Loading...
Larger font
Smaller font
Copy
Print
Contents
داستان رستگاری - Contents
  • Results
  • Related
  • Featured
No results found for: "".
  • Weighted Relevancy
  • Content Sequence
  • Relevancy
  • Earliest First
  • Latest First
    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents

    61—رهایی مقدسین

    خداوند نیمه شب را برگزید تا امت خویش را رهایی بخشد. هنگامی که بدکاران آنان را احاطه و مسخره می کردند، ناگهان خورشید بر آمد، و با قوت درخشید، و ماه همچنان ایستاده بود. بدکاران با تحیر به صحنه نگریستند، در حالی که مقدسین با خوشی محض به نشانه های رهایی خود نگاه می کردند. نشانه ها و شگفتی ها در پی یکدیگر به سرعت پدیدار شدند. بنظر می رسید که هر چیزی از حالت طبیعی خود خارج شده است. جریان های رودخانه ها از حرکت باز ایستادند. تاریکی، ابرهای غلیظ بر آمده و به هم برخورد می کردند. ولی یک مکان با شکوه بر قرار بود، که از آنجا صدای خداوند مانند جریان آبهای بسیار شنیده می شد، و آسمانها و زمین را تکان می داد. زلزله ای قوی پدید آمد. قبرها شکافته شد، و کسانی که تحت پیام فرشته سوم در ایمان مرده بودند، و سبت را نگاه می داشتند، از بسترهای خاکی خود بیرونآمده و جلال یافتند تا آن قطعه از عهدی را بشنوند که خداوند با کسانی بسته بود که احکام او را نگاه داشته بودند.DR 381.1

    آسمان گشوده و بسته شد و در حرکت بود. کوه ها مانند یک نی در باد می لرزیدند و صخره ها به اطراف پراکنده می شدند. دریا مانند دیگی به جوش آمد و سنگ ها را به زمین پرتاب نمود. و وقتی که خدا در باره روز و ساعت آمدن عیسی سخن گفت و با عهد جاودانی امت خود را رهائیDR 381.2

    بخشید، او این جمله را گفت، و سپس مکث نمود، در حالی که کلمات بر روی زمین جاری می شدند. اسرائیل خدا با چشمانی دوخته به سمت بالا ایستاده بود و به کلماتی که همچون تندر غران از دهان خداوند جاری می شد گوش می دادند که پر ابهت و ترسناک بود. در خاتمه هر جمله، مقدسین فریاد بر می آوردند، « ج ل باد! هللویاه! ». چهره های آنان با ج ل خدا ا ا نورانی شده بود که همچون صورت موسی در زمانی که از کوه سینا پائین می آمد می درخشید. بدکاران به خاطر ج ل نمی توانستند آنان را ببینند. ا و هنگامی که برکات پایان ناپذیر به کسانی که خدا را با نگاه داشتن سبت مقدس حرمت داده بودند اع م گردید، صدای قدرتمند پیروزی بر جانور و ا تمثال او شنیده می شد.DR 382.1

    آنگاه جشن آغاز گردید وقتی که زمین آرامش یافت. بردگان پارسا را دیدم که با پیروزی و ظفرمندی بلند می شوند و زنجیرهایی را که آنان را بسته بود پائین می اندازند در حالی که اربابان بدکار آنان مغشوش بودند نمی دانستند چکار کنند، چرا که بدکاران از درک و شنیدن کلام و صدای خدا عاجزند.DR 382.2

    Larger font
    Smaller font
    Copy
    Print
    Contents