Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
داستان رستگاری - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    روزهای پر مخاطره

    آن روزها، روزهای پرمخاطره ای برای کلیسای مسیح بود. حام ن ا معیارهای وفاداری تعداد اندکی بودند. گرچه حقیقت بدون شاهد رها نشده بود، با این وجود در زمان هایی بنظر می رسید که خطا و خرافات در همه جا شایع شود و مذهب راستین از زمین محو گردد. بصیرت انجیل از دست رفته بود ولی شکلی از دین تکثیر شده بود و مردم با سخت گیری هایی که بر دین تحمیل شده بود، دچار زحمت شده بودند.DR 302.3

    به مردم تعلیم داده شده بود که نه تنها به پاپ به عنوان میانجی نگاه کنند بلکه به کردار خود اعتماد کنند تا کفاره ای برای گناهان آنان باشد. زیارت های طولانی، ریاضت کشی، پرستش آثار و اشیاء مرتبط با مقدسین، برپائی کلیساها، زیارتگاه ها، و محراب ها، پرداخت مقدار زیادی پول به کلیسا — همه این ها و اعمال مشابه بسیار امر شده بود تا غضب خدا را فرو نشاند یا لطف او را بدست آورد؛ گوئی که خدا مانند انسان است که با مسئله ای کوچک خشمگین می شود و یا با هدیه یا ریاضت آرام می گردد! DR 302.4

    قرون بعد شاهد افزایش دائمی خطا در اصول عقاید بود که از روم ناشی می شد. حتی قبل از ایجاد سیستم پاپ، تعالیم فیلسوف های ملحد مورد توجه قرار گرفت و تاثیری بر کلیسا گذاشت. بسیاری از افرادی که اقرار به تغییر ایمان کردند همچنان به مبانی فلسفه بت پرستی خود متمسک بودند و نه تنها خودشان آن را مطالعه کردند بلکه به دیگران نیز اصرار نمودند تا وسیله ای برای تعمیم نفوذ در میان بت پرستان باشند. از این رو خطاهایی جدی به اعتقاد مسیحی تحمیل گردید. در زمره چیزهای برجسته در این میان، اعتقاد به فناناپذیری طبیعی بشر و هوشیاری بعد از مرگ بود. این مکتب اعتقادی شالوده ای را بنیان گذاشت که کلیسای روم به موجب آن، نیایش و توسل به مردگان و پرستش مریم باکره را بدعت گذارد. از این رویش نیز عذاب ابدی برای نا توّابان جوانه زد که از ابتدا در اعتقاد سیستم پاپ ریشه داشت.DR 303.1

    آنگاه راهی برای ابداعات دیگری از بت پرستی مهیا گردید، که کلیسای روم آن را برزخ نامید و آن را برای ترساندن ساده لوحان و جماعت خرافاتی به کار گرفت. با این گژاندیشی، وجودِ مکانی برای عذاب تائید شد که به موجب آن جان های افرادی که شایسته لعن ابدی نیستند به خاطر گناهانشان مجازات عذاب را باید تحمل کنند و به واسطۀ آن، هنگامی که از ناخالصی زدوده شدند، به بهشت اذن ورود می یابند.DR 303.2

    تحریف دیگری نیز لازم بود تا کلیسای روم را قادر سازد تا با ترساندن و تحت فشار قرار دادن تابعین خود، سود ببرد. این روش با مکتب تساهل به منصۀ ظهور رسید. آمرزش کامل از گناهانِ گذشته، حال، و آینده و رهایی از تمامی دردها و مجازات هایی که موجب شده بود، به تمامی کسانی که در جنگ های پاپ نام نویسی کنند تا تسلط دنیوی او را گسترش دهند، تا دشمنان او را تنبیه کنند، یا کسانی را نابود کنند که جرات به خود راه داده اند تا برتری روحانی او را انکار کنند. به مردم همچنین تعلیم داده شده بود که با پرداخت پول به کلیسا می توانند گناهان خود را تطهیر کنند و همچنین روح دوستان مُردۀ خود را از شعله های عذاب آور خ ص کنند. با چنین روشی کلیسای روم صندوق ا وجوهات خود را پر ساخت، و عیش و عشرت و حشمت و فسق و فجور را برای نمایندگان متظاهر او ابقا نمود که مکانی برای مسیح قائل نشده بودند.DR 303.3

    آئین کتاب مقدسیِ شام خداوند یا همان عشاء ربانی توسط آنان دگرگون شده بود. کشیش های وابسته به پاپ با زهد فروشیِ حماقت بار خود، نان و شراب ساده را به بدن و خون واقعی مسیح مبدل کرده بودند. آنان با فرضیۀ کفرآمیز خود آشکارا مدعی شدند که قدرت دارند تا « خالق را خلق کنند .»تمامی مسیحیان ملزم شده بودند تا به این کفرِ دهشتناک که بی حرمت کنندۀ ملکوت بود قسم یاد کنند، در غیر این صورت با مرگ دردناکی مواجه خواهند شد. کسانی که از این کار امتناع می ورزیدند به شعله های آتش سپرده می شدند.DR 304.1

    روز روشنِ سیستم پاپ، نیمه شبِ تاریکِ جهان بود. کلام مقدس تقریباً ناشناخته بودند، نه تنها برای مردم بلکه برای کشیشان. مانند فریسیان عهد کهن، رهبران سیستم پاپ از نوری که گناهانشان را آشکار می ساخت نفرت داشتند. احکام خدا، معیار عدالت، زدوده شده بود. آنان اقتدار خود را بی حد و حصر اعمال می کردند و به فسق و فجورِ مهارگسیختۀ خود می پرداختند. شیادی، زیاده طلبی و هرزگی شیوع یافته بود. مردان بدون واهمه از هر جنایتی کوتاهی نمی کردند تا به ثروت و مقام دست یابند. قصرهای پاپ ها و اسقف ها، صحنه های عیاشی های شرم آور بود. برخی از اسقف های حاکم مرتکب چنان جرم و جنایت نفرت انگیزی شده بودند که حاکمین بی دین ت ش می کردند تا این مقامات کلیسا را که همچون هیولاهایی بد ا طینت بودند را از جایگاه خود عزل نمایند، چرا که دیگر غیر قابل تحمل بودند. برای قرن ها هیچ پیشرفتی در فراگیری، هنر و یا تمدن دیده نمی شد. بیماری فلج اخلاقی و فکری بر جان کلیسا افتاده بود. DR 304.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents