Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
داستان رستگاری - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    در باغ

    من عیسی را در باغ به همراه حواریون وی دیدم. او با اندوهی عمیق به آنان فرمود تا مراقب بوده و دعا کنند مبادا که وسوسه بشوند. او می دانست که ایمان آنان آزموده خواهد شد و ایمان آنان به نومیدی خواهد گرائید و این که همه آنان نیاز به قوت دارند که می توانند با مراقبه و دعای پرشور به آن نائل گردند. عیسی به سختی گریست و دعا کرد، « ای پدر، اگر اراده توست، این پیاله را از من دور کن. امّا نه اراده من بلکه اراده تو به انجام برسد » )لوقا ۲۲ : ۲ (. پسر خدا در رنج و عذاب روحی دعا نمود. قطره های درشت خون ۴ از گونه های وی جاری و بر زمین می افتاد. فرشتگان بر روی آن مکان می چرخیدند، و شاهد صحنه بودند، ولی تنها یکی از آنان ماموریت یافت تا نزد او رفته و پسر خدا را در تق ی روح تسلی بخشد. هیچ وجد و سروری در ا آسمان نبود. فرشتگان تاج ها و چنگ های خود را افکنده و با علاقه شدید و در سکوت نظاره گر عیسی بودند. آنان آرزو داشتند تا دور پسر خدا حلقه زنند ولی فرشتگان فرمانده، آنان را به رنج نیانداختند مبادا که ازخیانت شدن به او جلوگیری کنند و او را از برنامه ای که چیده شده بود و بایستی تحقق می یافت رهایی بخشند.DR 187.1

    پس از این که عیسی دعا کرد، به سوی حواریون خود بازگشت ولی آنان در خواب بودند. در آن ساعتِ سهمگین حتی حواریون او برایش همدردی و دعا نکرده بودند. پطرس که برای مدتی کوتاه برای او غیور بود، در خواب سنگین فرو رفته بود. عیسی با یادآوری به پطرس که برای همراهی با او اع م ا بیعت کرده بود، به وی گفت، « آیا هیچ یک از شما نمیتوانست یک ساعت با من بیدار بماند؟ » )متی ۲: ۰ (. پسر خدا سه بار با اندوه شدید و تق ی ا ۴ ۶ جان دعا کرد.DR 187.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents