Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
داستان رستگاری - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    آمادگی مخصوص برای رهبری

    فرشتگان موسی را آگاه نمودند که خدا او را برگزیده تا فرزندان اسرائیل را رهایی بخشد. حاکمان در میان فرزندان اسرائیل نیز توسط فرشتگان تعلیم یافتند که زمان برای رهایی نزدیک می شود و این که موسی آن مردی بود که خدا او رابکار گرفته تا این کار را به اتمام برساند. موسی اندیشید که فرزندان اسرائیل توسط یک جنگ آزاد خواهند شد و این که او در راس سپاه عبرانیان قرار خواهد گرفت تا جنگی را بر علیه سپاه مصریان اداره کند و برادرانش را از یوغ ظلم و ستم رها سازد. با این دیدگاه، موسی احساسات خود را تحت کنترل در آورد مبادا که تحت تاثیر مادرخوانده یا فرعون قرار بگیرد و مشکل تر شود تا با آزادی و فراغت اراده خدا را به انجام رساند.DR 94.3

    خداوند موسی را از صدمه دیدن بوسیله تاثیرات پیرامونی او حفظ کرد. او اصول حقیقت را از والدین خداترس خود در جوانی آموخته بود که هرگز آنرا فراموش نکرده بود. و هنگامی که شدیداً به محافظی برای تاثیرات مخرب در زندگی درباری نیاز داشت، دروس نوجوانی اش ثمره داد. ترس از خدا در برابر دیدگان او قرار داشت. و عشق و علاقه او نسبت به برادرانش و احترامش برای ایمان عبرانیان چنان قوی بود که نسبت قومی خود را بخاطر تکریم وارث خانواده سلطنتی بودن پنهان نمی کرد.DR 95.1

    وقتی که موسی چهل ساله بود، « رفت تا قوم خود، عبرانیان را ببیند. او دید که چگونه آنان را به کارهای سخت وادار کردهاند. حتّی دید که یک نفر مصری یک عبرانی را که از قومِ خود موسی بود، کتک میزند. موسی به اطراف نگاه کرد و چون کسی آنجا نبود، آن مصری را کشت و جنازهاش را زیر شنها پنهان کرد. روز بعد برگشت و دید که دو نفر عبرانی با هم گلاویز شدهاند. به کسی که مقصّر بود گفت: چرا همنژاد خود را میزنی؟ آن مرد در جواب گفت: «چه کسی تو را حاکم و قاضی ما کرده است؟ آیا میخواهی مرا هم مثل آن مصری بکشی؟ » موسی ترسید و با خود فکر کرد، «حتماً همه مردم فهمیدهاند که من چه کار کردهام .»DR 95.2

    « وقتی فرعون این ماجرا را شنید، تصمیم گرفت موسی را بکشد. امّا موسی فرار کرد و به سرزمین مدیان رفت و در آنجا ساکن شد ». خداوند او را در مسیر هدایت کرد و خود را در خانه یترون یافت، مردی که خداپرست بود. او یک چوپان و کاهن مدیانی بود. دختران او از گله ها مراقبت می کردند. ولی طولی نکشید که گله های یترون تحت مراقبت موسی قرار گرفت، و او با دختر یترون ازدواج کرد و برای چهل سال در مدیان باقی ماند.DR 95.3

    موسی در کشتن مرد مصری تعجیل کرد. او فرض کرده بود که مردم اسرائیل فهمیده اند که خدا با مشیت خاص خود او برگزیده تا آنان را آزاد کند. ولی تدبیرخدا این نبود تا فرزندان اسرائیل را با جنگ آزاد کند، آنگونه که موسی خیال می کرد، بلکه با قدرت مطلق خویش که ج ل و شکوه آن فقط ا مخصوص خود او بود. خداوند کار موسی را در قتل فرد مصری نپذیرفت تا هدف خود را به انجام برساند. او با آینده نگری خویش موسی را وارد بارگاه خانواده مصری کرده بود که آموزش کامل ببیند؛ و هنوز برای خدا آماده نشده بود تا کار عظیمی را که خداوند او را بزرگ کرده بود تا به انجام برساند تکمیل کند. موسی نمی توانست ناگهان بارگاه پادشاه را ترک گوید و امتیازاتی را که به او به عنوان نوه پادشاه سپرده شده بود رها کرده تا کار خاص خدا را اجرا کند. او باید زمانی را برای دست آوردن تجربه سپری می کرد و در مدرسۀ سختی ها و فقر آموزش ببیند. در حالی که او در خلوت زندگی می کرد، خداوند فرشتگان خویش را فرستاد تا او را راجع به آینده بطور خاص ارشاد کنند. او در اینجا درسهای عمیق تری از وظایف خاضعانه به عنوان چوپان فرا گرفت و خدا او را آماده می کرد تا او را شبان روحانی گله خویش یعنی قوم اسرائیل گرداند.DR 95.4

    به محض اینکه موسی گله را به صحرا راند و به کوه خدا آمد، و به حوریب رسید، « در آنجا فرشتۀ خداوند از میان شعلههای آتشِ بوتهای بر او ظاهر شد. موسی نگاه کرد و دید که بوته شعلهور است امّا نمیسوزد « .” آنگاه خداوند فرمود: «زحمات قوم خود را که در مصر هستند دیدم و ناله و زاری آنها را از دست سرکارگران میکردند شنیدم. من تمام رنج و عذاب آنها را میدانم. بنابراین نازل شدهام تا آنها را از دست مصریها نجات بدهم و از مصر بیرون آورده به سرزمینی غنی و حاصلخیز ببرم.... من فریاد قوم خود را شنیدهام و میدانم که چگونه مصریها به آنها ظلم میکنند. حالا بیا تو را نزد فرعون بفرستم تا تو قوم من بنیاسرائیل را از این سرزمین بیرون بیاوری .”DR 96.1

    زمان فرا رسیده بود که خداوند از موسی بخواهد تا عصای چوپانی خود را به چوب هدایت خدا تغییر دهد که بواسطۀ آن می تواند نشانه های شگفت انگیز و قدرتمندی را برای رها کردن امت وی از ظلم و ستم به منصۀ ظهور رسانده، آنان را که تحت تعقیب دشمنانشان هستند را حفظ کند.DR 96.2

    موسی موافقت نمود تا ماموریت خود را انجام دهد. او ابتدا پدرزن خود را ملاقات کرد و رضایت او و خانواده اش را جلب کرد تا به مصر بازگردند. او جرات نکرد تا پیامی را که خدا برای فرعون داشت به یترون بازگو کند، مبادا که او نخواهد تا به همسر و فرزندانش اجازه بدهد تا او را در چنین ماموریت خطیری همراهی کنند. خداوند او را قوت بخشید و هراس او را با این جمله برطرف کرد که، « موسی هنوز در سرزمین مدیان بود که خداوند به او فرمود: « به مصر بازگرد زیرا تمام کسانی که میخواستند تو را بکشند مردهاند.» DR 96.3

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents