Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
داستان رستگاری - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    تدفین

    یوحنا سر در گم بود که در خصوص بدن مولای ارجمند و عزیز خود چه باید کند. او در اندیشه سر و کار داشتن با سربازان سنگدل و خشن به خود می لرزید که مبادا بدن عیسی را در مکانی که از حرمت برخوردار نیست برای دفن بگذارند. او می دانست که نمی تواند تعلق خاطر و عطوفت حاکمان یهودی را بدست آورد و می تواند کمی نسبت به پیلاطس امیدوار باشد. ولی یوسف و نیقودیموس برای این اضطرار پیش قدم شدند. هر دو از اعضای شورای عالی یهود بودند و با پیلاطس آشنا بودند. هر دو مرد متمول و صاحب نفوذی بودند. آنان عزم داشتند تا بدن عیسی باید محترمانه دفن شود.DR 201.2

    یوسف با شهامت نزد پیلاطس رفت و از او بدن عیسی را برای دفن تقاضا نمود. آنگاه پیلاطس دستوری رسمی داد تا بدن عیسی به یوسف سپرده شود. در حالی که یوحنای حواری بخاطر بقایای مقدس سرور عزیز خود مضطرب و نگران بود، یوسف از اهالی رامه با دستوری از سوی حاکم بازگشت؛ و نیقودیموس که چشم انتظار نتیجه گفتگوی یوسف با پیلاطس بود، با مخلوطی از مُرّ قیمتی و سرده آمد که حدود ۵ کیلو وزن داشت. به محترم ترین فرد در کل اورشلیم این ۴ گونه در مرگ حرمت داده نشده بود.DR 201.3

    آنان با دستان خویش به آرامش و احترام بدن عیسی را از اسباب عذاب آزاد ساخته، و اشکهای دلسوزی و شفقت در هنگامی که به آن پیکر زخمی و کوفته نگاه می کردند از چشمانشان می بارید. آنان بدن عیسی را به دقت شسته و از هر لکه خونی تطهیر نمودند. یوسف قبری تازه خریده بود که صخره تراشیده شده بود و برای خودش نگاه داشته بود؛ و در نزدیکی جلجتا قرار داشت و اینک این مقبره را برای عیسی آماده می کرد. بدن و ادویه هایی که با هم توسط نیقودیموس آورده شد، به دقت در پارچه های کتان پیچیده شد و سه نفر از حواریون بار گرانقدر خود را به مقبره نو آوردند، جائی که قب هرگز کسی در آنجا خوابانیده نشده بود. ا در آنجا آن پاهای مجروح را صاف نموده و دستان سفته شده را بر روی سینه بی تپش او قرار دادند. زنان جلیلی نزدیک شدند تا برهر آنچه که باید، برای پیکر بی جان آن معلم عزیزشان انجام شده باشد نظارت کنند. آنگاه آنان سنگ سنگینی را در مقابل ورودی مقبره غلطانیدند و پسر خدا را برای آرامش ترک گفتند. زنان در زمان آخر مصلوب شدن رسیده بودند و در هنگام رسیدن به مقبره مسیح هم آخر بودند.DR 201.4

    گرچه، حاکمان یهودی هدف خباثت آمیز خود را پیش برده و باعث مرگ پسر خدا شده بودند، نگرانی آنان هنوز از مرگ عیسی برطرف نشده بود. گرچه از خوشیِ انتقام سرمست بودند، ولیکن ترسی دائمی داشتند که مبادا بدن مرده او که در مقبره یوسف آرمیده است، به زندگی باز گردد. بنابراین « گفتند، ای آقا ما را یاد است که آن گمراه کننده وقتی که زنده بود گفت، بعد از سه روز بَر میخیزم. پس بفرما قبر را تا سه روز نگاهبانی کنند مبادا شاگردانش در شب آمده، او را بدزدند و به مردم گویند که از مردگان برخاسته است و گمراهی آخر، از اوّل بدتر شود » )متی ۲: ٣ و ۴(. پیلاطس همچون یهودیان تمایلی نداشت تا عیسی ۷ ۶ ۶ با قدرت قیام کند و کسانی که او را ه ک کرده بودند مجازات کند. از این ا رو، یک گروه از سربازان را تحت فرمان کاهنان قرار داد. پیلاطس گفت: « شما میتوانید نگهبانانی در آنجا بگمارید. بروید و تا آنجا که ممکن است از آن محافظت کنید. پس آنها رفته قبر را مُهر و مُوم کرده، پاسدارانی در آنجا گماردند تا از قبر نگهبانی کنند » )متی ۲: ۵ و ۶ (. ۷ ۶DR 202.1

    یهودیان متوجه امتیاز داشتن چنین محافظانی در اطراف مقبره عیسی شدند. آنان سنگ را مُهر و موم کرده که مقبره را کام می بست، تا کسی درباره آن ا واقعیتی که از آن آگاه هستند خللی ایجاد نکند و از هر گونه حرکت حواریون و یا خدعه ای در خصوص بدن عیسی دوراندیشی کرده باشند. ولی تمامی نقشه ها و تدابیر آنان، پیروزی قیام مسیح را بیشتر مسجل می ساخت و حقیقت آن را کامل تر عیان می ساخت.DR 202.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents