فرزندان اسرائیل از رهنمودهایی که خدا به آنان داده بود تبعیت کردند؛ و در حالی که فرشته مرگ از کنار خانه های مصریان می گذشت، آنان همگی آماده سفر شده بودند و منتظر پادشاه عصیانگر و مردان صاحب مقام او بودند تا به آنان اجازه بدهند که بروند.DR 103.1

« در نیمه های شب خداوند تمام نخستزادگان مصری، از نخستزاده فرعون که بر تخت نشسته بود گرفته تا نخستزادۀ اسیری که در زندان بود و همچنین نخستزادۀ حیوانات را نیز کشت. در آن شب فرعون و درباریان و همه مصری ها بیدار شدند و گریه و زاری و شیون عظیمی در مصر برپا شد، زیرا خان های نبود که پسر مُرد های در آن نباشد. در همان شب فرعون، موسی و هارون را به حضور طلبید و به آنها گفت: « از سرزمین من بیرون بروید. شما و تمامی قوم اسرائیل از کشور من خارج شوید و همان طور که می خواستید خداوند را پرستش کنید. چنانکه گفتید گلّه ها و رم ههای خود راDR 103.2

بردارید و بروید. به جهت برکت من هم دعا کنید. مصریها، اصرار میکردند که بنیاسرائیل هرچه زودتر سرزمین آنها را ترک کنند. چون میگفتند اگر شما از اینجا نروید همه ما خواهیم مُرد .»DR 104.1

« بنابراین بنیاسرائیل آردهایی را که خمیر کرده بودند ولی هنوز ور نیامده بود و تغارهای خمیر را برداشتند و آنها را در پارچهای پیچیدند و بردوش خود گذاشتند. بنیاسرائیل همانطور که موسی به ایشان فرموده بود، از مصریها زینتآلات ط و نقره و لباس گرفته بودند. خداوند بنیاسرائیل را در نظر ا مصریها عزیز گردانیده بود و هرچه میخواستند به آنها میدادند. به این ترتیب بنیاسرائیل اموال مصریها را با خود بردند .”DR 104.2

خداوند این قضیه را در حدود چهارصد سال پیش از این که محقق بشود برای ابراهیم آشکار کرده بود: « خداوند به او فرمود: «نسل تو در سرزمین بیگانه، غریب خواهند بود. آنها به غلامی دیگران درمیآیند و مدّت چهارصد سال بر ایشان ظلم خواهد شد. امّا من ملّتی که آنها را به غلامی خواهد گرفت، مجازات خواهم کرد. وقتی که آنها سرزمین بیگانه را ترک کنند، ثروت فراوانی با خود خواهند برد » )پیدایش ۱: ۱ و ۱(. ٣ ۴ ۵DR 104.3

« و جمعیتی مختلط نیز با آنان رفتند؛ و گله ها و رمه ها و حتی مقدار زیادی از گاوها ». فرزندان اسرائیل با تمامی اموال خود که به فرعون تعلق نداشت از مصر بیرون رفتند چرا که هرگز آنها را به او نفروخته بودند. یعقوب و پسرانش گله ها و گاوهای خود را با خود از مصر بردند. جمعیت فرزندان اسرائیل بطور شگرفی افزایش یافته بود و بر تعداد گاوها و گله های آنان افزوده شده بود. خدا با فرستادن بلایا بر مصریان، آنان را داوری کرده بود و از امت او خواسته بودند تا به همراه مایملک خود برای بیرون رفتن از مصر تعجیل کنند.DR 104.4

« و واقع شد که چون فرعون قوم را رها کرده بود، خدا ایشان را از مسیر زمین فلسطینیان رهبری نکرد، هرچند آن راه نزدیکتر بود. زیرا خدا گفت: «مبادا که چون قوم جنگ بینند، پشیمان شوند و به مصر برگردند. اما خدا قوم را از راه صحرای دریای قلزم دور گردانید. پس بنیاسرائیل مسلح شده، از زمین مصر برآمدند. و موسی استخوانهای یوسف را با خود برداشت، زیرا که او بنیاسرائیل را قسم سخت داده، گفته بود: «هرآینه خدا از شما تفقد خواهد نمود و استخوانهای مرا از اینجا با خود خواهید برد .»DR 104.5

بلایا

ستون های آتش