Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
آرزوی اعصار - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    فصل 69—«بر فراز كوه زيتون»

    اين سخن مسيح خطاب به كاهنان و روسا كه، «اينك خانه شما براي شما ويران گذارده مي شود.» (متي 38:23)، ترس را بر دلهاي ايشان مستولي كرد. آنها ظاهرا بي تفاوتي نشان دادند اما كم كم در مورد مفهوم آن سخن سئوالاتي در اذهان ايشان پيدا شد. به نظر مي آمد كه خطري نامرئي، آنها را تهديد مي كند. آيا آن خطر اين بود كه آن هيكل باعظمت كه مايه افتخار قوم بود، به زودي به خرابه اي تبديل مي شود؟ شاگردان درباره مصيبتي كه پيش بيني شده بود، به رايزني با يكديگر پرداختند و با نگراني منظر شدند تا عيسي با وضوح بيشتري سخن بگويد. آنها همانطور كه با او از هيكل خارج مي شدند، توجه او را به استحكام و زيبايي آن جلب كردند. سنگ هاي ساختمان هيكل تماما مرمر سفيد و عالي و برخي از آنها در اندازه هاي شگفت انگيزي بودند. بخشي از ديوار هيكل در برابر حمله ارتش نبوكد نصر مقاومت كرده بود. معماري فوق العاده هيكل به شكلي بود كه انگار آن بنا از سنگ يك پارچه اي ساخته شده است. شاگردان نمي توانستند درك كنند كه آن ديوارهاي عظيم، چگونه مي توانند خراب شوند.AA 619.1

    حالا مسيح، اين سنگ زاويه اي كه كنار گذاشته شده بود، با توجه به شكوه هيكل، پيش خود چه فكر مي كرد؟ چيزي كه توجه وي را به آن جلب مي كردند، واقعا زيبا بود، اما او با دلتنگي گفت كه همه را دارم مي بينم. همه جاي اين بنا حقيقتا زيباست. شما طوري از اين ديوارها حرف مي زنيد كه انگار ويران شدني نيستند اما بدانيد كه، «در اينجا سنگي بر سنگي گذارده نخواهد شد كه به زير افكنده نشود! »AA 619.2

    اين كلمات را جمع زيادي از مردم آن حول و حوش به گوش خود شنيدند اما بعد كه مسيح تنها بر فراز كوه زيتون نشسته بود، پطرس، يوحنا، يعقوب و اندرياس پيش او آمدند و گفتند، «به ما بگو كه اين امور كي واقع مي شود و نشان آمدن تو و انقضاي عالم چيست؟» عيسي در جوابي كه به شاگردانش داد، خرابي اورشليم و روز بزرگ را، در يكديگر آميخت.AA 619.3

    اگر او منظره حوادث آتي را براي شاگردانش توضيح مي داد، قدرت تحمل آن را نداشتند. او از راه لطفي كه به ايشان داشت، شرح آن بحران هاي عظيم را چاشني يكديگر كرد و گذاشت تا شاگردان، خودشان مفهوم آن سخنان را براي خود باز كنند. او در اشاره به ويران شدن اورشليم، نبوت خود را به آن سوي آن حادثه عظيم تعميم داد و به سراغ ايام آتش نهايي رفت يعني ايامي كه طي آنها، خداوند از جاي خود بر مي خيزد تا جهان را به خاطر بيدادگري آن تنبيه كند، ايامي كه زمين خون خود را بالا مي آورد و ديگر كشتار خود را مخفي نمي كند. آن شرحي كه داده شد، فقط براي اطلاع شاگردان نبود بلكه براي آناني هم بود كه در صحنه هاي آخرين تاريخ اين زمين، بايد زيست كنند.AA 620.1

    مسيح خطاب به شاگردان گفت: «زنهار كسي شما را گمراه نكند! از آن رو كه بسا به نام من آمده خواهند گفت كه من مسيح هستم و بسياري را گمراه خواهند كرد.» چه بسيار مسيحيان دروغين كه ظاهر خواهند شد و ادعاي معجزه خواهند كرد و خواهند گفت كه زمان رهايي قوم يهود فرا رسيده است. اينگونه چيزها، بسياري را منحرف خواهد كرد. سخنان مسيح تحقق پيدا كردند. البته اخطار او، خطاب به مردم اين زمانه نيز هست. همان فريب هايي كه پيش از ويران شدن اورشليم به كار رفت، در طول قرون متمادي مورد استفاده قرار گرفت و باز هم مورد استفاده قرار خواهد گرفت.AA 620.2

    «و جنگ ها و اخبار جنگ ها را خواهيد شنيد. زنهار مظطرب مشويد زيرا كه وقوع اين همه لازم است، ليكن انتها هنوز نيست.» پيش از خراب شدن اورشليم، انسانها در كشمكش تفوق بودند. چه امپراتورها كه به قتل نرسيدند. چه بسيار آنهايي كه خيال مي كردند به زودي به قدرت مي رسند، سلاخي مي شدند. چه جنگ ها نشد و چه اخباري كه از جنگ ها نرسيد. مسيح گفت: «زيرا كه وقوع اين همه لازم است، ليكن انتها هنوز نيست زيرا قومي با قومي و مملكتي با مملكتي مقاومت خواهند نمود و قحطي ها وباها و زلزله ها در جاي ها پديد آيد. اما همه اينها آغاز دردهاي زه است.» مسيح گفت همين كه خاخام ها اين علامات را ببينند، اعلام خواهند كرد كه خدا دارد ملت هايي را داوري مي كند كه قوم برگزيده او را در بند نگاه داشته اند. آنها خواهند گفت كه اين علامات، نشانه آمدن مسيحاست. منظور مسيح اين بود كه فريب نخوريد، آنها تازه آغاز داوري او هستند. آن مردمي كه خيال خواهند كرد كه خدا دارد ملت هاي ديگر را داوري مي كند، خود را به خواب زده اند.AA 620.3

    آنها توبه نكرده اند كه تبديل شوندو من بخواهم آنها را شفا دهم. آن علامات، در واقع علامت آزادي ايشان از اسارت نيست بلكه علامت نابودي آنهاست.AA 621.1

    «آنگاه شما را به مصيبت سپرده، خواهند كشت و جميع امت ها به سبب اسم من از شما نفرت كنند. و در آن زمان بسياري لغزش خورده، يكديگر را تسليم كنند و از يكديگر نفرت گيرند.» مسيحيان همه اين رنج ها را متحمل شدند. پدران و مادران به فرزندان خود خيانت كردند. فرزندان، والدين خود را فروختند. دوستان، دوستان خود را تحويل سنهدرين دادند. جفاكاران هدف خود را با كشتن استيفان، يعقوب و ساير مسيحيان، به نمايش گذاشتند.AA 621.2

    خدا از طريق خادمان خويش، به قوم يهود فرصتي نهايي داد تا توبه كنند. او از طريق شاهدان خويش، خود را ظاهر كرد، شاهداني كه در دستگيري، محاكمه و زنداني شدن خود، شهادت دادند. با تمام اينها، قاضيان آنها، آنها را محكوم به مرگ مي كردند. اين محكومين، كساني بودند كه دنيا براي آنها ارزشي نداشت و يهوديان با كشتن ايشان هر بار پسر خدا را دوباره مصلوب كردند. اين روند همچنان ادامه خواهد داشت. مقامات همچنان قوانيني عليه آزادي مذهبي تصويب خواهند كرد. آنها حقي براي خودشان قائل هستند كه فقط از آن خداست. آنها فكر مي كنند كه مي توانند وجدان بشري را تحت فشار بگذارند، وجداني كه فقط بايد تحت تسلط خدا باشد. حتي حالا هم آنها دارند براي خودشان كاري را شروع مي كنند، كاري كه تا به آن حد در آن پيش خواهند رفت كه محدوده را چنان تنگ مي كنند كه جايي براي پاي خودشان هم نيست. آن وقت خدا از جانب قوم وفادار و فرمانبردار خويش، دخالت خواهد كرد.AA 621.3

    در هر موقعيتي كه جفايي تحميل مي شود، آنها كه ناظرند خود به خود تصميماتي مي گيرند كه يا به طرفداري از مسيح است يا عليه او. آنهايي كه جانب مظلومان را مي گيرند، اتصال خود را به مسيح نشان مي دهند. آن ديگران كه جانب مظلومان را نمي گيرند، در واقع تخلف مي كنند زيرا اصول حقيقت حكم مي كند كه دقيقا برخلاف آنچه كه دارند مي كنند، عمل كنند. بسياري لغزش خورده/ف مي افتند، يعني از ايماني كه زماني مدافع آن بودند، مرتد مي شوند. آنهايي كه در حين آزمون و محاكمه مرتد مي شوند، براي حفظ ايمني خودشان، شهادت دروغ مي دهند و برادران خود را مي فروشند. مسيح در اين مورد به ما هشدار داده است كه در برخورد با طريق غير عادي و بي رحمانه آناني كه نور را انكار مي كنند، حيرت زده نشويم.AA 621.4

    مسيح علامتي به شاگردانش داد، علامتي از انهدامي كه قرار بود بر سر اورشليم بيايد، او به ايشان گفت كه چگونه بگريزند: «و چون ببينند كه اورشليم به لشكرها محاصره شده است، آنگاه بدانيد كه خرابي آن رسيده است. آنگاه هر كه در يهوديه باشد، به كوهستان فرار كند و هر كه در شهر باشد، بيرون رود و هر كه در صحرا بود، داخل شهر نشود. زيرا كه همان است ايام انتقام، تا آنچه مكتوب است، تمام شود.» اين هشدار داده شد تا چهل سال بعد كه موقع ويراني اورشليم بود، مورد اعتنا قرار گيرد. مسيحيان به اين هشدار توجه كردند و ئر سقوط آن شهر، احدي از ايشان صدمه نديد.AA 622.1

    مسيح گفت: «دعا كنيد تا فرار شما در زمستان يا در سبت نشود. » كسي كه سبت را ساخت، آن را نقض نكرد بلكه آن را بر صليب خويش ميخكوب كرد. با مرگ او، سبت از مفهوم تهي نشد و كم اعتبار هم نگرديد. چهل سال بعد از تصليب او هم مي بايست سبت همچنان مقدس شمرده شود. قرار بود شاگردان به مدت چهل سال دعا كنند كه فرار آنها در روز سبت واقع نشود.AA 622.2

    مسيح از موضوع ويران شدن اورشليم سريعا به موضوع آن حادثه بزرگتر رفت، حادثه اي كه آخرين حلقه زنجير تاريخ اين زمين است يعني حادثا آمدن پسر خدا در شكوه و جلال. رويدادهاي بين اين دو حادثه ، از جلو چشم مسيح گذشتند، رويدادهاي قرن هاي متمادي مملو از ظلمت، قرن هايي كه براي كليساي او خون و اشك و درد به همراه داشتند. شاگردانش تاب ديدن اين صحنه ها را نداشتند لذا او ذكر مختصر و گويايي از آنها كرد و گذشت.AA 622.3

    او گفت: «در آن زمان چنان مصيبت عظيمي ظاهر مي شود كه از ابتداي عالم تاكنون نشده و نخواهد شد! و اگر آن ايام كوتاه نشدي، هيچ بشري نجات نيافتني، ليكن به خاطر برگزيدگان، آن روزها كوتاه خواهد شد.” به مدت بيش از هزار سال، جور و جفايي بر سر پيروان مسيح مي آوردند كه جهان هرگز نظيرش را نديده بود. ميليون ها و ميليون ها از شاهدان وفادار او مي بايست كشته مي شدند. اگر خدا براي حفاظت از قوم خويش دست از آستين بيرون نمي آورد، همه پايمال مي شدند. او مي گفت: «ليكن به خاطر برگزيدگان، آن روزها كوتاه خواهد شد.»AA 622.4

    اينك خداوند ما با زباني كه گوياتر از آن نيست، از آمدن ثانويه خويش سخن مي گويد و نسبت به خطراتي هشدار مي دهد كه پيش از آمدن او به جهان حادث خواهد شد.AA 622.5

    «آنگاه اگر كسي به شما گويد اينك مسيح در اينجا يا در آنجاست، باور مكنيد، زيرا كه مسيحيان كاذب و انبياي كذبه ظاهر شده، علامات و معجزات عظيمه، چنان خواهند نمود كه اگر ممكن بودي، برگزيدگان را نيز گمراه گرداندي. اينك شما را پيش خبر دادم .پس اگر شما را گويند اينك در صحراست، بيرون مرويد يا آنكه در خلوت است، باور مكنيد، زيرا همچنان كه برق از مشرق ساطع شده، تا به مغرب ظاهر مي شود، ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد.» مسيح يكي از علامات ويراني اورشليم را چنين اعلام كرد، «و بسا انبياي كذبه ظاهر شده بسياري را گمراه كنند. » پيام آوران دروغين به پا خاستند، مردم را فريب دادند و شمار عظيمي را به برهوت كشانيدند.AA 623.1

    جادوگران و ساحران در حالي كه ادعاي قدرت معجزه آسا داشتند، مردم را به دنبال خود به قله بي كسي رهسپار كردند. البته آن نبوت براي ايام آخر نيز بود. علامت انبياي كذبه در مورد آمدن ثانويه هم صدق مي كند. حتي امروزه هم مسيح هايي كاذب و پيام آوران كاذب، براي گمراه كردن شاگردان او، علامات و عجايبي را بروز مي دهند. آيا ما اين فرياد را نمي شنويم كه، «ببينيد او در بيابان است.»؟AA 623.2

    آيا هزاران نفر به سراب يافتن مسيح به برهوت نرفته اند؟ و آيا از هزاران جلسه اي كه حاضران آن اقرار مي كنند كه با ارواح درگذشتگان ارتباط دارند، اين دعوت به گوش نمي رسد كه، «بنگريد او در پستوهاي راز آلود است.»؟ آيا احضار ارواح، دقيقا چنان داعيه اي ندارد؟ اما مسيح چه مي گويد؟ «باور مكنيد، زيرا همچنان كه برق از مشرق ساطع شده، تا به مغرب ظاهر مي شود، ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد.»AA 623.3

    منجي براي آمدن خويش، علاماتي قائل شده و به علاوه، مي گويد، كه وقتي اولين آن علامات ظاهر شود، زمان دقيق آمدن پسر انسان است: «و فورا بعد از مصيبت آن ايام، آفتاب تاريك گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ريزند و قوت هاي افلاك متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پديد گردد و در آن وقت، جميع طوايف زمين سينه زني كنند و پسر انسان را ببينند كه بر ابرهاي آسمان، با قوت و جلال عظيم مي آيد؛ و فرشتگان خود را با صور بلند آواز فرستاده، برگزيدگان او را از بادهاي اربعه از كران تا به كران فلك فراهم خواهند آورد.»AA 623.4

    مسيح اظهار داشت كه در خاتمه آن جفاي بزرگ پاياني، خورشيد بايد به تيرگي بگرايد و ماه نور خود را از دست بدهد. پس از آن مي بايستي ستارگان از آسمان فرو افتد.AA 623.5

    و او مي گويد، «پس از درخت انجير مثلش را فرا گيريد كه چون شاخه اش نازك شده، برگها مي آورد، مي فهميد كه تابستان نزديك است. همچنين شما نيز چون اين همه را ببينيد، بفهميد كه نزديك بلكه بر در است» (متي 33،32:24).AA 624.1

    مسيح علامات آمدن خود را گفته است. او مي گويد كه ما مي توانيم نزديك شدن او، حتي در آستانه بودن او را بفهميم. او از آناني سخن مي گويد كه آن علامات را مي بينند، «تا اين همه واقع نشود، اين طايفه نخواهد گذشت.» اين علامات ظاهر شده اند. اينك ما با اطمينان مي توانيم بگوييم كه آمدن خدا نزديك است. او مي گويد: «آسمان و زمين زائل خواهد شد، ليكن سخنان من هرگز زائل نخواهند شد.»AA 624.2

    مسيح در ابرها و جلال عظيم دارد مي آيد و انبوهي از فرشتگان نوراني در معيت او هستند. او مي آيد تا مردگان را برخيزاند و مقدسان زنده را از جلال به جلال متبدل كند. او خواهد آمد كه آناني را كه او را محبت و فرامين او را رعايت كرده اند، جلال دهد و ايشان را نزد خود ببرد. او نه ايشان را فرآموش كرده است و نه قول خود را. در آنجا پيوند فاميلي دوباره برقرار خواهد شد. هنگامي كه به مرگ خود مي انديشيم، ممكن است به آن صبحي فكر كنيم كه كرناي خدا به صدا در مي آيد و «مردگان، بي فساد خواهند برخاست و ما متبدل خواهيم شد.» (اول قرنتيان 52:15). لحظه اي چند و سپس پادشاه را در زيبايي او خواهيم ديد. لحظه اي چند و سپس او ما را در حضور جلال خود..... بي عيب به فرحي عظيم، قائم مي فرمايد.» (يهودا 2:4). از همين رو بود كه او به هنگام اعلام علائم آمدن خويش، گفت: «چون ابتداي اين چيزها بشود، راست شده، سرهاي خود را بلند كنيد. از آن جهت كه خلاصي شما نزديك است.»AA 624.3

    البته مسيح روز و ساعت آمدن خود را آشكار نكرده است. او به صراحت به شاگردانش گفت كه خود او نمي تواند روز و ساعت ظاهر شدن دوباره خويش را اظهار كند. اگر او آزاد مي بوده كه اين نكته را فاش كند، چه اصراري داشته است كه شاگردان را در يك انتظار هميشگي نگاه دارد؟ كساني هستند كه ادعا مي كنند روز و ساعت دقيق ظاهر شدن خداوندمان را مي دانند. آنها در ترسيم آنچه كه خواهد آمد، بسيار صادق هستند. اما خداوند به ايشان اخطار كرده است كه در آن مسير گام بر ندارند زمان دقيق آمدن ثانويه پسر انسان، جزء اسرار خدا است.AA 624.4

    مسيح با اشاره به وضعيت دنيا به هنگام آمدن وي، ادامه مي دهد: «وليكن چنان كه ايام نوح بود، ظهور پسر انسان نيز چنان خواهد بود.AA 624.5

    زيرا هم چنان كه در ايام قبل از طوفان مي خوردند و مي آشاميدند و نكاح مي كردند و منكوحه مي شدند تا روزي كه نوح داخل كشتي گشت، و نفهميدند تا طوفان آمده، همه را ببرد، همچنين ظهور پسر انسان نيز خواهد بود.» مسيح در اينجا يك هزاره اضطراري و موقتي را پيش چشم ها مجسم نمي كند، هزاره اي كه طي آن همه در حال آماده شدن براي ورود به ابديت باشند. او به ما مي گويد كه آمدن دوباره پسر انسان در همان شرايطي اتفاق مي افتد كه در زمان نوح برقرار شد.AA 625.1

    شرايط زمان نوح چه بود؟ «و خداوند ديد كه شرارت انسان در زمين، بسيار است، و هر تصور از خيال هاي دل وي دائما محض شرارت است. » (پيدايش 5:6). ساكنان دنياي پيش از طوفان، با سرپيچي از اراده مقدس يهوه، از او رو برگردانيدند. آنها فرضيات نامقدس خود و آرمان هاي تحريف شده را پيروي كردند. نابودي آنها به خاطر شرارت خودشان بود؛ امروز هم دنيا دارد از همان راه مي رود. دنياي امروز هيچ ذوق و شوقي براي برپايي سلطنت هزار ساله مسيح از خود نشان نمي دهد. متجاوزين به احكام خدا دارند دنيا پر از شرارت مي كنند. شرط بندي هاي آنها، منجمله شرط بندي روي اسب، قمار بازي آنها، عياشي آنها، امور شهوت آلود آنها، احساسات و غرايز رام نشدني و سير نشدني آنها دارد با سرعت، جهان را پر از تعدي مي كند.AA 625.2

    مسيح در نبوتي كه در مورد خراب شدن اورشليم كرد، گفت: «و به جهت افزوني گناه، محبت بسياري سرد خواهد شد. ليكن هر كه تا به انتها صبر كند، نجات يابد. و به اين بشارت ملكوت در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جميع امت ها شهادتي شود؛ آنگاه انتها خواهد رسيد. » اين نبوت دوباره به تحقق مي پيوندد. بيدادگري بيشمار آن روزها، جفت خود را در اين ايام پيدا مي كند.AA 625.3

    در مورد آن پيشگويي پولس، يعني بشارت به انجيل هم، موضوع آن ايام، در اين روزگار تكرار خواهد شد. پولس، پيش از سقوط اورشليم، با الهام از روح القدس نوشت كه انجيل، «به تمامي خلقت زير آسمان موعظه.....شده است » (كولسيان 23:1).AA 625.4

    حالا هم همينطور است، يعني پيش از آمدن پسر انسان، انجيل جاوداني بايد به «هر امت و قبيله و زبان و قوم بشارت» داده شود. (مكاشفه 14،6:14). خدا «روزي را مقرر فرمود كه در آن ربع مسكون را به انصاف داوري خواهد نمود.» (اعمال 31:17). مسيح به ما مي گويد كه آن روز، چه زمان تشريف فرما مي شود.AA 625.5

    او نمي گويد كه تمام جهانيان ايمان مي آورند، بلكه مي گويد: «به اين بشارت ملكوت در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جمبع امت ها شهادتي شود؛ آنگاه به انتها خواهد رسيد.» با توجه به اين كه اين قدرت را داريم كه انجيل را به تمامي جهان برسانيم، مي توانيم بازگشت خداوندمان را تسريع كنيم. ما نه فقط بايد منتظر روز خدا باشيم، بلكه قرار است آمدن آن را هم تسريع كنيم. (دوم پطرس 12:3). اگر كليساي مسيح، كاري را كه بر عهده دارد، به همان نحوي كه خداوند مقرر كرده است، انجام داده بود، پيش از اينها به تمامي جهان اخطار لازم داده شده بود و خداوند عيسي در قدرت و جلال عظيم، به زمين ما آمده بود.AA 626.1

    مسيح پس از اينكه علامات آمدن خود را ارائه داد، گفت: «شما نيز چون ببينيد كه اين امور واقع مي شود، بدانيد كه ملكوت خدا نزديك شده است.»، «پس هر وقت دعا كرده، بيدار باشيد.»، خدا همواره در مورد آمدن داوري ها، به انسان ها هشدار و اخطار داده است. آنهايي كه به پيام او براي آن زمانه بخصوص ايمان داشته اند و با اطاعت از فرامين او، آن ايمان را نشان داده اند، از داوري ها رسته اند، داوري هايي كه بر سر نافرمانان و بي ايمانان فرود آمده است. اين كلام بر نوح آمد كه «تو و تمامي اهل خانه ات به كشتي درآييد، زيرا تو را در اين عصر به حضور خود عادل ديدم. » نوح اطاعت كرد و نجات يافت. اين پيام براي لوط آمد، «برخيزيد و از اين مكان بيرون شويد زيرا خداوند اين شهر را هلاك مي كند.» (پيدايش 1:7؛ 14:19).AA 626.2

    لوط خود را تحت نگاهباني پيام آوران آسماني قرار داد و نجات يافت. به همين ترتيب، شاگردان مسيح نيز پيام ويران شدن اورشليم را دريافت كردند. آنها كه مواظب بودند علامت آن ويراني آتي از راه برسد تا از شهر فرار كنند، از آن ويراني جان به در بردند. حالا هشدار آمدن ثانويه مسيح و اخطار انهدامي كه قرار است بر سر دنيا بيايد، دارد به ما هم داده مي شود. آنهايي كه به اين هشدار و اخطار توجه كنند، نجات خواهند يافت.AA 626.3

    از آنجا كه ما زمان دقيق آمدن او را نمي دانيم، به ما دستور داده شده است كه مراقب باشيم و گردن بكشيم. «خوشا به حال آن غلامان كه آقاي ايشان چون آيد، ايشان را بيدار يابد.» (لوقا 37:12).AA 626.4

    آنهايي كه انتظار مي كشند تا ببينند كه خداوندشان كي مي آيد، زحمت بيهوده نمي كشند. انتظار كشيدن براي آمدن مسيح يعني ترسانيدن انسان ها از خداوند، و ترسانيدن آنها از داوري هايي كه بر تجاوز و تعدي خواهد شد. آن انتظار يعني مردم را بيدار كنيد كه تقديمي هاي رحمت او را انكار نكنند چون گناه عظيمي است. آنهايي كه دارند براي خداوند انتظار مي كشند، با گردن گذاشتن به حكم حقيقت، روح خود را پالايش مي كنند. آنان مراقبت هشيارانه يعني آن انتظار كشيدن را با كار صميمانه تركيب مي كنند. از آنجا كه آنها مي دانند كه خداوند در آستانه در است، غيرتشان در جوشش است، غيرت براي همكاري با فراست هاي الهي در راه نجات جان ها. آنها همان خدمتكاران وفادار و باهوشي هستند كه «آذوقه را در وقتش» بين خانواده خداوند «تقسيم» مي كنند. (لوقا 42:12). آنها همان حقيقتي را اعلام مي كنند كه اينك كاربرد خاصي دارد. همانطوري كه خنوخ، نوح، ابراهيم و موسي، هركدام حقيقت را در زمان خودشان اعلان كردند، خادمين مسيح هم اينك آن اخطار خاص را به نسل خود مي دهند.AA 626.5

    البته مسيح طبقه ديگري را هم پيش چشم ما مجسم مي كند: «اگر آن غلام در خاطر خود گويد، آمدن آقايم به طول مي انجامد و به زدن غلامان و كنيزان و به خوردن و نوشيدن و مي گساريدن شروع كند، هر آينه مولاي آن غلام آيد، در روزي كه او منتظر نباشيد.AA 627.1

    آن غلام شرير در دل خود مي گويد: «آمدن آقايم به طول مي انجامد.» او نمي گويد كه مسيح نمي آيد. او ايده آمدن دوباره او را به تمسخر نمي گيرد اما در قلب خود و با كردار و گفتار خويش مي گويد كه آمدن خداوند به اين زودي ها نيست. او اين فكر را از سر ديگران هم مي پراند، فكر زود آمدن خداوند را. تاثير او بر مردم اين است كه آنها را به سمت سست عنصري و بي خيالي گستاخانه اي، سوق دهد. اين گونه اشخاص، در دنيا طلبي و بي حميتي خود ثابت قدم هستند. اغراض دنيوي و افكار فاسد، ذهن آن ها را به تسخير خود در آورده اند. خادم شرير با ميگساران مي خورد و مي نوشد و در لذت طلبي با دنيا هم دست مي شود. او به خادمان ديگر ضربه مي زند و آناني را كه به اارباب خود وفادار هستند، متهم و محكوم مي كند. او با دنيا قاطي مي شود. او در تعدي و تخطي، با امثال خود رقابت و سعي مي كند كه شبيه بدكاران شود، او نمي داند كه آن تشابه، وحشتناك است. او با دنيا به دام مي افتد. «هر آينه مولاي آن غلام آيد،..... در ساعتي كه او نداند و او را دو پاره كرده، نصيبش را با خيانت كاران قرار دهد.»AA 627.2

    «زيرا هرگاه بيدار نباشي، مانند دزد بر تو خواهم آمد و از ساعت آمدن من بر تو، مطلع نخواهي شد.» (مكاشفه 3:3). آمدن مسيح معلمان دروغين را متحير خواهد كرد. آنها مشغول گفتن «آرامش و امنيت» هستند. آنها هم مثل كاهنان و معلمان پيش از سقوط اورشليم، براي بهره مندي از خوشبختي و جلال دنيوي چشم به كليسا دوخته اند.AA 627.3

    آنها علامات مخصوص زمانه خود را چنان تعبير مي كند كه انگار آن علامات، خوشبختي و جلال خاكي را نويد مي دهند. اما زبان وحي چه گفت؟ «آنگاه هلاكت، ايشان را ناگهان فرو خواهد گرفت.» اول تسالونيكيان 3:5. روز خدا مثل يك آوار، بر سر همه آنها خواهد ريخت، همه آنها كه در هر جاي سطح زمين زندگي مي كنند، همه آنها كه اين دنيا را خانه خود مي دانند. آن روز، مثل دزدي كه براي شكار، پرسه مي زند، به سراغ آنها خواهد آمد.AA 628.1

    دنيا، پر از عصيان، پر از لذت شهواني، درخواب است، در خواب امنيت شهواني. مردم فكر آمدن خداوند را دور انداخته اند و به اخطارها مي خندند. غرور، لاف مي زند كه، «هر چيز به همين طوري كه از ابتداي آفرينش بود، باقي است. » ، «فردا مثل امروز روز عظيم بلكه بسيار زياده خواهد بود.» (دوم پطرس 4:3؛ اشعيا 12:56). ما هر چه بيشتر به عمق لذت طلبي مي رويم. اما مسيح مي گويد، «اينك چون دزد مي آيم » (مكاشفه 15:16). درست در همان لحظه اي كه دنيا با تمسخر مي پرسد: «پس چه شد وعده آمدن او؟»، آن علامات در حال بروز و تحقق هستند. در حالي كه فرياد «آرامش و امنيت» به گوش مي رسد، انهدام ناگهاني دارد مي آيد. وقتي آن تمسخر كننده اي كه منكر حقيقت است، گستاخ مي شود؛ وقتي كه آدم هاي اسير روزمرگي، بي توجه به اصول، در آن خط توليدهاي مختلف اسكناس چاپ كني عمر خود را تمام مي كنند؛ وقتي دانشجويان مشتاقانه به هر سوراخي سر مي كشند تا به غير از كتاب مقدس خود، از هر چيز سر در بياورند، مسيح مثل يك دزد مي آيد.AA 628.2

    همه چيز دنيا به هم ريخته است. زمانه علاماتي از خود بروز مي دهد كه بوي نحسي مي دهند. حوادث آتي، سايه هاي خود را جلو جلو روي صحنه انداختند.AA 628.3

    روح خدا دارد از روي زمين برداشته مي شود و دريا و خشكي، پشت سر هم نكبت و مصيبت به ما تعارف مي كنند. طوفان ها، زلزله ها، حريق ها، سيل ها، آدم كشي ها، از هر نوع و به هر درجه، فراوانند. چه كسي مي تواند آينده را بخواند؟ امنيت كجاست؟ هرچه كه مربوط به انسان و زمين باشد، غير قابل اطمينان است. انسان ها با شتاب، زير پرچم هايي كه خود انتخاب كرده اند، صف بندي مي كنند.AA 628.4

    آنها با بي صبري حركات رهبران خود را انتظار مي كشند و نظاره مي كنند. افرادي هستند كه براي ظاهر شدن خداوندمان انتظار مي كشند و با ايمان به فعاليت مي پردازند.AA 628.5

    اما طبقه ديگري، تحت فرمان شيطان، براي سقوط صف مي بندند. معدودي با تمامي دل و جان معتقدند كه جهنمي هست كه بايد به آن پشت كرد و ملكوتي كه بايد به آن نظاره كرد.AA 629.1

    بحران به آرامي نزديك مي شود. خورشيد در آسمان ها مي درخشد، مسير هميشگي خود را طي مي كند، و آسمان ها همچنان جلال خدا را بيان مي كنند. انسان ها هنوز هم مي خورند و مي نوشند و مي كارند و مي سازند و ازدواج مي كنند و عروس و داماد مي آورند. اهل داد و ستد، همچنان مي خرند و مي فروشند. مردم زير پاي يكديگر را خالي مي كنند و براي همديگر مي زنند و مدعي ميزهاي بزرگند. لذت طلبان مثل هميشه در تئاترها، ميادين اسب دواني و جهنم دره هاي قمار بازي، اجتماع مي كنند. هيجان بيشتر يعني مشتري بيشتر؛ اما با همه اين اوصاف، ساعت محاسبه، به سرعت نزديك مي شود و نزديك است كه براي هر چيزي، تصميمي ابدي گرفته شود. شيطان مي بيند كه وقت زيادي ندارد. او همه عوامل خود را به كار گرفته است تا شايد انسان ها را گول بزند، منحرف كند، مشغول سازد و از هوش ببرد. او فقط تا وقتي ساعت محاسبه زنگ بزند و در رحمت براي هميشه بسته شود، وقت دارد.AA 629.2

    كلمات آن هشدار و اخطار خداوندمان، از خلال قرون، به استحكام تمام از فراز كوه زيتون به گوش مي رسد: «خود را حفظ كنيد! مبادا دل هاي شما از پرخوري و مستي و انديشه هاي دنيوي، سنگين گردد و آن روز، ناگهان بر شما آيد.»، «در هروقت، دعا كرده، بيدار باشيد تا شايسته آن شويد كه از جميع اين چيزهايي كه به وقوع خواهد پيوست، نجات يابيد و در حضور پسر انسان بايستيد.»AA 629.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents