي گرديد، معطوف مي شد.AA 478.3

    تصور نادرست و كم ايماني برادران عيسي درباره اعمال و سيرت الهي او موجب گرديده بود تا در ايام عيد خيمه ها از وي بخواهند خود را به عنوان مسيح به همگان معرفي كند. و اكنون به شكلي مشابه شاگردان عيسي سعي داشتند او را از مسافرت به اورشليم منصرف كنند.AA 478.4

    آنان سخنان عيسي را در ارتباط با حوادثي كه در اورشليم براي وي رخ مي داد، به ياد آورده و با آگاهي از دشمني شديد رهبران مذهبي يهود، مصرانه از استاد خويش مي خواستند كه از رفتن به اورشليم منصرف شود. عزيمت عيسي به اورشليم با وجود ترس و نگراني و كم ايماني شاگردان محبوبش كاري طاقت فرسا بود.AA 479.1

    براي عيسي بسيار سخت بود كه آنان را به سوي اورشليم، مكاني كه پريشاني و غم و اندوه در انتظارشان بود، هدايت كند. و شيطان نيز با تمام قدرت آماده بود تا فرزند انسان را مورد وسوسه قرار دهد. چرا او مي بايستي به اورشليم رفته و به مرگ محكوم گردد؟ تمامي اطرافيان او اشتياق شديدي به نان حيات داشتند.AA 479.2

    و مردم مريضان خويش را آورده و در انتظار كلام شفا بخش او بودند. كار بشارت انجيل فيض، تازه آغاز شده بود و او سرشار از قدرت و در اوج جواني بود. چرا نبايد به سوي سرزمين هاي پهناور جهان به پيش رفته و كلام فيض و شفابخش خويش را به گوش عالميان برساند؟ و چرا نبايد در شادي ناشي از اعطاي حقيقت و سعادت به ميليونها انسان تيره روز و غمديده سهيم گردد؟ و چرا مسئوليت جمع آوري حصاد را به شاگردان كم ايمان و كند ذهن و كم تحرك خويش محول كند؟AA 479.3

    و چرا مي بايستي اكنون با مرگ روبرو شده و كار را در آغاز راه ترك گويد؟ شيطان، دشمني كه او را در بيابان مورد وسوسه قرار داده بود، اكنون نيز او را به شكلي بي رحمانه و زيركانه مورد حمله قرار مي داد. اگر عيسي براي لحظه اي در مقابل وسوسه شيطان تسليم شده و در اين لظات حساس براي نجات خويش اقدام مي كرد، عوامل شيطان پيروز مي شدند و نجات جهان گناهكار با شكست مواجه مي شد.AA 479.4

    امّا عيسي، “قاطعانه تصميم داشت به اورشليم برود.” زيرا انجام ارداده پدر، تنها هدف زندگي وي بود. در زمان طفوليت و هنگام ديدار از هيكل، به مادرش مريم گفته بود، “مگر نمي دانستيد كه مي بايد در كار پدرم باشم؟” (لوقا 2 آيه 49).AA 479.5

    در قاناي جليل، هنگامي كه مريم از وي خواست تا قدرت معجزه آساي خويش را آشكار كند پاسخ داده بود، “ساعت من هنوز فرا نرسيده است.” (يوحنا 2 آيه 4). عيسي در پاسخ به برادران خويش كه از وي خواسته بودند تا در عيد خيمه ها قدرت خويش را آشكار كند، همين پاسخ را داده بود. امّا در نقشه عظيم خداوند براي نجات جهان، زمان مقرر فرا رسيده بود و عيسي مي بايستي جان خويش را به جهت گناهان بشر فدا سازد.AA 479.6

    و براي انجام اين كار نبايد ترديد نموده و ناكام شود. گام هاي او به سوي اورشليم، مكاني كه دشمنانش مدتها براي از بين بردن وي توطئه چيده بودند، تغيير مسير داده بود. اكنون او خود را به ايشان تسليم نموده و جان خويش را فدا مي كرد. عيسي استوار و ثابت قدم به سوي شكنجه، طرد و انكار، محكوميت و مرگ گام برمي داشت.AA 480.1

    و او “رسولان، پيش از خود فرستاده ايشان رفته به بلدي از بلاد سامريان وارد شدند تا براي او تدارك ببينند.” امّا مردم آنجا، عيسي را نپذيرفتند، زيرا او قصد عزيمت به اورشليم را داشت.AA 480.2

    سامريان از يهوديان نفرت داشتند و عزيمت عيسي به اورشليم موجب شده بود كه آنان تصور كنند عيسي يهوديان را برايشان ترجيح داده است. اگر عيسي معبد سامريان را كه بر فراز كوه جزريم واقع شده بود، بازسازي كرده و در آن عبادت مي نمود، آنان با شادماني او را مي پذيرفتند. امّا چون عيسي به اورشليم مي رفت آنان از وي استقبال نكردند. آنان نمي دانستند كه با عدم پذيرش عيسي، بهترين موهبت آسماني را از در خانه هايشان برگردانده اند. عيسي از آنان دعوت كرده بود تا به او نزديك شوند و عالي ترين بركات را از وي دريافت كنند. او هرگونه محبت افراد را با فيض گرانبهاي الهي پاداش مي داد. امّا سامريان به واسطه تعصب و پيش داوري از تمامي بركات محروم شدند.AA 480.3

    يعقوب و يوحنا، يعني رسولان مسيح پس از مراجعت از بلاد سامريان، از بي احترامي آنان نسبت به عيسي بسيار آزرده و عصباني شدند. آنان آكنده از خشم و نفرت بودند زيرا سامريان در مقابل مسيح كه حضورش موجب افتخار ايشان مي شد، بسيار گستاخانه رفتار نمودند. شاگردان در اين اواخر با عيسي بر فراز كوه اقامت نموده و شاهد دگرگوني سيماي او شده بودند. آنان ديده بودند كه چگونه جلال خداوند بر وي ظاهر شده و از سوي الياس و موسي مورد تكريم و احترام قرار گرفته است. شاگردان اعتقاد داشتند كه بي احترامي آشكار سامريان به عيسي نبايد بدون كيفر و مجازات باقي بماند.AA 480.4

    يعقوب ويوحنا به حضور عيسي آمده و سخنان مردم سامره را براي وي بازگو نمودند. آنان به عيسي گفتند كه مردم سامره حتي نخواستند براي يك شب از وي پذيرايي كنند. شاگردان تصور مي كردند كه سامريان در مقابل عيسي اشتباه بسيار سهمگيني را مرتكب شده اند. آنان به كوه كرمل محلي كه الياس نبي پيامبران دروغين را به هلاكت رسانده بود نگريسته و گفتند، “اي سرور ما، آيا مي خواهي بگوييم از آسمان آتش ببارد و همه آنها را نابود كند، چنانكه الياس كرد؟” آنان از اينكه سخنانشان باعث آآزردگي خاطر عيسي شده بود شگفت زده شدند، امّا با شنيدن سرزنش مسيح شگفتي ايشان به اوج خود رسيد. مسيح به ايشان گفت، “نميدانيد كه از كدام روح هستيد، زيرا كه پسر انسان نيامده است تا مردم را هلاك سازد بلكه تا نجات دهد.” و سپس به دهكده اي ديگر رفت.AA 480.5

    در رسالت مسيح هيچ تحميلي براي پذيرش وي وجود ندارد. تنها، شيطان و افرادي كه تحت تاثير شيطان برانگيخته مي شوند خود را به وجدان و ضمير آدمي تحميل مي كنند. انسان تحت پوشش تظاهر به پارسايي، با فرشتگان شرير هم پيمان شده و براي هدايت كردن مردم به عقايد و مذهب خويش، موجب رنج و اندوه همنوعان خود مي شود. امّا مسيح با رحمت و محبت بيكران خويش در پي نجات بشريت است.AA 481.1

    او اجازه نمي دهد كه رقيب ديگري در روح و جان آدمي دخالت كند و خدمت و عبادت محدود و ناقص را نمي پذيرد بلكه خواستار خدمت و عبادت داوطلبانه بوده بوده و انتظار دارد كه مشتاقانه دلهاي خويش را به محبت او تسليم نماييم. نشانه قاطع برخورداري از روحيه شيطاني اين است كه ديگران را تنها به اين علت كه ارزش اعمال ما را درك نمي كنند و يا بر ضد عقايد ما عمل مي كنند مورد آزار قرار داده و از بين ببريم.AA 481.2

    جسم و جان روح هر انساني متعلق به خداوند مي باشد. عيسي براي نجات تمامي بشر جان خويش را فدا كرد. هيچ چيزي براي خداوند اهانت آميز تر از اين نيست كه عده اي به واسطه تعصبات مذهبي موجب رنج و مصيبت كساني گردند كه با خون گرانبهاي عيسي خريداري شده اند.AA 481.3

    “و عيسي آن مكان را ترك كرد و به نواحي يهوديه و آن سوي رود اردن رفت. ديگر بار جماعتها نزد او گرد آمدند، و او بنا به روال هميشه خود، به آنها تعليم مي داد.” (مرقس 10 آيه 1).AA 481.4

    بخش قابل ملاحظه اي از ماههاي آخر خدمت مسيح در ناحيه پيريه يكي از ايالات “آنسوي رود اردن” سپري شد. و در اين ناحيه جماعت مردم نزد او گرد آمدند و عيسي همانند ابتداي خدمت خويش در جليل، تعاليم اوليه خويش را تكرار مي كرد.AA 481.5

    عيسي همانطوري كه قبلا “دوازده شاگرد را به نواحي اطاف گسيل داشت، “هفتاد تن ديگر را نيز تعيين فرمود و آنها را دو به دو پيشاپيش خود به هر شهر و دياري فرستاد كه قصد رفتن بدانجا داشت.” (لوقا 10 آيه 1). اين شاگردان براي مدتي با عيسي بسر برده و به جهت كارشان از وي تعليم يافته بودند.AA 481.6

    هنگامي كه دوازده تن از شاگردان به ماموريت اعزام مي شدند، ساير شاگردان عيسي، وي را در خلال سفر به جليل همراهي كردند. و بنابراين شاگردان در طي اين مسافرت، اين امتياز را داشتند كه با عيسي ارتباط صميمانه اي برقرار كرده و از تعاليم مستقيم وي بهره مند شوند. اكنون اين هفتاد شاگرد به طور مستقل عازم ماموريت مي شدند.AA 482.1

    دستورات داده شده به هفتاد شاگرد مشابه همان دستوراتي بود كه به دوازده شاگرد داده شده بود. امّا به اين هفتاد شاگرد گفته نشده بود كه به شهرهاي اقوام غير يهودي و سامريان وارد نشوند.AA 482.2

    اگر چه مسيح از سوي سامريان مورد بي اعتنايي قرار گرفته و پذيرفته نشده بود، امّا محبت وي نسبت به ايشان تغيير نكرده بود. و به همين دليل، هنگامي كه هفتاد شاگرد به ماموريت اعزام شدند، ابتدا از شهرهاي سامريان بازديد كردند. مسافرت خود منجي به سامره، و متعاقب آن، تمجيد و تعريف سامري نيكو، و ستايش توام با شادي جذامي سامري، يكي از آن ده تن جذامي كه شفا يافته و براي ستايش از مسيح، بازگشته بود، همه و همه براي شاگردان از اهميت فوق العاده اي برخوردار بود. اين موضوع براي شاگردان سرمشق خوبي بشمار مي رفت.AA 482.3

    عيسي قبل از صعود به آسمان در اولين ماموريت محوله به شاگردان نام سامره را نيز در كنار اورشليم و يهوديه ذكر كرده و به شاگردان فرمود كه در وحله نخست بشارت انجيل را در آنجا موعظه كنند. تعليم مسيح آنان را براي انجام چنين ماموريتي آماده كرده بود.AA 482.4

    و هنگامي كه در نام خداوند و استادشان به سامره رفتند، مردم براي پذيرش ايشان آماده بودند. سامريان سخنان مسيح را درباره سامري نيكو شنيده و از اعمال محبت آميز وي نسبت به قوم سامره آگاهي داشتند. آنان مي ديدند با وجودي كه در مقابل عيسي گستاخانه رفتار نموده بودند. امّا عيسي به فكر محبت كردن به ايشان بود و اين موضوع حمايت قلبي ايشان را به همراه داشت.AA 482.5

    بعد از صعود منجي به آسمان، اهالي سامره از رسولان مسيح به گرمي استقبال كردند بطوريكه شاگردان حصاد ارزشمندي را در ميان مردم سامره كه زماني از دشمنان سرسخت ايشان بودند، جمع آوري نمودند. “ني خرد شده را نخواهد شكست و فتيله ضعيف را خاموش نخواهد ساخت تا عدالت را به راستي صادر گرداند.”AA 482.6

    “و نام او مايه اميد براي همه قومها بود.” (اشعياء 42 آيه 3 و متي 12 آيه 21).AA 482.7

    عيسي هنگامي كه هفتاد تن از شاگردان را به ماموريت اعزام مي كرد، “مانند دوازده شاگرد ديگر” به ايشان دستور داد كه اگر در شهري وارد شده و پذيرفته نشدند در آنجا اقامت نكنند، “امّا چون به شهري در آمديد و شما را نپذيرفتند، به كوچه هاي آن شهر برويد و بگوييد: ما حتي خاك شهر شما را كه بر پاهاي ما نشسته است، بر شما مي تكانيم، امّا بدانيد كه پادشاهي خدا نزديك شده است.”AA 483.1

    شاگردان اين كار را نبايد با انگيزه نفرت و يا به خاطر جريحه دار شدن غرورشان انجام دهند بلكه بايد به مردمي كه ايشان را نپذيرفته بودند، نشان دهند كه بي اعتنايي و انكار رسولان خداوند چه اندازه مصيبت بار و تالم آور است. انكار خادمان خداوند به منزله انكار خود مسيح است.AA 483.2

    عيسي در ادامه سخنان خود فرمود، “يقين بدانيد كه در روز داوري، تحمّل مجازات براي سدوم آسانتر خواهد بود تا براي آن شهر.” سپس ذهنش متوجه شهرهاي ناحيه جليل جايي كه بيشتر خدمت خويش را در آن مكان سپري كرده بود، شد و با لحني آكنده از حزن و اندوه فرمود، “واي بر تو، اي خورزين! واي بر تو، اي بيت صيدا! زيرا اگر معجزاتي كه در شما انجام شد در صور و صيدون روي مي داد، مردم آنجا مدتها پيش در پلاس و خاكستر مي نشستند و توبه مي كردند، امّا در روز داوري، تحمل مجازات براي صور و صيدون آسانتر خواهد بود تا براي شما. و تو اي كفر ناحوم، آيا تا به آسمان صعود خواهي كرد؟ هرگز، بلكه تا به اعماق دوزخ سرنگون خواهي شد.AA 483.3

    خداوند ارزشمندترين بركات آسماني را به آن شهرهاي شلوغ و پرجنب و جوش ارزاني كرده بود و مسيح، سرور حيات و سلامتي هر روز در ميان ايشان رفت و آمده كرده بود. و جلال خداوند كه انبيا و پادشاهان در آرزوي ديدنش بودند هر روزه بر جماعتي كه در اطراف وي گرد مي آمدند تابيده بود، با اين حال مردم آن شهرها، اين موهبت آسماني را نپذيرفتند.AA 483.4

    فريسيان و كاتبان با تظاهر به دور انديشي به مردم هشدار داده بودند كه از پذيرش تعاليم جديدي كه از سوي عيسي، اين معلم تازه وارد مطرح شد بود، امتناع كنند، زيرا عقايد و اعمال عيسي با تعاليم پدران ايشان مغايرت داشت. و مردم به جاي اينكه در صدد فهم كلام خداوند برآيند. تعاليم كاهنان و فريسيان را باور مي كردند.AA 483.5

    آنان به جاي ارج نهادن به خداوند، به فريسيان و روساي قوم احترام مي گذاشتند و بدين وسيله براي حفظ رسوم و احاديث خويش، حقيقت را انكار مي نمودند.AA 483.6

    بسياري از مردم با شنيدن سخنان مسيح تحت تاثير قرار گرفته و تقريبا متقاعد شده بودند، امّا چون مطابق ايمان و اعتقادات خويش رفتار نمي كردند از طرفداران مسيح محسوب نمي شدند.AA 484.1

    زيرا شيطان با ارائه وسوسه هاي خويش ايشان را چنان تحت تاثير قرار داد كه نور در نظرشان به ظلمت تبديل گرديد.بنابراين بسياري، حقيقت را انكار نمودند، حقيقتي كه منجر به نجات و رستگاري ايشان مي شد.AA 484.2

    عيسي، گواه راستين، مي فرمايد، “اينك، بر در ايستاده مي كوبم” (مكاشفه 3 آيه 20)، هرگونه هشدار، سرزنش، و درخواستي كه از طريق كلام خداوند و يا رسولان وي مطرح مي شود، ضربه اي است كه بر دريچه دل كوبيده مي شود و صداي عيسي است كه اجازه ورود مي طلبد. هر بار كه صداي كوبيدن در مورد، بي توجهي قرار گيرد، ميل به باز شدن ضعيف مي گردد. اگر امروز به تاثيرات روح القدس بي اعتنايي كنيم، اين تاثيرات فردا قوي تر نخواهد بود. و بدين ترتيب قلب نيز قابليت تحت تاثير قرار گرفتن را از دست داده و به وادي خطرناك جهل و بي خبري اين دنياي فاني سقوط كرده و از حيات جاوداني محروم خواهد شد.AA 484.3

    محكوميت ما در روز داوري در نتيجه خطاهاي ما نخواهد بود بلكه ناشي از بي اعتنايي ما به فرصت هايي است كه خداوند براي درك و فراگيري حقيقت در اختيار ما قرار داده است.AA 484.4

    هفتاد شاگرد عيسي، مواهب و استعدادهاي خارق العاده اي را دريافت كرده بودند كه به عنوان مهر تاييد رسالت ايشان محسوب مي شد و هنگامي كه ماموريت ايشان به اتمام رسيد با شادي به حضور عيسي بازگشتند و گفتند، “سرور ما، حتي ديوها هم به نام تو از ما اطاعت مي كنند” عيسي به ايشان فرمود، “شيطان را ديدم كه همچون برق از آسمان فرو مي افتاد.”AA 484.5

    چشم انداز وقايع گذشته و آينده از ذهن عيسي خطور مي كرد. او زهره را مي ديد كه چگونه همانند، بار نخست، از جايهي آسماني طرد مي شود. و سپس چشم انداز درد و رنج خود را مجسم مي نمود، چشم اندازي كه به واسطه آن سيرت شيطان علني مي گرديد. عيسي مي فرمايد: ” به انجام رسيد” (يوحنا 19 آيه 30) را مي شنيد كه قاطعانه نجات و رستگاري انسان گمشده در گناه را براي هميشه اعلام كرده و امنيت آسمان را براي هميشه در مقابل اتهامات، فريبكاري ها و ادعاهاي شيطان تامين مي نمود.AA 484.6

    عيسي در وراي صليب جلجتا و با يادآوري تمامي رنج و اندوه آن، روز عظيم داوري را به نظر مي آورد، روزي كه در آن شيطان، رئيس قدرت هوا در اين جهان كه مدتها به واسطه عصيان و گناه وي آلوده شده بود، با هلاكت روبرو مي شد. عيسي مي ديد كه كار شيطان براي هميشه خاتمه يافته و آسمان و زمين از سلامتي خداوند آكنده شده است.AA 484.7

    و از آن به بعد پيروان مسيح مي بايستي شيطان را دشمن شكست خورده قلمداد كنند. عيسي بر بالاي صليب جلجتا پيروزي را نصيب ايشان نمود و آرزو دارد كه ايشان اين پيروزي را از آن خويش بدانند.AA 485.1

    او فرمود، “اينك شما را اقتدار مي بخشم كه ماران و عقربها و تمامي قدرت دشمن را پايمال كنيد، و هيچ چيز به شما آسيب نخواهد رسانيد.” قدرت مطلق روح القدس همواره پشتيبان كساني است كه از روح توبه برخوردار مي باشند. مسيح، هرگز كسي را كه با ايمان و اظهار ندامت حمايت وي را درخواست كند، در تسلط قدرت دشمن رها نمي كند.AA 485.2

    منجي همواره همراه كساني است كه تحت وسوسه و تجربه قرار دارند. و در همراهي با او چيزهايي از قبيل شكست، زيان و ناممكن بودن، وجود ندارد و در او قدرت انجام هر كار را داريم زيرا كه ما را تقويت مي كند. هنگامي كه مورد تجربه و آزمايشات قرار مي گيريد در صدد سازش كردن با موانع و مشكلات نباشيد، بلكه به عيسي، يار و ياور خويش بنگريد.AA 485.3

    بسياري از مسيحيان، همواره درباره قدرت شيطان سخن گفته و به آن مي انديشند. آنان دايما درباره دشمن خويش فكر كرده و سخن مي گويند، و براي دوري او دعا مي كنند. تا جايي كه شيطان در خيال ايشان به صورت ترسناكي ظاهر مي گردد. درست است كه شيطان موجود پر قدرتي مي باشد، امّا خداوند را سپاس گوييد زيرا منجي ما عيسي با قدرت بيكران خويش شيطان را از آسمان به زير افكند. هنگامي كه قدرت شيطان را بزرگتر از آنچه كه هست نشان مي دهيم، او را خشنود مي سازيم. بنابراين چرا از عيسي سخن نگوييم؟ چرا قدرت و محبت او را نستائيم؟AA 485.4

    رنگين كمان عهد خداوند كه سرير پادشاهي وي را در آسمان احاطه نموده است، جاودانه شهادت مي دهد كه “خدا جهان را آنقدر محبت كرد كه پسر يگانه خود را داد تا هر كه به او ايمان آورد هلاك نگردد، بلكه حيات جاودان يابد.” و به تمامي كائنات گواهي مي دهد كه خداوند هرگز قوم خود را در مبارزه با شرير رها نمي كند. و محافظت و تقويت ما را تا زماني كه سرير الهي پابرجاست، تضمين مي كند.AA 485.5

    عيسي سپس اضافه نمود، “امّا از اين شادمان مباشيد كه ارواح از شما اطاعت مي كنند، بلكه شادي شما از اين باشد كه نامتان در آسمان نوشته شده است.” از اين شادمان مباشيد كه صاحب قدرت هستيد زيرا در آن صورت توكل به خداوند را از نظر دور خواهيد داشت.AA 485.6

    هشيار باشيد، وگرنه حس بي نيازي در شما ظاهر خواهد شد و به جاي اينكه با روح و قوت خداوند عمل كنيد با قوت خويش عمل خواهيد كرد. سرشت و ذات انسان همواره آماده است كه پيروزي در هر كاري را به حساب خود گذاشته و كسب اعتبار كند. و بدين وسيله با عظمت بخشيدن به خويش فراموش كند كه خداوند منشا تمامي قوت و قدرت است.AA 486.1

    پولس رسول مي گويد، “در ضعفها، دشنام ها، سختيها، آزار و مشكلات، به خاطر مسيح شادمانم، زيرا وقتي ناتوانم، آنگاه توانايم” (دوم قرنتيان 12 آيه 10). هنگامي كه به ضعف ها و ناتوانايي هاي خويش واقف مي شويم، آنگاه ياد مي گيريم كه به قدرتي غير از قدرت ذاتي خويش متكي شويم و آنگاه هيچ چيز نمي تواند به اندازه احساس مسئوليت ما را در مقابل خداوند، دلهاي ما را تقويت كند.AA 486.2

    هيچ چيزي نمي تواند به اندازه محبت بخشاينده مسيح به عميق ترين انگيزه هاي دروني ما دسترسي يافته و آنان را هدايت كند. نخست بايد با خداوند ارتباط داشته باشيم و سپس از روح القدس سرشار خواهيم شد كه ما را قادر مي سازد تا با همنوعان خود ارتباط درستي داشته باشيم. پس شاد باشيد زيرا كه به واسطه مسيح به خداوند متصل شده و در زمره اعضاي خانواده الهي درآمده ايد. هنگامي كه به خداوند نگاه مي كنيد ضعفهاي جامعه بشري را خواهيد شناخت.AA 486.3

    هر چه كمتر نفس خويش را گرامي بداريد، فضايل منجي را به طور كامل تر و آشكارتري درك خواهيد كرد و هرچه خود را به منبع نور و قدرت نزديك كنيد، نور بيشتري بر شما خواهد تابيد و قدرت بيشتري را براي كار خداوند كسب خواهيد نمود. پس، شاد باشيد از اينكه با خداوند و با مسيح و اعضاي خانواده الهي يكي شده ايد.AA 486.4

    در حالي كه هفتاد شاگرد مسيح به سخنان وي گوش فرا مي دادند، روح القدس با حقايق جاوداني افكارشان را تحت تاثير قرار داده و واقعيت را بر لوح جانشان مي نگاشت. و با وجودي كه جمعيت اطرافشان را احاطه كرده بود، گويا در احاطه خداوند قرار داشتند.AA 486.5

    عيسي چون دانست كه شاگردان در همان ساعت الهام روح القدس را دريافت داشتند، در روح به وجد آمد و گفت: “اي پدر، مالك آسمان و زمين، تو را مي ستايم كه اين حقايق را از دانايان و خردمندان پنهان داشته و بر كودكان آشكار كرده اي. بله، اي پدر، زيرا خشنودي تو در اين بود.AA 486.6

    پدرم همه چيز را به من سپرده است، هيچ كس نمي داند پسر كيست جز پدر، و هيچ كس نمي داند پدر كيست جز پسر، و آنان كه پسر بخواهد او را برايشان آشكار سازد. “مردان نيك نام عالم، و افراد به اصطلاح بزرگ و حكيم با تمامي خود ستايي حكيمانه، نتوانستند سيرت و شخصيت مسيح را درك كنند. آنان بر اساس ظاهر او و حقارتي كه در نتيجه انسان بودنش بر وي حادث شده بود او را مورد قضاوت و داوري قرار دادند. امّا ماهيگيران و باجگيران، حكمت يافتند تا ذات الهي را بشناسند. حتي شاگردان نيز در درك و شناخت همه آنچه كه مسيح مي خواست به ايشان آشكار كند عاجز بودند، امّا چون گاهگاهي خود را تسليم روح القدس مي نمودند، افكار ايشان روشن مي شد. و مي فهميدند كه خداي قادر مطلق ملبّس به جامه انساني در ميان ايشان ساكن شده است. عيسي به وجد آمده بود زيرا اين حقايق از دانايان و خردمندان پنهان داشته شده بود ولي به مردان فروتن و حقير آشكار گرديده بود. اغلب اوقات، هنگامي كه عيسي كتب عهد عتيق و نبوتهاي پيش بيني شده درباره قرباني شدن خويش را براي شاگردان مطرح مي كرد. آنان به واسطه روح القدس بر انگيخته شده و در يك فضاي ملكوتي قرار مي گرفتند.AA 487.1

    شاگردان با شنيدن سخنان مسيح، حقايق روحاني بيان شده از سوي انبياء عهد عتيق را روشن تر و كامل تر از نويسندگان اوليّه اين حقايق، درك مي كردند.AA 487.2

    از اين پس آنان كتب عهد عتيق را نه به مثابه تعاليم كاتبان و فريسيان و نه به عنوان اظهارات اشخاص خردمندي كه مرده بودند، بلكه به مثابه مكاشفه خداوند مورد مطالعه و بررسي قرار مي دادند. آنان روح راستي را ديده بودند، كسي كه، “جهان نمي تواند او را بپذيرد، زيرا نه او را مي بيند و نه مي شناسيد، امّا شما او را مي شناسد، چرا كه نزد شما مسكن مي گزيند و در شما خواهد بود.” (يوحنا 14 آيه 17).AA 487.3

    تنها طريق كسب حقيقت، تسليم روح و جان به مسيح و اطاعت از وي مي باشد. براي اين كار روح بايد از غرور و نخوت شستشو داده شود و از تملك همه چيز رها شده و مسيح در آن سلطنت كند. دانش و حكمت انساني از درك و شناخت مفهوم قرباني و كفاره گناهان عاجز است.AA 487.4

    نقشه نجات و رستگاري به قدري گسترده و وسيع است كه فلسفه قادر به تشريح آن نيست. چنين نقشه اي براي هميشه جزو اسرار باقي خواهد ماند و عالي ترين دلايل خردمندانه نيز قادر به درك آن نمي باشد. معرفت نجات و رستگاري نميتواند توضيح داده شود، امّا مي تواند مورد تجربه قرار گيرد. تنها، كسي كه به گناهكار بودن خويش واقف شود مي تواند ارزش منجي را تشخيص دهد.AA 487.5

    مسيح در خلال مسافرت خود به اورشليم دروس بسيار مفيدي را به شاگردان تعليم داد. و مردم مشتاقانه به سخنان وي گوش فرا مي دادند. در پيريه نيز همانند جليل مردم كمتر تحت تاثير تعصبات يهوديان قرار داشتند و بدين جهت تعاليم وي دردلهاي مردم تاثير گذار بود.AA 488.1

    در خلال ماههاي آخر خدمت مسيح، بسياري از مثل هاي وي گفته شده بود. كاهنان و معلمين يهود با تنفر فوق العاده اي وي را تعقيب مي نمودند و مسيح نيز در قالب مثلها و آيات و علامات به ايشان هشدار مي داد. آنان منظور عيسي را مي فهميدند با اين حال نمي توانستند در سخنان او چيزي يافته و بدينوسيله وي را متهم و محكوم سازند. عيسي در مثل فريسي و باجگير، دعاي حاكي از بي نيازي و استغناي فريسي را كه “خدايا ترا شكر مي كنم كه مثل ساير مردم نيستم.” با خواهش و استدعاي حاكي از ندامت باجگير كه “بر من گنتهكار ترحم فرما” مقايسه كرده و بدينوسيله رياكاري يهوديان را مورد سرزنش قرار مي دهد. و سپس با بيان مثل درخت انجير و ضيافت بزرگ، محكوميت و نابودي قوم تو به ستيز را پيش بيني مي كند. آناني كه با استهزا و تمسخر دعوت ضيافت انجيل را رد كرده بودند، هشدار او را شنيدند كه مي فرمود، “به شما مي گويم كه هيچ يك از دعوت شدگان، شام مرا نخواهيد چشيد.” (لوقا 14 آيه 24).AA 488.2

    تعاليم داده شده به شاگردان بسيار ارزشمند بود. مثل بيوه سمج و دوستي كه در نيمه شب قطعه ناني مي طلبيد، قدرت تازه اي به كلامش مي بخشيد، “بخواهيد كه به شما داده خواهد شد، بجوييد كه خواهيد يافت، بكوبيد كه در به رويتان گشوده خواهد شد.” (لوقا 11 آيه 9). و غالب اوقات، ايمان متزلزل ايشان با يادآوري كلام مسيح كه فرموده بود، ” آيا خدا به داد برگزيدگان خود كه روز و شب به درگاه او فرياد بر مي آورند، نخواهد رسيد؟ آيا اين كار را همچنان به تاخير خواهد افكند؟ به شما مي گويم كه به زودي به داد ايشان خواهد رسيد. امّا هنگامي كه پسر انان آيد، آيا ايمان بر زندگي خواهد يافت؟” (لوقا 18 آيات 7 و 8) تقويت مي گرديد.AA 488.3

    مسيح مثل زيباي گوسفند گمشده را مجددا تكرار نموده و با شرح مثل هاي سكه گمشده و پسر گمشده و عياش، مفهوم عميق تعاليم خويش را در نظر شاگردان آشكار كرد. شاگردان در آن زمان از درك مفاهيم عميق تعايم عيسي عاجز بودند، امّا بعد از نزول روح القدس برايشان، و هنگامي كه جمع آوري امتها و خشم و حسادت يهوديان را مشاهده كردند، مفاهيم نهفته شده در مثل پسر گمشده و عياش را به روشني فهميده و از شيريني و حلاوت سخنان مسيح شادي مي كردند، “امّا اكنون بايد جشن بگيريم و شادي كنيم. زيرا اين پسر من مرده بود، زنده شد، گم شده بود، يافت شد!” (لوقا 15 آيات 32 و 24). و چون در نام خداوندشان به پيش مي رفتند، در مواجه با سرزنش، فقر و شكنجه و آزار، سخنان ممسيح را در آخرين سفر وي به ياد آورده و دلهاي ايشان آرام مي گرفت، عيسي بديشان فرموده بود، “اي گله كوچك، ترسان مباشيد، زيرا خشنودي پدر شما اين است كه پادشاهي را به شما عطا كند. آنچه داريد بفروشيد و به فقرا بدهيد، برايخود كيسه هايي فراهم كنيد كه پوسيده نشود، و گنجي پايان ناپذير در آسمان بيندوزيد، جايي كه نه دزد آيد و نه بيد زيان رساند، زيرا هرجا گنج شماست، دلتان نيز آنجا خواهد بود.” (لوقا 12 آيات 32 تا 34).AA 488.4

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents