Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
داستان رستگاری - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    زنان در کنار آرامگاه

    صبح زود روز اول هفته، پیش از طلوع خورشید، زنان مقدس به آرامگاه رفته، با خود ادویه های معطر آورده تا بدن عیسی را تدهین نمایند. آنان یافتند که سنگ سنگین بر مدخل قبر غلطانده شده است و بدن عیسی در آنجا نیست. دل آنان فرو ریخت و هراس داشتند که دشمنان بدن او را از آنجا برده باشند. ناگهان دو فرشته با جامه های سپید دیدند که چهره هایشان نورانی و درخشان است. این موجودات آسمانی متوجه تکلیف آن زنان شدند و بلافاصله به آنان گفتند که عیسی در آنجا نیست و قیام کرده است ولی می توانند مکانی که آرمیده بود را از نزدیک مشاهده کنند. آنان به زنان فرمان داده تا رفته و به حواریون بگویند که او پیش از آنان به جلیل خواهد رفت. آنان با ترس و خوشی عظیم با شتاب به حواریون ماتم زده بازگشته و از اموری که دیده و شنیده بودند به ایشان خبر دادند.DR 207.1

    حواریون نمی توانستند باور کنند که مسیح قیام کرده است ولی با زنانی که خبر را آورده بودند با تعجیل به آرامگاه بازگشتند. آنان دیدند که عیسی در آنجا نیست؛ و کفن او را در آنجا دیدند ولی نتوانستند اخبار خوشی که او از مرگ قیام کرده را باور کنند. آنان به خانه بازگشته، و از آنچه که دیده بودند در حیرت افتاده بودند، همچنین از گزارشی که زنان برایشان آورده بودند.DR 207.2

    ولی مریم خواست تا در اطراف آرامگاه پرسه بزند، و به آنچه که دیده بود می اندیشید و با فکری که ممکن است فریب خورده باشد، پریشان بود. اندوه او تجدید شده بود و به تلخی گریست. او برای مشاهده داخل قبر، دوباره به درون آن قدم گذارد و دو فرشته را مشاهده کرد که پوششی سفید داشتند. یکی از آن ها در جایی نشسته بود که سر مسیح در آنجا قرار گرفته بود، دیگری در جایی که پای او در آنجا قرار گرفته بود. آنان با ملایمت با او سخن گفته و از او پرسیدند که چرا می گرید؟ او جواب داد، « خداوند مرا بردهاند و نمیدانم او را کجا گذاشتهاند؟ » )یوحنا ۲۰ : ۱(. ٣DR 207.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents