موسی
وقتی که این دستور ظالمانه برای اجرا صادر شد، موسی متولد گردید. مادرش او را تا جائی که توانست پنهان کرد تا در امان باشد و آنگاه گهواره ای از حصیر ساخت و آن را قیر اندود کرد تا آب نتواند وارد آن بشود و آن را در کرانه رود قرار داد، در حالی که خواهرش در اطراف آب پرسه می زد، که گوئی در حال بازی است. او با نگرانی و محتاطانه مراقب بود تا ببیند که چه اتفاقی بر سر برادر کوچکش می افتد. فرشتگان نیز مراقب او بودند تا آن طفل درمانده صدمه ای نبیند، او که با عطوفت مادرانه بر روی آب قرار گرفته بود و با دعای خالصانه و اشکها او را برای حفاظت به خدا سپرده بود.DR 92.4
و این فرشتگان گامهای دختر فرعون را به رودخانه هدایت کردند، در نزدیکی همان نقطه ای که آن طفل غریب بود. توجه او مجذوب گهواره طفل کوچک شد و او یکی از ندیمه های خود را فرستاد تا آن سبد را برای او بیاورد. و هنگامی که او درپوش این قایق کوچک را برداشت طفلی دوست داشتنی را دید. « بچّه گریه میکرد و دختر فرعون دلش به حال بچّه سوخت ». او می دانست که مادر رئوف عبرانی این روش را برای حفظ زندگی طفل محبوب خود اتخاذ کرده و یکباره تصمیم گرفت تا او را به عنوان پسر خود برگزیند. خواهر موسی بلافاصله قدم پیش گذاشت و گفت، « میخواهید بروم و یکی از زنهای عبرانیان را بیاورم تا بچّه را برای شما شیر بدهد؟ دختر فرعون گفت: «آری برو و این کار را بکن .”DR 93.1
خواهر آن طفل بسرعت نزد مادرش رفت و ماجرا را با خوشحالی به مادرش گفت و او را شتابان نزد دختر فرعون برد، و دختر فرعون، کودک را برای پرستاری به دست مادر سپرد و او سخاوتمندانه برای بزرگ کردن پسر خودش به او کمک کرد. مادر سپاسگزارانه از این که فرزندش در امان است این وظیفه را با شادی تقبل کرد. او ایمان داشت که خدا زندگی موسی را حفظ کرده است. او وفادارانه فرصت را مغتنم شمرد تا پسر خود را تربیت کند تا زندگی مفیدی داشته باشد. او نسبت به تربیت این پسر نسبت به دیگران دقت بیشتری به خرج می داد؛ چرا که او اطمینان خاطر داشت که جان موسی برای کاری عظیم حفظ شده است. او با تعالیم وفادارانه خود در ذهن پسر کوچک خود خداترسی و حق گوئی و عدالت خواهی را القا نمود.DR 93.2
او در اینجا آرام نگرفت بلکه با شدت و ت ش برای پسر خود دعا کرد تا ا از هر گونه تاثیر فاسد در امان بماند. او به پسرش تعلیم داد تا در برابر خدا سجده و دعا کند، خدای زنده، بخاطر اینکه تنها اوست که صدایش را شنیده و به او در هر زمان اضطرار کمک خواهد نمود. او در پی این بود تا ذهن او را از گناه بت پرستی دور کند. او می دانست که پسرش بزودی از تحت نفوذ او جدا گردیده و به مادر سلطنتی به عنوان فرزندخوانده سپرده خواهد شد تا تحت تاثیر عوامل پیرامونی قرار گرفته و او را نسبت به وجود خالق آسمان ها و زمین بی ایمان سازد.DR 93.3
رهنمودهایی که او از والدین خود دریافت نمود این بود که ذهن خود را از به اوج رسیدن و فاسد شدن در گناه مستحکم نماید و از غرور و تکبر در میان شکوه و عظمت زندگیِ درباری حفظ کند. او ذهنی روشن و دلی فهیم داشت، و هرگز تاثیرات خداپرستی و وارستگی را که در ایام جوانی فراگرفته بود، از دست نداد. مادرش تا جائی که توانست او را نگاه داشت ولی او ملزم بود تا از او جدا شود، در هنگامی که او دوازده ساله گردد و آنگاه او به پسرخواندگی دختر فرعون در خواهد آمد.DR 93.4
در اینجا شیطان شکست خورده بود. با تحریک کردن فرعون برای کشتن فرزندان مذکر، او خیال می کرد تا اهداف خدا را واژگون ساخته و آن فردی را نابود سازد که خدا قیام داده تا قوم خویش را رها سازد. ولی همان فرمانی که فرزندان عبرانی را به کام مرگ کشانده بود، وسیله ای شد تا خدا موسی بدست خانواده ای سلطنتی بسپارد تا او از امتیاز فرهیخته شدن بهره مند گردیده و بطور برجسته ای شایستگی یابد تا رهبری امت او را در مصر بر عهده گیرد.DR 94.1
فرعون در انتظار به مقام رسانیدن نوه خویش به تخت پادشاهی بود. فرعون وی را آموزش داد تا در راس سپاهیان مصر در آید و آنان را برای جنگ هدایت کند. موسی مورد علاقه و توجه سپاه فرعون بود و مورد تکریم قرار می گرفت بخاطر این که او امور جنگی را با مهارت عالی و حکمت اداره می کرد. « به این ترتیب موسی بر تمام فرهنگ و معارف مصر تسلّط یافت و در گفتار و کردار استعداد مخصوصی از خود نشان داد ». مصریان موسی را شخصیتی قابل توجه در نظر قرار داده بودند.DR 94.2