Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
داستان رستگاری - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    ایمان غالب

    ایمان پایدار یعقوب غالب شد. او فرشته را محکم گرفته بود تا اینکه برکتی را که مشتاق آن بود بدست آورد و اطمینان یابد که گناهانش عفو شده است. آنگاه نام او از یعقوب، به اسرائیل تغییر یافت، که حاکی از این بود که به فرزند خواندگی خدا نائل شده است. و یعقوب از او سوال کرده، گفت: مرا از نام خود آگاه ساز. گفت: چرا اسم مرا میپرسی؟ و او را در آنجا برکت داد. و یعقوب آن مکان را فِنیئیل نامیده، گفت: زیرا خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد ». آن فرشته، مسیح بود که در طول شب با یعقوب بود و با او کشتی گرفت و کسی که استقامت به خرج داد تا اینکه برکت یافت.DR 82.2

    خداوند تضرع یعقوب را شنید و نیات قلب عیسو را تغییر داد. او نسبت به روش اشتباهی که یعقوب دنبال کرده بود اقدام قهرآمیزی در پیش نگرفت. زندگی او بخاطر گناهش از تردید و تشویش خاطر و سرزنش وجدان پر شده بود تا این که با فرشته به شدت گلاویز شده، و گواهی یافت مبنی بر این که خدا گناهانش را آمرزیده است.DR 82.3

    « با فرشته مجاهده نموده، غالب آمد. گریان شده، نزد وی تضرّع نمود. در بیتئیل او را یافت و در آنجا با ما تکلّم نمود. اما خداوند، خدای لشکرهاست و یادگاری او یهوه است » )هوشع ۱۲ : و (. ۴ ۵DR 83.1

    عیسو با لشکر خود بر ضد یعقوب راه می پیمود با این هدف که برادرش را بکشد. ولی در حالی که یعقوب با فرشته در آن شب مجاهده می کرد فرشته دیگری فرستاده شد تا قلب عیسو را در زمانی که خواب بود تحت تاثیر قرار دهد. او در رویای خود یعقوب را در تبعید دید که برای بیست سال از خانه پدری دور بوده است بخاطر این که از ترس جانش گریخته بود. و اندوه او را بخاطر کرگ مادرش دید. او در رویای خویش فروتنی یعقوب را دید و فرشتگانی را مشاهده کرد که در اطراف او هستند. او در رویای خود دید که زمانی که آنان یکدیگر را دیدند، او خیال صدمه زدن به یعقوب را نداشت.DR 83.2

    « پس یعقوب چشم خود را باز کرده، دید که اینک عیسو میآید و چهارصد نفر با او. آنگاه فرزندان خود را به لیه و راحیل و دو کنیز تقسیم کرد. و کنیزان را با فرزندان ایشان پیش داشت و لیه را با فرزندانش در عقب ایشان، و راحیل و یوسف را آخر. و خود در پیش ایشان رفته، هفت مرتبه رو به زمین نهاد تا به برادر خود رسید. اما عیسو دوان دوان به استقبال او آمد و او را در بر گرفته، به آغوش خود کشید، و او را بوسید و هر دو بگریستند. یعقوب گفت: ... بلکه اگر در نظرت التفات یافتهام، پیشکش مرا از دستم قبول فرما، زیرا که روی تو را دیدم مثل دیدن روی خدا، و مرا منظور داشتی .»DR 83.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents