Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
داستان رستگاری - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    تصرف اریحا

    « پس یوشع پسر نون، کاهنان را به حضور خود خوانده، به آنها گفت: صندوق پیمان را بردارید و هفت نفر از شما، هرکدام با یک شیپور پیشاپیش صندوق پیمان حرکت کنید. سپس درحالی که مردان مسلّح پیشاپیش صندوق پیمان خداوند و کاهنان حرکت میکردند، به مردم گفت: شما بروید و به دور شهر بگردید. مردم به دستور یوشع حرکت کردند و هفت کاهن شیپور خود را بر داشته، پیشاپیش صندوق پیمان خداوند به صدا درآوردند .”DR 156.2

    « مردان مسلّح در جلوی کاهنان حرکت کردند و بقیّه لشکر هم، پشت سر آنان رفتند. یوشع به مردم گفت: تا وقتی که من به شما نگویم، هیچ صدایی از کسی در نیاید. در آن روز، صندوق پیمان خداوند را یک بار به دور شهر گردانیدند و بعد برگشتند و شب را در اردوگاه خود به سر بردند .»DR 156.3

    سپاه عبرانیان با نظم کامل حرکت کردند. ابتدا مردان مسلح حرکت کردند که به لباس جنگی ملبس بودند، نه برای این که مانور نظامی برگزار کنند بلکه تنها راهنمائی های داده شده را باور و از آن اطاعت کنند. بعد هفت کاهن به همراه شیپورهایی که در دست داشتند حرکت کردند. پشت سر آنان تابوت عهد خداوند که طلایی و درخشان بود و هالۀ مقدس بر روی آن معلق بود، توسط کاهنانی که لباس های مخصوص و فاخر داشتند که حاکی از مقام مقدس آنان بود حمل می شد. سپاه عظیمِ اسرائیل در نظمی کامل بدنبال آنان به پیش رفتند، که هر طایفه تحت بیرق خاص خود گام بر می داشت. آنگاه آنان با تابوت عهد شهر را طواف کردند. هیچ صدائی شنیده نمی شد و فقط صدای گام های قدرتمند سپاه و صدای مهیب شیپورها که در تپه ها انعکاس می یافت و در شهر اریحا می پیچید.DR 156.4

    دیده بانان آن شهر که دچار عقوبت شده بود با نگرانی و هراس هر حرکتی را زیر نظر داشتند و به مقامات گزارش می دادند. آنان نمی توانستند معنی تمامی این نمایش ها را بفهمند. برخی این ایده را که شهر با این روش تسخیر خواهد شد به سخره می گرفتند، در حالی که دیگران در بهت بودند در حالی که به شوکت تابوت عهد و ظاهر جدی و با وقار کاهنان و سپاهیان اسرائیل که به دنبال آنان در راس پیشگامی یوشع می رفتند نگاه می کردند. آنان بیاد داشتند که دریای سرخ در چهل سال پیش در مقابل آنان شکافته شده بود و درست به همان گونه معبری برای آنان در میان رود اردن باز شده بود. آنان بیش از حد وحشت زده شده بودند تا این که سرگرم شده باشند. آنان باید دروازه های شهر را مطلقاً بسته نگاه می داشتند، و جنگجویان قدرتمند باید از هر دروازه نگاهبانی می کردند.DR 157.1

    برای مدت شش روز سپاهیان اسرائیل در اطراف شهر چرخیدند. در روز هفتم، شهر اریحا را هفت بار طواف کردند. به مردم فرمان داده شده بود تا طبق معمول سکوت کنند. صدای شیپورها فقط باید شنیده می شد. مردم باید گوش به زنگ می بودند، و وقتی که شیپورزنان شیپور خود را بلندتر از حد معمول می نواختند، آنگاه همه باید با صدای بلند فریاد می زدند، بخاطر این که خدا آن شهر را به آنان داده است. « و در روز هفتم، وقت طلوع فجر، به زودی برخاسته، شهر را به همین طور هفت مرتبه طواف کردند، جز اینکه در آن روز شهر را هفت مرتبه طواف کردند. و چنین شد در مرتبۀ هفتم، چون کاهنان کَرِنّاها را نواختند که یوشع به قوم گفت: صدا زنید زیرا خداوند شهر را به شما داده است « .” آنگاه قوم صدا زدند و کرَِناّها را نواختند. و چون قوم آواز کرَِنّا را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر به زمین افتاد. و قوم یعنی هر کس پیش روی خود به شهر برآمد و شهر را گرفتند .”DR 157.2

    خداوند قصد داشت تا به اسرائیلیان نشان دهد که تصرف کنعان را نباید به خود نسبت دهند. فرمانده سپاهِ خدا بر اریحا غلبه یافته بود. او و فرشتگان وی در کار فتح شهر دخیل بودند. مسیح به سپاهیان آسمان فرمان داده بود تا دیوارهای شهر اریحا را فرو بریزند و راه را برای ورود یوشع و سپاهیان اسرائیل هموار سازند. خداوند در این معجزه شگفت انگیز، نه تنها ایمان امت خویش را با قدرت خویش در مقهور کردن دشمنانشان تقویت نمود، بلکه بی ایمانی سابق آنان را سرزنش نمود.DR 158.1

    اریحا سپاهیان اسرائیل و خدای آسمان ها را به مبارزه طلبیده بود. و در حالی که سپاه اسرائیل را مشاهده می کردند که روزی یک بار برای شش روز متوالی در حال رژه رفتن در اطراف شهر بودند، مضطرب و نگران شده بودند؛ ولی به استحکامات قوی خود نگاه می کردند، و به دیوارهای مستحکم و رفیع خود غره بودند و اطمینان داشتند که در برابر هر گونه حمله ای می توانند مقاومت کنند. ولی هنگامی که با بهت شاهد لرزیدن و فرو ریختن دیوارهای استوار خود بودند، که صدای خرد شدن آنها همچون صدای هولناک غرش تندر بود، آنان از ترس سست و بی حرکت ماندند و دیگر نتوانستند از خود مقاومتی نشان دهند.DR 158.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents